حدیث شماره 127
(1) حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ، حَدَّثَنَا عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَسَّانٍَ، عَنْ جَدَّتَيْهِ، عَنْ قَيْلَةَ بِنْتِ مَخْرَمَةَ، أَنَّهَا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ جفِي الْمَسْجِدِ وَهُوَ قَاعِدٌ الْقُرْفُصَاءَ، قَالَتْ: فَلَمَّا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ جالْمُتَخَشِّعَ فِي الْجِلْسَةِ أُرْعِدْتُ مِنَ الْفَرَقِ.
127 ـ (1) ... از قیلة بنت مخرمةسنقل شده که وی گفته است: رسول خدا جرا در مسجد، در حالی دیده است که ایشان متواضعانه بر سرین نشسته و شکم خویش را به رانهایشان چسبانیده و دو دست را دور ساقها حلقه کرده بودند.
قیلة بنت مخرمةسگوید: من همین که متوجه رسول خدا جشدم که چنان متواضعانه نشستهاند، از هیبت ایشان لرزه بر اندام شدم.
«القُرفُصاء»: نشستن بر روی سرین، و شکم را به دو ران چسبانیدن، و دو دست را دور دو ساق حلقه زدن؛ یا بر روی دو زانو نشستن و شکم را به دو ران چسبانیدن.
و«قَرفَصَ»: یعنی آن مرد بر سرین نشست، و شکم خود را به رانهایش چسبانید، و دو دست را دور ساقها حلقه کرد.
و «القَرفصة»: به طرز قرفُصاء نشستن را گویند.
و به طرز «قُرفُصاء نشستن»، بیانگر تواضع و فروتنی فرد و دور بودن وی از تکبر و غرور و خود خواهی و خود محوری است.
«المُتَخَشِّع في الجلسة»: نشستی که توأم با خشوع و تواضع و اِنکسار و فروتنی باشد. یعنی: کسی که به حال تواضع و فروتنی نشسته باشد.
«اُرعدتُ»: لرزیدم، لرزه بر اندام شدم؛ زیرا هر کس پیامبر جرا برای نخستین بار میدید، هیبت ایشان بر وجود او چیره میگردید، اما هر کس با ایشان معاشرت میکرد، محبّت ایشان در دلش جای میگرفت.
«الفَرَق»: ترس شدید. ترس و هیبتی که ناشی از بزرگی و عظمت و شکوه و جلال چیزی و یا کسی باشد.
قیلة بنت مخرمةسهمراه نمایندگان قبیلهی بکر بن وائل به حضور پیامبر جآمد و مسلمان شد. خودش در همین روایت میگوید:
«... در آن هنگام متوجه رسول خدا ج شدم که دو جامهی ژنده که با زعفران رنگ شده ولی رنگ آن پریده بود بر تن داشت و چوب دستیای از چوب معمولی خرما که پوست آن را کنده بودند و برگی هم نداشت، همراه آن حضرت ج بود و در حالی که زانوهایش را در بغل گرفته بود، نشسته بود. من همینکه متوجه رسول خدا ج شدم که چنان متواضعانه نشسته است، از بیم و هیبت ایشان به لرزه درآمدم. کسی که با پیامبر ج نشسته بود گفت: ای رسول خدا ج! این زن بینوا میلرزد. پیامبر ج بدون اینکه به من که پشت سرش نشسته بودم بنگرد، فرمود: ای زن بینوا ! آرام بگیر؛ و همین که این سخن را فرمود، خداوند تمام ترسی را که در دل من بود، از میان برد».
علی بن ابی طالبسدر مقام توصیف پیامبر جچنین میگوید:
« ... هرکس پیامبر اکرم ج را برای نخستین بار میدید، هیبت ایشان بر وجود او چیره میگردید؛ اما هر کس با ایشان معاشرت میکرد، محبّت ایشان در دلش جای میگرفت. هر که میخواست دربارهی ایشان سخنی بگوید، میگفت: نه پیش از وی، و نه پس از وی، همانند او را ندیدهام.»