حدیث شماره 136
(2) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُبَارَكِ، حَدَّثَنَا عَطَاءُ بْنُ مُسْلِمٍ الْخَفَّافُ الْحَلَبِيُّ، حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ بُرْقَانَ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ جفِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ وَعَلَى رَأْسِهِ عِصَابَةٌ صَفْرَاءُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ، فَقَالَ: «يَا فَضْلُ» قُلْتُ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: «اُشْدُدْ بِهَذِهِ الْعِصَابَةِ رَأْسِي» قَالَ: فَفَعَلْتُ، ثُمَّ قَعَدَ فَوَضَعَ كَفَّهُ عَلَى مَنْكِبِي، ثُمَّ قَامَ فَدَخَلَ فِي الْمَسْجِدِ. وَفِي الْحَدِيثِ قِصَّةٌ.
136 ـ (2) ... فضل بن عباسبگوید: در بیماری رحلت پیامبر اکرم ج[یعنی همان بیماریای که رسول خدا جدر آن، دارفانی را وداع گفتند و به دیار باقی شتافتند،] در حالی به نزد رسول خدا جآمدم که پارچهای زرد رنگ بر سر خویش بسته بودند؛ بر ایشان سلام دادم و درود فرستادم؛ پیامبر ج[پس از جواب سلام] فرمودند: ای فضل! گفتم: گوش به فرمان شما هستم ای رسول خدا ج! فرمودند: با این پارچه، سرم را محکم ببند. فضلسگوید: من نیز امتثال امر نمودم و آن کار را انجام دادم. آنگاه رسول خدا جنشستند و دست خویش را بر دوش من نهادند و از جای برخواستند و وارد مسجد شدند.
[ترمذی گوید:] در پی این حدیث، داستانی طولانی نقل شده است [که به خواست خداوند، در بیان رحلت رسول خدا جخواهد آمد.]
«في مرضه التي توفي فیه»: در بیماری رسول خدا جکه در همان بیماری رحلت فرمودند. در بیماری رحلت پیامبر اکرم ج؛ یعنی: همان بیماریای که رسول خدا جدر آن دارفانی را وداع گفتند و به دریا باقی شتافتند و چهره در نقاب خاک کشیدند.
«عصابة»: دستار سر و مانند آن؛ سربند؛ عمامه؛ مندیل؛ پارچهای که بر پیشانی ببندند؛ پیشانی بند. جمع: عصائب.
«صفراء»: زرد رنگ.
«لَبَّیكَ»: کلمهای است که در پاسخ آواز دهنده و در مقام تلبیه و اجابت میگویند. یعنی قبول میکنم؛ امر تو را اطاعت مینمایم. و این کلمه مصدری است منصوب که برای تأکید، تثنیه شده است.
به تعبیری دیگر، «لبیك»: کلمهای است که در پاسخ ندای کسی گفته میشود و بر اطاعت و آمادگی کامل دلالت میکند. یعنی ای رسول خدا! در خدمتم و برای قبول و اجرای اوامر و فرامین و تعالیم و آموزهها و احکام و دستورات و توصیهها و سفارشهای شما، آمادگی کامل دارم.
«اُشدد»: سخت و محکم ببند. [فعل امر]
«وفي الحدیث قصة»: یعنی در پی این حدیث، داستانی طولانی است که به خواست خدا در مبحث «رحلت رسول خدا ج» بیان خواهد شد.