ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 120

حدیث شماره 120

(2) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَيْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُودَاوُدَ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنِ الأَشْعَثِ بْنِ سُلَيْمٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَمَّتِي، تُحَدِّثُ عَنْ عَمِّهَا قَالَ: بَيْنَا أَنَا أَمشِي بِالْمَدِينَةِ، إِذَا إِنْسَانٌ خَلْفِي يَقُولُ: «ارْفَعْ إِزَارَكَ، فَإِنَّهُ أَتْقَى وَأَبْقَى» فَإِذَا هُوَ رَسُولُ اللَّهِ جفَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّمَا هِيَ بُرْدَةٌ مَلْحَاءُ قَالَ: «أَمَا لَكَ فِيَّ أُسْوَةٌ؟» فَنَظَرْتُ فَإِذَا إِزَارُهُ إِلَى نِصْفِ سَاقَيْهِ.

120 ـ (2) ... اشعث بن سُلیم/گوید: از عمه‌ام [رُهم دختر اسود بن خالد، یا دختر اسود بن حنظل] شنیدم که از قول عمویش [عُبید بن خالد] نقل می‌نمود که وی گفته است: در حالی که در مدینه‌ی منوّره راه می‌رفتم، ناگهان متوجه کسی شدم که از پشت سرم می‌گوید: ازار خویش را [از زمین] بالا بکش؛ چرا که این کار، هم به تقوا و پرهیزگاری نزدیکتر است و هم برای دوام و پایداری لباس، مناسب‌تر است.

[عُبید بن خالدسگوید: برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم؛ ناگهان دیدم که آن فرد گوینده،] شخصِ رسول خدا جاست. [بدیشان به عنوان پوزش خواهی] گفتم: ای رسول خدا ج! این جامه، از زمره‌ی جامه‌های اعرابِ بادیه نشین است [و از جمله‌ی لباس‌های فاخر و زینتی که در مجالس و محافل پوشیده می‌شود نیست، تا بدان تکبر و نخوت و خود خواهی و خود محوری حاصل شود! از این رو، ارزش کوتاه کردن را ندارد!]

پیامبر جفرمودند: آیا نمی‌خواهی به من اقتدا کنی و به من تأسّی ورزی؟ آنگاه به ازار رسول خدا جنگاه نمودم و دیدم که ازار ایشان تا نیمه‌ی ساق‌هایشان است.

«بینا»: ظرف زمان و متضمن معنی مفاجات است. و به معنای: همچنان‌که. در حالی که. در خلالِ. در طیِ. در اثنایِ. در حینِ.

«امشی»: راه می‌رفتم و قدم می‌زدم.

«خلفی»: پشت سرم. «ارفع»: بالا بکش، بلند کن.

«ازار»: پارچه و جامه‌ای که بخش پایین بدن را بپوشاند.

«اَتقی»: به تقوا و پرهیزگاری نزدیکتر است؛ چرا که اگر لباس از قوزک پا بالاتر باشد، از تکبر و غرور و خودخواهی و خودمحوری دورتر، و به تقوا و پرهیزگاری و تواضع و فروتنی و انکسار و خشوع، نزدیکتر است.

در روایتی، به جای واژه‌ی «اتقی»، واژه‌ی «اَنقی» آمده است؛ در این صورت، معنی چنین می‌شود که: جمع کردن ازار، به تمیزی و پاکی و پاکیزگی و نظافت، نزدیکتر و از ملوّث شدن به نجاسات و پلیدی‌ها، دورتر است.

«اَبقی»: برای دوام و پایداری جامه، بهتر و مناسب‌تر است. یعنی: اگر لباس از قوزک پا بالاتر باشد، برای دوام جامه، مناسب‌تر و بهتر است و دیرتر پاره‌ و کهنه می‌گردد.

«بُردَة»: نوعی پارچه‌ی کتانی راه راهِ سیاه.

«مَلحاء»: این واژه را به دو صورت می‌توان ترجمه کرد:

1- جامه‌ی سیاه که در آن خطوط سفید نیز است. [جامه‌ی راه راه]؛ و بیشتر، اعرابِ صحرا نشین آن را به تن می‌کنند و از زمره‌ی لباس‌های کار به شمار می‌آید نه لباس‌های فاخر و زینتی که در مجالس و محافل پوشیده می‌شود.

2- جامه‌ی گران قیمت و با ارزش.

اگر معنی اول را در نظر بگیریم، در این صورت ترجمه چنین می‌شود: عبیدبن خالدسمی‌گوید: به عنوان پوزش خواهی گفتم: ای رسول خدا ج! این جامه، از زمره‌ی جامه‌های اعرابِ صحرا نشین است و از جمله‌ی لباس‌های فاخر و زینتی که در مجالس و محافل پوشیده می‌شود، نیست تا بدان تکبر و نخوت و خودخواهی و خودمحوری حاصل شود؛ از این رو ارزش کوتاه کردن را ندارد؛ زیرا از تکبّر و خودخواهی به دور است.

و اگر معنی دوم را در نظر بگیریم، در این صورت ترجمه‌ی حدیث، چنین می‌شود:

عبیدبن خالدسگوید: به عنوان پوزش خواهی گفتم: ای رسول خدا ج! این جامه، جامه‌ای گران قیمت و با ارزش است و نمی‌توانم آن را کوتاه کنم.

«اَما»: این حرف به چندین معنی به کار می‌رود:

1- حرف استفتاح است به معنی «اَلا» [هان]؛ و بیشتر قبل از قسم قرار می‌گیرد: «اَما والذي ابکی و اضحك: هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند.»

2- برای تحقیق سخنی که پس از آن می‌آید؛ و به معنی «حقّاً» است: «اَما انّ زیداً عاقلٌ و مهذَّب: زید، حقاً خردمند و تربیت شده است».

3- به عنوان حرف عوض و به معنی «لولا» می‌آید و به فعل اختصاص می‌یابد: «اما تقعد: آیا نمی‌نشینی». که در این صورت، مرکب از همزه‌ی استفهام و ماء نافیه است.

«فِیَّ»: در مورد من.

«اُسوة»: پیشوا و الگو. قدوه و نمونه که لیاقت سرمسق قرار گرفتن و الگو شدن را داشته باشد.