حدیث شماره 16
(1) حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا حَاتَمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْجَعْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: سَمِعْتُ السَّائِبَ بْنَ يَزِيدَ يَقُولُ: ذَهَبَتْ بِي خَالَتِي إِلَى رَسُولِ اللِهِ جفَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ أُخْتِي وَجِعٌ، فَمَسَحَ جرَأْسِي، وَدَعَا لِي بِالْبَرَكَةِ، وَتَوَضَّأَ، فَشَرِبْتُ مِنْ وَضُوئِهِ، وَقُمْتُ خَلْفَ ظَهْرِهِ، فَنَظَرْتُ إِلَى الْخَاتَمِ بَيْنَ كَتِفَيْهِ، فَإِذَا هُوَ مِثْلُ زِرِّ الْحَجَلَةِ.
16 ـ (1)... جعد بن عبدالرحمن گوید: از سائب بن یزیدسشنیدم که میگفت: خالهام مرا پیش پیامبر جبرد و گفت: ای فرستادهی خدا! این خواهرزادهی من، مریض و دردمند است. از این رو پیامبر جدستشان را بر سرم کشیدند و برایم دعای خیر و برکت کردند. سپس وضو گرفتند و من از آب وضوی آن حضرت جنوشیدم. آنگاه پشت سرایشان ایستادم و به مهر نبوّت که در بین دو شانهشان قرار داشت نگاه میکردم که به اندازهی تخم کبک، درشت بود.
«خالَتی»: خاله، خواهر مادر.
«وَجعٌ»: بیمار و دردمند.
«وَضوئه»: به فتح واو: آبی که با آن وضو گیرند. و به ضم واو [وُضو]: دست نمازگرفتن، وضو گرفتن.
«الخاتَم»: انگشتر، مهر، پایان، عاقبت هرچیز. «خاتم النبیین»: خاتم و آخرین پیغمبران، که مهر نبوت بیانگر این قضیه بود.
«زِرّ»: در لغت به معنای «دگمه» است و «رزّ» [به تقدیم راء بر زاء] به معنی «تخم» است. و «حَجَلة»: هم میتواند به معنای «خانهی آراسته به تخت و جامه و پرده برای عروس» باشد، و هم به معنای «کبک ماده».
و میتوان حدیث را به دو صورت ترجمه کرد:
1- مهر نبوّت، به اندازهی دگمهی حجلهی عروس، درشت و برجسته بود.
2- مهر نبوّت، به اندازهی تخم کبک ماده، درشت بود.
«مهر نبوّت»: رسول خدا جدارای صفتی جسمانی بود که تنها اختصاص به خود ایشان داشت. آن صفتِ جسمانیِ اختصاصی، وجود یک برجستگی گوشتی در میان دو شانهی آن حضرت جبود که هر چند قدری برآمدگی داشت، امّا کوچک بود به گونهای که از روی لباس به صورت یک برجستگیِ مشهود خود را نشان نمیداد؛ چه این که در توصیف آن گفته شده: «تخم کبوتر» یا «تخم کبک» و نیز گفته شده: «چون یک سیب» ـ و لابد یک سیب کوچک ـ بود، آنگونه که سلمان فارسیسمیگوید: «به حضور رسول خدا رسیدم و... مهر نبوت را میان دو شانهی ایشان به سان تخم کبوتری مشاهده کردم».
و از برخی روایات دانسته میشود که میان دوشانهی پیامبر جبه اندازهی تخم کبوتر، مهر نبوت قرار داشت. و این مهر، غدهی گوشتیِ قرمز رنگ بود. ولی از روایتی دیگر معلوم میشود که مهر نبوت از گردهم آمدن چند غدهی کوچک بر روی دوش چپ، به شکل دایرهای تشکیل شده بود. و از مجموعهی روایات در این زمینه ثابت میشود که میان هر دو شانهی پیامبر جغدهای وجود داشت که روی آن، موی روییده بود.
به هر حال، روایات در این مورد به آن حد از فراوانی است که این خبر را میتوان «مشهور» و «مستفیض» دانست و گویا آن برآمدگی صفتی جسمانی، گواه بر رسالت آن حضرت جبوده که هیچ کس از کسانی که آن را میدیدهاند توان کج بحثی و انکار و مجادله نداشتهاند، چه خداوند متعال را درمیان آفریدههای خویش آیاتی است.