ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 191

حدیث شماره 191

(4) حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَيْلاَنَ، حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الزُّبَيْرِيُّ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ، عَنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ رِيَاحٍ، عَنْ أَبِيهِ رِيَاحِ بْنِ عَبِيدَةَ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جإِذَا فَرَغَ مِنْ طَعَامِهِ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا وَجَعَلَنَا مُسْلِمِينَ».

191 ـ (4)... ابوسعید خدریسگوید: رسول خدا جهرگاه از خوردن غذا فارغ می‌شدند، این دعا را می‌خواندند و می‌فرمودند: «اَلحَمدُ لِله الَّذِی اَطعَمَنَا وَ سَقَانَا وَ جَعَلَنا مِنَ المُسلِمِینَ»؛ «سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که به ما خوراک و آشامیدنی، ارزانی فرمود و ما را از زمره‌ی مسلمانان و حقگرایان قرار داد».

«فرغ»: فارغ شد و خلاصی یافت.

«الحمد»: در زبان عربی، در کنار «حمد» دو حقیقت دیگر نیز وجود دارد: یکی «مدح» و دیگری «شکر».

«حمد»: در لغت عرب به معنی ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیکِ اختیاری است؛ یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار خوبی انجام دهد و یا صفتی را برای خود برگزیند که سرچشمه‌ی اعمال نیکِ اختیاری است، ما او را «حمد و ستایش» می‌گوییم.

ولی «مدح» به معنی هرگونه ستایش است؛ خواه در برابر یک امر اختیاری باشد یا غیر اختیاری. به عنوان مثال: تعریفی را که از یک گوهر گرانبها می‌کنیم، عرب‌ها آن را «مدح» می‌نامند. و به تعبیر دیگر، مفهوم مدح عام است، در حالی که مفهوم حمد خاص می‌باشد.

ولی مفهوم «شکر» از همه‌ی این‌ها محدودتر است و تنها در برابر نعمت‌هایی شکر و سپاس می‌گوییم که از دیگری با میل و اراده‌ی او به ما رسیده است. البته «شکر» از یک نظر عمومیّت بیشتری دارد؛ چرا که شکر گاهی با زبان است و گاه با عمل؛ در حالی که حمد و مدح معمولاً با زبان است.

و اگر به این نکته توجه کنیم که الف و لام «الحمد»، به اصطلاح «الف و لام جنس» است و در اینجا معنی عمومیّت را می‌بخشد؛ چنین نتیجه می‌گیریم که هرگونه حمد و ستایش، مخصوص خداوندی است که به ما غذا و آشامیدنی داد و ما را از مسلمانان قرار داد.

حتی هر انسانی که سرچشمه‌ی خیر و برکتی است، و هر پیامبر و رهبر الهی که نور هدایت در دلها می‌پاشد، و هر معلّمی که تعلیم می‌دهد، و هر شخص سخاوتمندی که بخشش می‌کند، و هر طبیبی که مرهم بر زخم جانکاهی می‌نهد، ستایش آن‌ها از ستایش خدا سرچشمه می‌گیرد؛ چرا که همه‌ی این مواهب در اصل از ناحیه‌ی ذات پاک او است؛ و یا به تعبیر دیگر، حمد این‌ها حمد خدا و ستایش این‌ها ستایشی برای او است.

و نیز اگر خورشید نورافشانی می‌کند، ابرها باران می‌باراند و زمین برکاتش را به ما تحویل می‌دهد این‌ها نیز همه از ناحیه‌ی او است. بنابر این تمام حمدها به او تعالی برمی گردد.

و به تعبیر دیگر، جمله‌ی «الحمد لله» اشاره‌ای است هم به توحید ذات و هم توحید صفات و هم توحید افعال.

«الله»: نام ذات واجب الوجود و خدای سزاوار پرستش است. اصل آن «اِلاه» به معنی «معبود» است.

الف و لام بر این کلمه داخل و همزه برای تخفیف حذف شده است. و به هنگام ندا، همزه‌ی الف و لام، به صورت قطع خوانده می‌شود و «یا اَلله» گفته می‌شود.

«الذی»: اسم موصول مفرد مذکر است و برای وصف معرفه‌ها به وسیله‌ی جمله وضع شده است. به معنی: آن مرد که، آنکه، که، آنچه. مثنای آن: «اللذان» در حالت رفع و «اللذَین» در حالت نصب و جر است؛ و جمع آن «الذینواللاؤون» است؛ و مصغّر آن «اللُّذَیّا» است؛ و گاهی اَلَّذِی به معنی جمع به کار می‌رود؛ مثل: «و خُضتم کالذی خاضوا».

«اطعمنا»: ذاتی که به ما خوراک داد.

«سقانا»: ذاتی که به ما آشامیدنی داد.