ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 229

حدیث شماره 229

(4) حَدَّثَنَا أَبُو عَمَّارٍ الْحُسَيْنُ بْنُ حُرَيْثٍ، حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، عَنِ الْمَعْرُورِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنِّي لَأَعْلَمُ أَوَّلَ رَجُلٍ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ، وَآخَرَ رَجُلٍ يَخْرُجُ مِنَ النَّارِ: يُؤْتَى بِالرَّجُلِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُقَالُ: اعْرِضُوا عَلَيْهِ صِغَارَ ذُنُوبِهِ، وَيُخَبَأُ عَنْهُ كِبَارُهَا، فَيُقَالُ لَهُ: عَمِلْتَ يَوْمَ كَذَا، كَذَا وكَذَا، وَهُوَ مُقِرٌّ لاَ يُنْكِرُ، وَهُوَ مُشْفِقٌ مِنْ كِبَارِهَا، فَيُقَالُ: أَعْطُوهُ مَكَانَ كُلِّ سَيِّئَةٍ عَمِلَهَا حَسَنَةً، فَيَقُولُ: إِنَّ لِي ذُنُوبًا لا أَرَاهَا هَهُنَا!»

قَالَ أَبُوذَرٍّ: فَلَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ جضَحِكَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ.

229 ـ (4) ... ابوذرسگوید: رسول خدا جفرمودند: به راستی من نسبت به نخستین کسی که وارد بهشت می‌شود و آخرین کسی که از دوزخ بیرون می‌آید، آگاهی و اطلاع دارم؛ اینگونه که در روز رستاخیز، فردی را برای حساب و کتاب می‌آورند و به فرشتگان الهی گفته می‌شود: گناهان کوچکش را بر او عرضه دارید؛ و این در حالی است که گناهان بزرگش را از او پوشیده و پنهان می‌دارند.

سپس بدان فرد گفته می‌شود: در فلان وقت، مرتکب این گناه و آن گناه شده‌ای؛ و آن مرد نیز به انجام گناهان صغیره‌اش اعتراف و اقرار می‌نماید و چیزی از آن‌ها را انکار نمی‌نماید؛ و از نمایان شدن گناهان بزرگش بیمناک است.

آنگاه از جانب خدا، فرمانی بدینگونه می‌رسد: به جای هر گناه و بدی، برای او خوبی و نیکی منظور دارید! در اینجاست که آن فرد گنهکار از روی طمع و خوش بینی به لطف و کرم خداوند متعال، می‌گوید: به راستی من گناهان دیگری نیز داشته‌ام که آن‌ها را در اینجا نمی‌بینم!

ابوذرسگوید: وقتی پیامبر اکرم جاین سخن را گفتند، ایشان رادیدم که چنان خندیدند که دندان‌هایشان نمایان گشت.

«یُخبَأ»: پوشیده و نهان می‌شود.

«یومکذا»: واژه‌ی یوم در لغت به این معانی آمده است: «روز، زمان، ساعت، مطلق وقت».

«کذا»: به سه وجه آورده می‌شود:

1- دو کلمه‌ی باقی بر اصل خود؛ یعنی «کاف» تشبیه، و «ذا» اشاره است: «رأیت زیداً فاضلاً و رأیت عمرواً کذا: زید را دانشمند دیدم و همچنین عمرو را». و گاهی «ها»ی تنبیه بر سر آن در می‌آید و «هکذا» گفته می‌شود.

2- کلمه‌ی واحدی است مرکب از دو کلمه که آن را از غیر عدد کنایه آرند: «بمکان کذا و کذا نهر یجری: در فلان جا و فلان جا، رودی روان است».

3- کلمه‌ی واحدی است مرکب از دو کلمه که آن را از عدد کنایه آرند: «قبضت کذا و کذا درهماً: فلان مبلغ درهم گرفتم».

«مُقِرًّ»: اقرار کننده، معترف.

«مشفق»: بیمناک، ترسان.

«بَدَت»: نمودار شد، ظاهر و هویدا گشت.

«نواجذ»: دندان‌های عقل.