حدیث شماره 148
(6) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِيعٍ، حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ عَبَّادٍ الْمُهَلَّبِيُّ، عَنْ مُجَالِدٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ، فَدَعَتْ لِي بِطَعَامٍ وَقَالَتْ: مَا أَشْبَعُ مِنْ طَعَامٍ فَأَشَاءُ أَنْ أَبْكِيَ إِلَّا بَكَيتُ . قَالَ: قُلْتُ لِمَ؟ قَالَتْ: أَذْكُرُ الْحَالَ الَّتِي فَارَقَ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ جالدُّنْيَا، وَاللَّهِ مَا شَبِعَ مِنْ خُبْزٍ وَلَحْمٍ مَرَّتَيْنِ فِي يَوْمٍ.
148 ـ (6) ... مسروق/گوید: به نزد عایشهلرفتم؛ ایشان برای من، خوارکی طلبیدند و گفتند: هیچگاه از غذایی سیر نمیشوم، مگر آنکه میخواهم گریه کنم؛ و گریه نیز میکنم!
مسروق/گوید: به عایشهلگفتم: به چه علّت گریه میکنید؟ عایشهی صدّیقهلدر پاسخ گفت: گریهام به خاطر اوضاع و احوالی است که رسول خدا جدر آن احوال، چشم از این جهان فرو بستند و چهره در نقاب خاک کشیدند. به خدا سوگند! هرگز رسول خدا جدر یک روز، دوبار از نان و گوشت سیر نشدند. [یعنی: آن حضرت جتا زمانی که از دنیا رحلت فرمودند و دارفانی را وداع گفتند، هیچگاه در شبانه روز از دو نوع غذا سیر نشدند؛ و هرگز در شبانه روز، دوبار از نان و گوشت سیر نمیشدند.]
«فدعت»: پس [عایشهل]خواست و طلبید.
«ما اشبع»: سیر نمیشوم.
«فاشاء»: پس میخواهم.
«ابکی»: بگریم.
«اِلاّ»: ادات استثناء است و به معنی: مگر آنکه؛ ولی؛ مگر اینکه؛ به جز.
«لِمَ»: کلمهای است مرکب از لام تعلیل و ماء استفهامی؛ چرا، برای چه.
«اذکر»: به یاد میآورم، به خاطر میآورم.
«الحال»: صفت و هیئت و کیفیّت چیزی.
«فارق»: از آن جدا شد.
«الدنیا»: زندگانی حاضر؛ جهانی که در آن هستیم؛ نقیض آخرت.
«والله»: به خدا سوگند. در اینجا «واو» برای قسم است و فقط بر سر اسم ظاهر درمیآید و به عامل محذوفی متعلق است.
«ماشبع»: سیر نشد.
«لحم»: گوشت.
«مرَّتین»: مثنی «مرة»: دوبار.
«یوم»: مدت زمان میان هر ظهر تا ظهر روز بعد؛ یا هر نیمه شب تا نیمه شب دیگر. و در اینجا مراد شبانه روز است؛ یعنی روز همراه با شب.
عِمران بن زید مَدَنی، از پدرش نقل میکند که وی گفته است: به خانهی عایشهلرفتیم و گفتیم: مادر جان سلام! گفت: سلام برتو و گریست. گفتیم: مادرجان چرا گریه میکنی؟ گفت: به من خبر رسیده است که برخی از شما چندان غذای گوناگون میخورند که نیازمند دارو میشوند تا غذای آنان را هضم کند؛ و پیامبر شما را به خاطر میآورم که از دنیا رحلت فرمودند در حالی که هیچگاه در شبانه روز از دو نوع غذا سیر نمیشدند؛ اگر خرما خورده بود، نان نمیخورد و اگر نان خورده بود، خرما نمیخورد؛ و این موضوع مرا به گریه واداشت.