ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 23

حدیث شماره 23

(8) حَدَّثَنَا أَحمَدُ بنُ المِقدَامِ أَبُو الأَشعَثِ العِجلِيُّ البَصرِيُّ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بنُ زَيدٍ، عَن عَاصِمٍ الأَحوَلِ، عَن عَبدِاللهِ بنِ سَرجِسَ قَالَ: أَتَيتُ رَسُولَ اللهِ جوَ هُوَ فِي أُنَاسٍ مِن أَصحَابِهِ، فَدُرتُ هَكَذَا مِن خَلفِهِ، فَعَرَفَ الَّذِي أُرِيدُ، فَأَلقَى الرِّدَاءَ عَن ظَهرِهِ، فَرَأَيتُ مَوضِعَ الخَاتَمِ عَلَى كَتِفَيهِ مِثلَ الجُمعِ حَولَهَا خِيلاَنٌ كَأَنَّها ثَآلِيلُ، فَرَجَعتُ حَتَّى استَقبَلتُهُ، فَقُلتُ: غَفَرَ اللهُ لَكَ يَا رَسُولَ اللهِ، فَقَالَ: «وَلَكَ» فَقَالَ القَومُ: إِستَغفَرَ لَكَ رَسُولُ الله ج؟ فَقَالَ: نَعَم وَلَكُم، ثُمَّ تَلاَ هذِهِ الآيَةَ «وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ».

23 ـ (8)... عبدالله بن سَرجِسسگوید: در حالی که رسول خدا جدر میان گروهی از یاران خویش بود، به نزد ایشان رفتم و از پشت سَر آن حضرت جاین‌چنین چرخیدم و دور زدم [تا مهر نبوّت را که در میان دو کِتف ایشان بود، مشاهده کنم].

رسول خدا جدانستند که من چه می‌خواهم و به دنبال چه می‌‌گردم؛ از این رو ردای خویش را از پشت خویش افکندند و من جایگاه مهر نبوّت را بر کِتف‌های آن حضرت جمشاهده کردم که شبیه یک مُشتِ بسته بود و اطراف و اکناف آن، خال‌هایی چون زگیل وجود داشت.

[عبدالله بن سرجسسگوید:] از پشت سر آن حضرت جبرگشتم[و دور زدم] تا برابر و رویاروی ایشان ایستادم و گفتم: ای رسول خدا ج! خدای شما را بیامرزد و مورد بخشش و گذشت خویش قرار دهد! پیامبر جفرمودند: خدای تو را هم بیامرزد.

مردم [مردمی که عبدالله بن سرجسسبرای آنان سخن می‌گفت، بدو] گفتند: آیا رسول خدا جبرای تو از خداوند متعال مغفرت و عفو طلبیدند و استغفار کردند؟! گفت: آری؛ و برای شما نیز از خداوند، مغفرت و عفو طلبیدند و استغفار نمودند. سپس عبدالله بن سرجسساین آیه‌‌ی شریفه را خواند: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۗ[محمد: 19]؛ «برای گناهان خود و مردان و زنانِ مؤمن، آمرزش بخواه».

«اُناس»: مردم، مردمان، گروهی از خردمندان و نخبگان و فرهیختگان و اندیشمندان.

«فَدُرتُ»: پس چرخیدم و دور زدم.

«فالقی»: دور افکند و به زمین انداخت.

«الرداء»: جامه‌‌ای که روی جامه‌‌ها پوشند، بالا پوش، جبّه، دوش انداز، چادری که به دور خود پیچند.

«الجُمع»: یک مُشتِ بسته.

«حَولها»: در اطراف آن.

«خِیلان»: جمع «خال»؛ نقطه‌‌ی سیاه در روی پوست بدن، لکّه‌‌ی کوچک یا نقطه‌‌ی سیاه که در روی چیزی پیدا شود. در فارسی نیز بدان خال می‌‌گویند.

«ثآلیل»: جمع «ثؤلول»؛ آزخ، زگیل، دانه‌‌ی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می‌‌شود، اما درد ندارد. در زبان فارسی، «سگیل» و «زگیل» و «وردان» و «واژو» و «بالو» هم گفته شده و به عربی بدان «ثؤلول» می‌‌گویند.

«استقبلتُه»: در برابر و رویاروی او ایستادم.

«استغفر لذنبك»: علماء و صاحب نظران اسلامی بر غیر ممکن بودن وقوع کفر از پیامبران، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، اتفاق نظر دارند و هم چنین متفق القولند که پیامبران بعد از بعثت هم، به عمد مرتکب گناه کبیره و صغیره نمی‌‌شوند. و جمهور علماء وقوع گناهان کبیره و صغیره را از آن‌ها محال می‌‌دانند؛ چرا که موجب نفرت و انزجار مردم از آن‌ها می‌‌شود و این، مصلحت و هدف از آمدن آنان را از بین می‌‌برد. و حق این است که پیامبران الهی، کارهای پست یا آنچه را که موجب نفرت مردم از آن‌ها می‌‌شود، مانند: زنا، دروغ و خیانت و ... را انجام نمی‌‌دهند.

بنابراین تمام اخباری که راجع به پیامبران آمده است و ظاهراً دلالت بر گناه می‌‌کنند (مقصود گناهی نیست که دیگران انجام می‌‌دهند، لذا) از ظاهر آن‌ها عدول کرده و تأویل می‌‌شوند. و یا اینکه تعبیر گناه از باب مقایسه‌‌ی مفضول نسبت به افضل است و گفته‌‌ی امام جُنید، از این موضوع است که: «حسناتُ الابرارِ سیّئات المقرّبین»؛ «حسنات و نیکی نیکوکاران، برای مقرّبین گناه محسوب می‌‌شود»؛ چون مقام والای مقرّبین اقتضا می‌‌کند اعمالی بالاتر و عالی‌‌تر از اعمال نیکوکاران انجام دهند. مانند آیاتی که در مورد حضرت محمد جآمده است و دلالت بر گناه او می‌‌کنند؛ مانند: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ[محمد: 19]؛ و ﴿لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[الفتح: 2]. اینگونه آیات حمل بر ترک اولی و افضل می‌‌شود؛ زیرا اگر پیامبر جاَولی را ترک کند، گناه [به معنای عرفی] نیست بلکه به مثابه‌‌ی گناه است. مانند تعجیلی که در دل برای فتح مکه داشت؛ یا خوردن نوعی غذا را به خاطر خوشنودی همسرانش بر خود حرام کرد؛ یا وقتی که سران قریش را دعوت به اسلام می‌‌کرد، از فریاد و سرو صدای عبدالله بن مکتوم که نابینا بود وآمده بود که ایمان بیاورد، رو ترش کرد و آزرده شد و ...

و اینگونه تعبیرات قرآنی ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَدر مورد پیامبر جو سایر پیامبران، اشاره به «حسنات الابرار سیئات المقربین» است. یک لحظه غفلت و یک ترک اَولی در مورد پیامبران جایز نیست و باید از آن استغفار کنند؛ [محمد/19، فتح/2، نصر/3]. و پیامبر گرامی اسلام جنیز به مقتضای بشریّت، تصرّفات و اعمالی داشته است که برای افراد عادی خوب و یا چیز ساده‌‌ای بوده و برای وجود مبارک او گناه و چیز مهمی محسوب شده است و مورد عتاب پروردگار قرار گرفته است. [انعام/35 ـ 33، انفال/ 68 ـ 67، توبه/ 43 و 113، احزاب/ 37، تحریم/1، عبس/10ـ 1].

به هر حال، مسلّم است که پیامبر گرامی اسلام جبه خاطر مقام عصمت، مرتکب گناهی نمی‌‌شود ولی چنان‌که گفته‌‌ایم، اینگونه تعبیرات قرآنی در مورد پیامبر گرامی اسلام جو سایر پیامبران، اشاره به گناهان نسبی است؛ چرا که گاهی اعمالی که در مورد افراد عادی، عبادت و حسنات است، در مورد پیامبران بزرگ، گناه محسوب می‌‌شود؛ زیرا که «حسناتُ الابرارِ سیّئات المقرّبین».

از این گذشته، عصیان و گناه، گاه جنبه‌‌ی مطلق دارد؛ یعنی برای همه بدون استثناء گناه است. مانند: دروغ گفتن، ظلم کردن و اموال حرام خوردن. و گاه جنبه‌‌ی نسبی دارد؛ یعنی کاری است که اگر از یک نفر سر بزند نه تنها گناه نیست، بلکه گاه نسبت به او یک عمل مطلوب و شایسته است؛ امّا اگر از دیگری سربزند با مقایسه‌‌ی به مقام او، کار نامناسبی است.

به عنوان مثال: برای ساختن یک بیمارستان، از مردم تقاضای کمک می‌‌شود؛ شخص کارگری مزد یک روزش را که گاه چند صد تومان بیشتر نیست می‌‌دهد. این عمل نسبت به او ایثار و حسنه است و کاملاً مطلوب؛ اما اگر یک ثروتمند این مقدار کمک کند، نه تنها این عمل نسبت به او پسندیده نیست، بلکه گاه در خور ملامت و مذمّت و سرزنش و نکوهش نیز هست؛ با اینکه از نظر اصولی نه تنها کار حرامی نکرده، بلکه ظاهراً مختصر کمکی نیز به کار خیر نموده است.

این همان است که می‌گوئیم: «حسناتُ الابرارِ سیّئات المقرّبین»؛ و نیز این همان چیزی است که به عنوان ترک اَولی معرّفی شده است و برخی از آن به عنوان «گناه نسبی» یاد می‌‌کنند که نه گناه است و نه مخالف مقام عصمت.

از این رو پیداست که پیامبر گرامی اسلام جبه حکم مقام عصمت، هرگز مرتکب گناهی نشده است و اینگونه تعبیرات قرآنی ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَیا اشاره به مسئله‌‌ی «ترک اولی» و «حسناتُ الابرارِ سیّئات المقرّبین» است و یا سرمشقی است برای مسلمانان.