ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 177

حدیث شماره 177

(27) حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَرَ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ وَائِلِ بْنِ دَاوُدَ، عَنِ ابْنِهِ ـ وَهُوَ بَكْرُ بْنُ وَائِلٍ ـ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: أَوْلَمَ رَسُولُ اللَّهِ جعَلَى صَفِيَّةَ بِتَمْرٍ وَسَوِيقٍ.

177 ـ (27) ... انس بن مالکسگوید: رسول خدا جدر ازدواج با صفیه دختر حییّ بن اخطب، با خرما و سویق، مهمانی عروسی دادند و از مهمانان پذیرایی کردند.

«اَولَمَ»: مهمانی عروسی داد.

«علی صفیة»: به خاطر ازدواج با صفیهل.

«تَمر»: خرما. واحدش «تمرة»؛ و جمعش: «تَمَرات» و «تُمور» و «تُمران» است.

«سَویق»: آرد سفید و الک شده‌ی گندم یا جو که با روغن و عسل آمیخته شوند؛ و معمولاً در سفر و جنگ به همراه دارند.

در احادیث و کتب تاریخ و سیره آمده است: در جنگ خیبر، هنگامی که همسر صفیه دختر حیی بن اخطب [همسر صفیه، مردی به نام کنانة بن ابی الحُقیقبود]، به خاطر نیرنگ و فریبی که بر مسلمانان زده بود کشته شد، صفیه در زمره‌ی اسیران قرار گرفت؛ وقتی اسیران را گردآوردند، دحیة بن خلیفه‌ی کلبی آمد و گفت: ای پیامبرخدا! از این اسیران، کنیزکی به من ببخشید! پیامبر جفرمودند: برو و کنیزکی را بگیر! وی صفیة دختر حیی بن اخطب را برگرفت. مردی نزد پیامبر اکرم جآمد و گفت: ای پیامبر خدا ج! صفیة دختر حیی بن اخطب، بانوی قریظه و بنی نظیر را به دحیة دادید؟! این زن جز شما در خورِ هیچ کس نیست! فرمودند: به دحیه بگویید تا او را بیاورد. دحیه نیز او را آورد.

وقتی نگاه آن حضرت جبه صفیه افتاد، به دحیه فرمودند: از میان اسیران، کنیزکی جز این بگیر! ایشان اسلام را بر صفیه عرضه فرمودند و او نیز اسلام آورد. آن حضرت جوی را آزاد کردند و با او ازدواج نمودند و آزادی وی را مهریه‌ی او قرار دادند.

در راه مدینه‌ی منوّره، به سدّ صهباء که رسیدند در آنجا درنگ کردند و اُم سُلیم، صفیّه را برای زفاف آماده ساخت؛ و همان شب وی را به نزد رسول خدا جفرستاد و آن حضرت جبا وی زفاف کردند و با شور بایی فراهم آمده از خرما و روغن و آرد، ولیمه دادند؛ و در بین راه سه روز اقامت کردند و با او همخوابی می‌کردند.

پیامبر اکرم جدر چهره‌ی صفیه آثار کبودی مشاهده کردند؛ از این رو پرسیدند: این چیست؟ گفت: ای رسول خدا ج! پیش از آنکه شما بر ما وارد شوید، در خواب دیدم که گویا ماه از جای خودش کنده شده و در آغوش من افتاده است در حالی که به خدا درباره‌ی شما هیچ چیز نمی‌دانستم. خوابم را برای شوهرم تعریف کردم، سیلی بر چهره‌ام نواخت و گفت: در تمنّای وصال پادشاه مدینه هستی؟ [سیرة ابن هشام ج 2 ص 336، زاد المعاد ج2 ص 137، بخاری ج 1 ص 54 ج2 ص 604 ـ 606]

و دیگر همسران پیامبر جعبارتند از: «خدیجة دختر خویلد؛ سودة بنت زمعة؛ عایشة دختر ابوبکر صدیق؛ حفصة دختر عمر بن خطاب؛ زینب بنت خُزیمة؛ ام سلمة هند بنت ابی امیة؛ زینب بنت جحش بن رباب؛ جویریة بنت حارث؛ ام حبیبة رملة بنت ابی سفیان؛ صفیة دختر حیی بن اخطب؛ میمونة بنت حارث».

تا اینجا، یازده تن از همسران رسول خدا جرا نام بردیم که رسول خدا جآنان را به عقد ازدواج خودشان درآوردند و با آنان زفاف کردند.

دو تن از ایشان [خدیجه و زینب امّ المساکین] در زمان حیات آن حضرت جاز دنیا رفتند؛ و هنگامی که رسول خدا جرحلت فرمودند، نُه تن از ایشان در قید حیات بودند؛ آن دو همسر دیگر که پیامبر اکرم جبا آن دو زفاف نکردند، یکی از آن دو از بنی کِلابو دیگری از کِندهبود که معروف به جونیّهاست.

از میان کنیزان نیز، مشهور آن است که پیامبر جبا دو تن از کنیزان خودشان هم بستر شده‌اند؛ یکی از آن دو، ماریهی قبطیّهاست؛ وی را مقوقس به ایشان هدیه کرده بود، و فرزند پسرشان ابراهیم را برای ایشان به دنیا آورد. البته ابراهیم در کودکی در زمان حیات پیامبر اکرم جروز 28 یا 29 ماه شوّال، سال دهم هجری، از دنیا رفت. دوّمی ریحانة بنت زید نضریّهیا قرظیّهاست که از اسیران یهودیان بنی قریظه بود؛ و آن حضرت جوی را در سهم اختصاصی خویش قرار دادند.

ابوعبیده، نام دو کنیز دیگر را نیز افزوده است: یکی، جمیله که پیامبر اکرم جوی را از میان اسیران انتخاب کردند؛ و دیگری، کنیزی که زینب بنت جحش، به آن حضرت جهبه کرده بود.