ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 222

حدیث شماره 222

(7) حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُجَالِدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، حَدَّثَنَا أَبِي، عَنْ بَيَانٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ، عَنْ جَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: عُرِضْتُ بَيْنَ يَدَيْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ س، فَأَلْقَى جَرِيرٌ رِدَاءَهُ وَمَشَى فِي إِزَارٍ، فَقَالَ لَهُ: خُذْ رِدَاءَكَ، فَقَالَ عُمَرُ لِلْقَوْمِ: مَا رَأَيْتُ رَجُلاً أَحْسَنَ صُورَةً مِنْ جَرِيرٍ، إِلَّا مَا بَلَغَنَا مِنْ صُورَةِ يُوسُفَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

222 ـ (7) ... جریر بن عبداللهسگوید: [روزی از روزها] به پیش عمربن خطابسعرضه شدم؛ جریرسرداء و پیراهن خویش را از تن خود افکند و با ازار و شلوار به راه افتاد. بدو گفتند: پیراهنت را برگیر و آن را بر تن کن؛ عمرسبه مردمان گفت: من هرگز مردی را خوش سیماتر و زیباتر از جریر بن عبدالله ندیده‌ام؛ مگر آنچه که از شکل و شمائلِ (زیبا و نیکوی) یوسف÷به ما رسیده است.

«عرضتُ»: عرضه شدم، حاضر گردانیده شدم.

«خُذرداءك»: پیراهنت را برگیر؛ یعنی آن را بپوش.

«القوم»: گروهی از مردان.

«فالقیجریرٌرداءه»: در این عبارت «اِلتفات» رُخ داده است؛ یعنی: التفات از متکلم به غائب. و «اِلتفات» در اصطلاح علم بدیع: آن است که متکلم یا شاعر، در کلام یا شعر خود از تکلّم به خطاب و از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب، یا از مخاطب به مخاطب دیگر، بپردازد. چنان‌که در این بخش از عبارت حدیث، آمده است: «عرضتُ بین یدی عمربن الخطاب، فالقی جریرٌ رداءه...».

در این صورت عبارت «فالقی جریرٌ رداءه ...» از کلام خود جریربن عبداللهساست.

و اگر عبارت «فالقی جریرٌ رداءه...» از کلام قیس بن ابی حازم [راویِ حدیث] باشد، در این صورت، این حدیث از قبیل «نقل به معنی» است.

«رداء»: به کسر راء، جامه‌ای است که بخش فوقانی بدن را بپوشاند. [پیراهن] و «ازار» به کسر «همزه»: پارچه و جامه‌ای است که بخش پایین بدن را بپوشاند.

«صورة»: شکل و شمائل.

ناگفته نماند حدیثی را که امام ترمذی در مورد زیبایی جریر بن عبدالله بَجَلیسآورده است، هیچ مناسبتی با این باب ندارد؛ و شارحان «الشمائلالمحمدیة» نیز این حدیث را اِلحاقی از نویسندگان نسخه دانسته‌اند.