حدیث شماره 156
(6) حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حُجْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنِ الْقَاسِمِ التَّمِيمِيِّ، عَنْ زَهْدَمٍ الْجَرْمِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي مُوسَى الأَشْعَرِيِّ، قَالَ: فَقُدِّمَ طَعَامُهُ وَقُدِّمَ فِي طَعَامِهِ لَحْمُ دَجَاجٍ، وَفِي الْقَوْمِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي تَيْمِ اللَّهِ أَحْمَرُ، كَأَنَّهُ مَوْلًى قَالَ: فَلَمْ يَدْنُ، فَقَالَ لَهُ أَبُو مُوسَى: اُدْنُ فَإِنِّي قَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ جأَكَلَ مِنْهُ، فَقَالَ: إِنِّي رَأَيْتُهُ يَأْكُلُ شَيْئًا فَقَذِرْتُهُ فَحَلَفْتُ أَنْ لاَ أَطْعَمَهُ أَبَدًا.
156 ـ (6) ... زَهدَم جَرمی/گوید: در نزد ابوموسی اشعریسبودیم که غذایشان را آوردند؛ و در غذای ایشان، گوشت مرغ بود؛ [همه شروع به خوردنِ گوشت مرغ نمودند، به جز] مردی سرخ روی از قبیلهی «بنی تیم الله» که گویا از بردگان آزاد کردهی ایشان بود، به غذا نزدیک نشد و خویشتن را کنار کشید!
ابوموسی اشعریسبدو گفت: نزدیک بیا [و از آن بخور]؛ زیرا من خود، رسول خداجرا دیدم که گوشت مرغ میخوردند. آن مرد سرخ روی گفت: من دیدم که مرغ، نجاست میخورد؛ لذا از آن هنگام از مرغ خوشم نیامد و سوگند خوردم که هرگز گوشت مرغ نخورم و از آن دست بشویم.
«بنی تیم الله»: قبیلهای از بَکر است. و معنی «تیمالله» همان «عبدالله» [بندهی خدا] است.
«احمر»: بردهی آزاد کرده شده.
«احمر»: سرخ روی. مردی سرخ روی از بردگان روم؛ چرا که رومیها غالباً سرخ روی هستند.
«مولی»: بردهی آزاد کرده شده.
«لمیَدن»: برای خوردن گوشت مرغ نزدیک نشد و خود را کنار کشید.
«فقذِرتُه»: مرغ را بد دانستم و از آن خود داری کردم.
«لااطعمه»: گوشت مرغ را نخورم.
«اَبداً»: هرگز. ظرف زمان برای تأکید مستقبل است؛ چه در نفی و چه در اثبات. در نفی ماضی، مقابل «قطّ» قرار میگیرد؛ مانند: «ما فعلته قط و لن افعله ابداً: هرگز چنین نکردهام و هیچگاه نخواهم کرد». و در اثبات، مانند: «افعله ابداً: همواره چنین میکنم».