ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 19

حدیث شماره 19

(4) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدَةَ الضَّبِّيُّ، وَعَلِيُّ بْنُ حُجْرٍ، وَ غَيرُ وَاحِدٍ قَالُوا: أَنبَأَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، عَن عُمَرَ بْنُ عَبْدِاللهِ، مَوْلَى غُفْرَةَ قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ مِنْ وَلَدِ عَلِيِّ بنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ إِذَا وَصَفَ رَسُولَ اللهِ جفَذَکَرَ الحَدِيثَ بِطُولِهِ وَ قَالَ: بَيْنَ كَتِفَيْهِ خَاتَمُ النُّبُوَّةِ، وَهُوَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ.

19 ـ (4)... ابراهیم بن محمد ـ که یکی از نوادگان علی بن ابی طالبساست ـ گوید: هرگاه علیسبه توصیف شمائل و صفات ظاهری و اخلاقی رسول خدا جمی‌‌پرداخت، چنین می‌‌گفت...[و ابراهیم بن محمد، حدیث را به طور کامل نقل کرده است؛ به حدیث شماره‌ی 7 مراجعه فرمایید. و در ادامه، علی بن ابی طالبسمی‌گفت:]

«میان دو شانه‌‌ی آن حضرت جمهر نبوّت مشهود بود، همچنان‌که ایشان نگین انگشتری نبوت و آخرین پیامبر خدا بودند. [هدف از آوردن این حدیث، آن است که در آن، علیس، وجود مهر نبوت را تأیید کرده است.]

«خاتم»: خاتم [بر وزن حاتم]؛ آنگونه که علماء و صاحب نظران عرصه‌‌ی لغت شناسی گفته‌‌اند: به معنی چیزی است که به وسیله‌‌ی آن، چیزی پایان داده شود؛ و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را مهر کنند.

در گذشته و امروز، این امر معمول و متداول بوده و هست که وقتی می‌‌خواهند درِ نامه یا ظرف و یا خانه‌‌ای را ببندند و کسی آن را باز نکند، روی در، یا روی قفل آن، ماده‌‌ی چسبنده‌‌ای می‌‌گذارند و روی آن مهری می‌‌زنند که امروز از آن تعبیر به «لاک و مهر» می‌‌شود.

و این به صورتی است که برای گشودن آن حتماً باید مهر و آن چیز چسبنده شکسته شود؛ و مهری را که بر اینگونه چیزها می‌‌زنند «خاتم» می‌‌گویند.

و از آنجا که در گذشته گاهی از گل‌های سفت و چسبنده برای این مقصد استفاده می‌‌کردند لذا در متونِ برخی ازکتب معروف لغت، در معنی «خاتم» می‌‌خوانیم: «الخاتم: هو ما یوضع علی الطینية»؛ «چیزی برگل می‌‌زنند.» [لسان العرب و قاموس اللغة، ماده‌‌ی ختم]

این‌ها همه به خاطر این است که از ریشه‌‌ی «ختم» به معنی «پایان»، گرفته شده و از آنجا که این کار [مهر زدن] در خاتمه و پایان قرار می‌‌گیرد، نام «خاتم» بر وسیله‌‌ی آن گذارده شده است.

و اگر می‌‌بینیم یکی از معانی «خاتم» انگشتر است، آن نیز به خاطر همین است که نقش مهرها را معمولاً روی انگشترهایشان حک می‌‌کردند و به وسیله‌‌ی انگشتر، نامه‌‌ها را مهر می‌‌کردند. لذا در حالات و صفات پیامبر جاز جمله مسائلی که مطرح می‌‌شود، نقش خاتم ایشان است.

در روایات می‌‌خوانیم: هنگامی که پیامبر اکرم جتصمیم گرفتند دعوت خویش را گسترش دهند و به پادشاهان و سلاطینِ روی زمین نامه بنویسند، دستور دادند تا انگشتری برایشان ساخته و پرداخته نمایند؛ انگشتری برایشان ساختند که روی آن «محمدرسول الله» حک شده بود و نامه‌‌های خود را با آن مهر می‌‌کردند.

با این بیان، به خوبی روشن می‌‌شود که «خاتم»، گرچه امروز به انگشتر تزیینی نیز اطلاق می‌‌شود، ولی ریشه‌‌ی اصلی آن از «ختم» به معنی «پایان»، گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی می‌‌گفتند که با آن نامه‌‌ها را مهر می‌‌کردند.

به علاوه این ماده در قرآن کریم، در موارد متعددی به کار رفته و در همه جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است. مانند: ﴿ٱلۡيَوۡمَ نَخۡتِمُ عَلَىٰٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ...[يس: 65]؛ ﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ ...[البقرة: 7] و... لذا این واژه در تمام قرآن[در 8 مورد] که این ماده به کار رفته، همه جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ و از اینجا معلوم می‌شود که مهر نبوت بر خاتمیّت پیامبر اسلام و پایان گرفتن سلسله‌‌ی پیامبران به وسیله‌‌ی ایشان، دلالت دارد. و واژه‌‌ی «خاتم النبیین» به وضوح دلالت بر معنی خاتمیّت و پایان دادن دارد.