حدیث شماره 181
(31) حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدُّورِيُّ، حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا فُلَيْحُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ أَبِي يَعْقُوبَ، عَنْ أُمِّ الْمُنْذِرِ، قَالَتْ: دَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ جوَمَعَهُ عَلِيٌّ، وَلَنَا دَوَالِی مُعَلَّقَةٌ، قَالَتْ: فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ جيَأْكُلُ وَعَلِيٌّ مَعَهُ يَأْكُلُ، فَقَالَ لِعَلِيٍّ: «مَهْ يَا عَلِيُّ، فَإِنَّكَ نَاقِهٌ»! قَالَتْ: فَجَلَسَ عَلِيٌّ وَالنَّبِيُّ جيَأْكُلُ، قَالَتْ: فَجَعَلْتُ لَهُمْ سِلْقًا وَشَعِيرًا، فَقَالَ النَّبِيُّ جلِعَلِيٍّ: «مِنْ هَذَا فَأَصِبْ فَإِنَّ هَذَا أَوْفَقُ لَكَ».
181 ـ (31) ... اُم منذرل[دختر قیس انصاری] گوید: رسول خدا جدرحالی که علی بن ابی طالبسهمراهشان بود، به خانهی من آمدند؛ و برای ما [در آن زمان] خوشههای خرمایی بود که آنها را به ریسمان بسته و از سقف یا جای دیگر آویزان و آویخته کرده بودیم.
اُم منذرلدر دنبالهی سخنانش گوید: رسول خدا جشروع به خوردن خرماها نمودند و علی بن ابی طالبسنیز همراه ایشان میخورد؛ آن حضرت جبه علیسفرمودند: دست نگهدار و از خوردن باز ایست! زیرا که تو تازه از کمند بیماری بهبود یافتهای و دوران نِقاهت را داری پشت سر میگذاری!
اُم منذرلگوید: علیس[بر حسب فرمان رسول خدا جاز خوردن باز ایستاد و] نشست؛ ولی پیامبر جهمچنان به خوردن ادامه میدادند.
اُم منذرلدر ادامه گوید: سپس برای آنان سوپی از چغندر و جو آماده ساختم؛ [و چون آن سوپ را به نزد آنان آوردم] پیامبر جخطاب به علیسفرمودند: از این بخور؛ زیرا که برای تو مناسبتر و سازگارتر است.
«دَوالی»: جمع «دالیة»: خوشهی خرما. شاخهی پر خوشهی خرما.
«مُعَلَّقة»: شاخهی پر خوشهی خرما که آویزان و آونگ شده باشد. و «آونگ نمودن خوشهی خرما»: یعنی ریسمانی که خوشههای انگور یا خرما و یا میوهی دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر، آویزان کنند تا زمستان بماند.
«مَه»: اسم فعل مبنی؛ به معنی باز ایست و دست نگهدار.
«ناقِه»: آنکه از بیماری بهبودی یافته باشد و هنوز ضعف داشته باشد و دوران نقاهت را بگذراند.
«سِلقاً»: چغندر. گیاهی است از تیرهی اسفناجیان؛ دارای برگهای درشت و پهن؛ بیخ آن درشت و گلوله مانند یا مخروطی شکل؛ و بر سه قسم است: چغندر رسمی، چغندر فرنگی و چغندر قند.
چغندر رسمی: درشت و شیرین است و پختهی آن را میخورند و خام آن به مصرف تغذیهی حیواناتِ علفخوار میرسد.
چغندر فرنگی: پوست و مغزش سرخ رنگ است و چندان شیرین نیست؛ و در پختن بعضی خوراکیها به کار میرود.
چغندر قند: که آن را چغندر صنعتی هم میگویند؛ مخروطی شکل است و تا عمق 30 سانتی متر یا بیشتر در زمین فرو میرود؛ پوست و مغزش سفید و به طور متوسط از 14 تا 18 درصد مادهی قندی دارد و در کارخانههای قندسازی، از آن قند و شکر میگیرند. چغندر دارای مواد ازته و مواد چربی و قند و سلولز و فسفر و کلسیوم و آهن، و ویتامینهای A و B وC میباشد.
«شعیراً»: جو.
«فجعلت لهم سِلقاً و شعیراً»: یعنی برای پیامبر جو علی بن ابی طالبسسوپی از چغندر و جو درست کردم.
«اَوفق»: سازگارتر و مناسبتر.