ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 178

حدیث شماره 178

(28) حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ، حَدَّثَنَا الْفُضَيْلُ بْنُ سُلَيْمَانَ، حَدَّثَنَا فَائِدٌ مَوْلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي رَافِعٍ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ جقَالَ: حَدَّثَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيٍّ، عَنْ جَدَّتِهِ سَلْمَى، أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، وَابْنَ عَبَّاسٍ، وَابْنَ جَعْفَرٍ أَتَوْهَا فَقَالُوا لَهَا: اصْنَعِي لَنَا طَعَامًا مِمَّا كَانَ يُعْجِبُ رَسُولَ اللَّهِ جوَيُحْسِنُ أَكْلَهُ . فَقَالَتْ: يَا بُنَيَّ لاَ تَشْتَهِيهِ الْيَوْمَ قَالَ: بَلَى اصْنَعِيهِ لَنَا. قَالَ: فَقَامَتْ فَأَخَذَتْ شَيئًا مِنْ شَعِيرٍ، فَطَحَنَتْهُ، ثُمَّ جَعَلَتْهُ فِي قِدْرٍ، وَصَبَّتْ عَلَيْهِ شَيْئًا مِنْ زَيْتٍ وَدَقَّتِ الْفُلْفُلَ وَالتَّوَابِلَ، فَقَرَّبَتْهُ إِلَيْهِمْ، فَقَالَتْ: هَذَا مِمَّا كَانَ يُعْجِبُ رَسُولَ اللَّهِ جوَيُحْسِنُ أَكْلَهُ.

178 ـ (28) ... از سَلمی، مادر بزرگ عُبید الله بن علی روایت شده که وی گفته است: حسن بن علیب، عبدالله بن عباسبو عبدالله بن جعفرببه نزد او رفتند و بدو گفتند: برای ما غذایی درست کن که رسول خدا جآن را دوست می‌داشتند و خوردنش را می‌پسندیدند.

سَلمیلبدان‌ها گفت: پسرم! امروز تو نسبت به چنان خوراکی [که پیامبر جدوست می‌داشتند و خوردنش را می‌پسندیدند] در خود اشتهایی نمی‌یابی و از آن نمی‌خوری!

گفتند: ما بدان خوراک اشتهاء، داریم، پس آن را برای ما تهیه و آماده‌ساز.

راوی گوید: سَلمیلاز جای برخاست و مقداری جو برداشت و آن را آرد کرد؛ سپس آرد جو را در دیگی ریخت و مقداری روغن زیتون برآن افزود و فلفل و ادویه نیز بر آن پاشید؛ آنگاه آن را برای حسن بن علیب، عبدالله بن عباسبو عبدالله بن جعفربآورد و بدان‌ها گفت: این همان خوراکی است که پیامبر جآن را خوش می‌داشتند و خوردنش را می‌پسندیدند.

«الحسن بن علی»: در برخی از نسخه‌های شمائل، به جای «حسن بن علی»، «حسین بن علی» ذکر شده است.

«اَتوها»: به خدمت سَلمیلآمدند.

«اِصنعی»: فعل امر؛ درست کن، فراهم ساز، تهیه کن.

«یحسناکله»: خوردن آن غذا را می‌پسندید و دوست می‌داشت.

«یابُنَیّ!»: پِسَرکَم. در اینجا مناسب بود که به جای «یا بنیَّ»، «یا ابنائی» بگوید؛ چرا که آن‌ها سه نفر [حسن، ابن عباس و ابن جعفر] بودند؛ و این احتمال وجود دارد که سؤال کننده، یکی از آن‌ها بوده باشد. از این رو سَلمیلخطاب به فرد سؤال کننده گفته است: «یا بُنیَّ».

و احتمال دارد که آن فرد سؤال کننده، حسن بن علیبباشد؛ چرا که وی از ابن عباسبو ابن جعفرب، بزرگتر و برتر بود.

«لا تشتهیه الیوم»: چون امروز حالات مسلمانان تغییر کرده و تنگی در معیشت و زندگی دور شده، و مردم به خوردن غذاهای لذیذ و خوشمزه عادت کرده‌اند؛ از این رو تو نسبت به چنان خوراکی که پیامبر جدر روزگار خویش دوست می‌داشتند و خوردنش را می‌پسندیدند، در خود اشتهایی نمی‌یابی!

«بَلی»: آری. حرف تصدیق و ایجاب است و پس از استفهام واقع می‌شود: «ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه؟ بلی: آیا انسان می‌پندارد که استخوان‌هایش را جمع نخواهیم کرد؟ آری». یا پس از تمنّی واقع می‌شود: «لو انّ لي کرّة فاکون من المحسنین، بلی قد جاءتك آیاتي فکذّبت بها: کاش مرا بازگشتی بودی، پس از نیکوکاران می‌شدم. آری به تحقیق آیت‌های من بر تو آمد، پس آن‌ها را تکذیب کردی».

و یا پس از استفهامِ مقرون به نفی واقع می‌شود: «الست بربکم؟ قالوا بلی: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری».

«فَطَحَنَتهُ»: دانه‌های جو را با دستاس آرد کرد.

«قِدر»: دیگ.

«صَبَّت»: ریخت.

«زَیت»: روغن زیتون.

«دقّت»: ریخت و پاشید.

«الفُلفُل»: فِلفِل. دانه‌ای است ریز و سیاه رنگ؛ دارای طعم تند و تیز. ساییده شده‌ی آن، برای خوش طعم ساختن اغذیه به کار می‌رود. بوته‌اش باریک و بلند و دارای برگ‌های بیضی نوک تیز است و مانند لبلاب به درختان و اشیای مجاور خود می‌پیچد. دانه‌هایش مانند خوشه‌ی انگور از شاخه‌ها آویزان می‌شود؛ در جاهایی که هوا گرم باشد، مانند: هندوستان به ثمر می‌رسد و تا سی سال بار می‌دهد.

«التّوابل»: جمع «التّابل»، به معنی: دیگ افزار. اشیایی خشک که به وسیله‌ی آن غذا را خوشبو و معطر سازند. داروهایی که در اغذیه می‌ریزند، مانند: زیره و فلفل و زردچوبه و دارچین و هِل.