حدیث شماره 100
(6) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَيْدٍ الرَّازِيُّ، حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنِ الصَّلتِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، يَتَخَتَّمُ فِي يَمِينِهِ وَلاَ إِخَالُهُ إِلَّا قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جيَتَخَتَّمُ فِي يَمِينِهِ.
100 ـ (6) ... صلت بن عبداللهسگوید: ابن عباسبهمواره انگشتری را به دست راست میکرد؛ و به گمانم میگفت: رسول خدا جنیز پیوسته انگشترشان را به انگشتانِ دستِ راست خویش مینمودند.
«ولا اخاله»: «لا اخال»: تردید ندارم، شک ندارم، گمان نمیکنم.
«کان رسول الله»: پیوسته و همواره رسول خدا ج...». «کان» در اینجا به معنی «اتصال بدون انقطاع زمان» است؛ یعنی: پیوستگی.
و در حقیقت، «کان» سه حالت دارد:
اول: فعل ناقص است که بر سر مبتدا و خبر در میآید و اولی را به عنوان اسم خود مرفوع، و دومی را به عنوان خبر خود، منصوب میکند. «کان الجَوُّ صافیاً: هوا صاف بود». و به این معانی آورده میشود:
1- به معنی «صار»: گردید. «فاذا السماء انشقّت فکانت وردةً کالدهان: پس چون چاک شود آسمان و همانند روغن زیتون گلگون گردد».
2- به معنی استقبال؛ «یخافون یوماً کان شرُّه مستطیراً: از روزی میترسند که بدی آن آشکار خواهد بود.»
3- به معنی حال؛ «کنتم خیر امة اخرجت للناس: بهترین امتی هستید که برای مردمان بیرون آورده شده است.»
4- به معنی اتصال بدون انقطاع زمان است؛ پیوستگی؛ «و کان الله غفوراً رحیماً: و همواره خداوند بخشندهی مهربان است».
5- به معنی شد. انجام پذیرفت. «ما شاء الله کان: هر چه خدا خواست شد».
6- به معنی سزاوار و شایسته، باید، بایستی. «حدائق ذات بهجة ما کان لکم ان تنبتوا شجرها: باغهای باشکوهی که نباشد شما را (شایستگی آن را ندارید) که درختان آن را برویانید».
7- به معنی جریان و حرکت منقطع است. «و کان في المدینة تسعة رهط: و درمدینه هفت گروه بود.»
دوم: به اسم کفایت میکند؛ و در این صورت فعل تامّ است که یا به معنی «ثبت» [بود] است: «کان الله ولا شیء معه: خدا بود و هیچ چیز با او نبود»؛ و یا به معنی «وقع» [شد] است: «ما شاء الله کان وما لم یشأ لم یکن: آنچه خدا خواست، شد و آنچه نخواست، نشد».
سوم: زائد است و برای تأکید میان دو چیز ملازم یکدیگر میآید: «زید کان قائمٌ: زید ایستاده است»؛ و در این صورت فقط در وسط یا آخر کلام میآید و بر وقوع حادثه یا زمان دلالت نمیکند.