ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 1

حدیث شماره 1

(1) أَخبَرَنا أَبُو رَجَاءٍ قُتَيبَةُ بنُ سَعِيدٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ، عَنْ رَبِيعَةَ بْنِ أَبِي عَبْدِالرَّحْمَنِ، عَن أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ: أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جلَيْسَ بِالطَّوِيلِ الْبَائِنِ، وَلاَ بِالْقَصِيرِ، وَلاَ بِالأَبْيَضِ الأَمْهَقِ، وَلاَ بِالآدَمِ، وَلاَ بِالْجَعْدِ الْقَطَطِ، وَلاَ بِالسَّبِطِ، بَعَثَهُ اللَّهُ عَلَى رَأْسِ أَرْبَعِينَ سَنَةً، فَأَقَامَ بِمَكَّةَ عَشْرَ سِنِينَ، وَبِالْمَدِينَةِ عَشْرَ سِنِينَ، وَتَوَفَّاهُ اللَّهُ عَلَى رَأْسِ سِتِّينَ سَنَةً، وَلَيْسَ فِى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ عِشْرُونَ شَعْرَةً بَيْضَاءَ.

1 ـ (1)... انس بن مالکسگوید: رسول خدا جنه زیاده از حد بلند بالا بودند و نه بیش از اندازه کوتاه قد؛( بلکه میانه بالا بودند و خوش اندام؛ و خوش سیما و نمکین بودند)؛ آن حضرت جنه سفیدِ بی‌نمک بودند و نه به شدّت گندمگون و سِیه چرده؛ موهایشان نه چندان درهم فشرده و فِر خورده بود و نه چندان آویخته و فروهشته(و صافِ بدون چین و شکن)؛ خداوند متعال، ایشان را در چهل سالگی به پیامبری و هدایت و ارشاد مردمان برانگیخت، پس ده سال در مکّه‌ی مکرّمه و ده سال در مدینه‌ی منوّره اقامت گزیدند و مستقر شدند و خداوند، ایشان را در شصتمین بهار از عمرشان میراند، در حالی که (وقتی از دنیا رفتند و چهره در نقاب خاک کشیدند) شمار موهای سفید سر و ریش آن حضرت جبه بیست تار موی نمی‌رسید.

«حافظ»: در اصطلاح علماء و صاحب نظران حدیثی، «حافظ» به کسی گفته می‌شود که یکصد هزار حدیث را از حیث متن و سند و جَرح و تعدیل راویان آن‌ها، و تاریخ وفات، تولد و ... آن‌ها بررسی کند و احادیث صحیح را روایت نماید.

«الطویل»: دراز، بلند، بلند قد. «البائن»: فاصله، مسافت، دوری، بُعد. «الطویلُ البائن»: یعنی پیامبر جزیاده از حد، بلند بالا و کشیده قامت نبودند تا اندامشان را بزرگیِ برون از اندازه، معیوب و نامتناسب سازد و قد و بالای ایشان را از دل‌انگیزی اندازد.

«القصیر»: کوتاه قد. یعنی کوچکی قامت نیز، اندام پیامبر جرا نامتناسب نساخته بود، و اندام ایشان را از چشم نوازی نیانداخته بود.

«أمهق»: سفیدِ بسیار سفیدی که تابندگی نداشته باشد. مرد بسیار سفید که به سرخی آمیخته نباشد.

«الآدَم»: سیه چردگی و گندمگونی زیاد. رنگ تیره نزدیک به سیاهی. یعنی پیامبرپ سیاه چرده و به شدّت گندمگون نبودند.

«الجَعد»: موی پیچان و مُجعَّد. موی فِر دار و بسیار موج دار.

«القَطَط»: مردی که موهایش کوتاه و پیچیده و مُجعَّد باشد.

«السَّبط»: موی آویخته و فروهشته . موی صاف و بدون چین و شکن.

«بعثه الله تعالی علی رأس اربعین سنة»: با بررسی قرائن و شواهد و دلایل و براهین مختلف، می‌توانیم سالروز بعثت پیامبر گرامی اسلام را شامگاهان دوشنبه، بیست و یکم رمضان، مطابق با دهم اگوست سال 610 میلادی، شب هنگام، معیّن سازیم که در آن اوان، ایشان دقیقاً چهل سال قمری و شش ماه و دوازده روز از عمر شریفشان می‌گذشته است که با 39 سال شمسی و 2 ماه و 20 روز برابر خواهد بود.

خاطر نشان می‌شود که سیره نویسان در ارتباط با تعیین نخستین ماه گرامیداشت حضرت محمد جبه نبوت از سوی خداوند و فرو فرستادن وحی بر آن حضرت جاختلاف فراوان دارند.

عدّه‌ی زیادی از سیره نویسان بر آن شده‌اند که ماه ربیع الاول بوده است. گروه دیگری از آنان برآنند که ماه رمضان بوده است. برخی نیز گفته‌اند: ماه رجب بوده است. و قول صحیح‌تر و راجحتر این است که ماه مبارک رمضان بوده باشد. به دلیل این آیه‌ی شریفه که می‌فرماید:

﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ[البقرة: 185]

و این آیه‌ی شریفه‌ی دیگر که می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١[القدر: 1]

که در نتیجه شب قدر در ماه رمضان قرار می‌گیرد. و شب قدر همان شبی است که در آیه‌ی 3 سوره‌ی دخان خداوند درباره‌ی آن می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ٣[الدخان: 3]

و نیز به دلیل آن‌که اقامت آن حضرت جدر غار حراء، در ماه رمضان بوده و واقعه‌ی نزول جبرئیل بر ایشان نیز در همین ماه بوده است، چنان‌که همگان می‌دانند.

قائلان به آغاز نزول وحی در ماه مبارک رمضان نیز در باب تعیین دقیق این روز با یکدیگر اختلاف دارند، و روایات در این زمینه مختلف است. برخی گفته‌اند: روز هفتم؛ برخی گفته اند: هفدهم؛ و بعضی دیگر نیز گفته‌اند: هجدهم. ابن اسحاق و برخی دیگر از سیره نویسان برآنند که این روز، روز هفدهم بوده است. اما برخی این قول را ترجیح داده‌اند که روز بیست و یکم بوده باشد؛ به این دلیل که تمامی سیره نویسان یا اکثر آنان بر این موضوع متفق‌اند که بعثت رسول خدا جدر روز دوشنبه اتفاق افتاده است؛ چنان‌که آن حضرت جخود فرموده‌اند: «فیه وُلدتُ و فیه اُنزل علیَّ؛ و به روایت دیگر: «ذاك یومٌ وُلدتُ فیه و یومٌ بُعثتُ او اُنزل علیَّ فیه». {صحیح مسلم، ج1 ص 368، مسند احمد ج 5 ص 299 ـ 297، بیهقی ج 4 ص 300 ـ 286، حاکم نیشابوری ج 2 ص 62}

روز دوشنبه در ماه رمضان نیز در آن سال مطابق بوده است با روز هفتم؛ روز چهاردهم؛ روز بیست و یکم و روز بیست و هشتم. از سوی دیگر بنا به دلالت احادیث صحیح، شب قدر جز با یکی از شب‌های فرد در دهه‌ی آخر رمضان منطبق نمی‌گردد و شب قدر در محدوده‌ی این شب‌ها جا به جا می‌شود.

اگر این آیه‌ی شریفه را که می‌فرماید: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١[القدر: 1] با روایت ابوقتاده که می‌گوید: «بعثت آن حضرت جدر روز دوشنبه بوده است»، کنار هم بگذاریم؛ همچنین با مراجعه به تقویم تطبیقی که موارد مطابقت روز دوشنبه را به ایام رمضان در آن سال تعیین می‌کند، برای ما یقینی شده است که بعثت حضرت رسول اکرم ج، شب هنگام، شامگاه روز 21 رمضان بوده است. والله اعلم.

«فاقام بمکة عشر سنین»: این روایت درباره‌ی مدت اقامت پیامبر گرامی اسلام جدر مکّه‌ی مکرمه، چندان مورد اتفاق راویان و محدثان نیست؛ چرا که در روایاتی دیگر بر خلاف این نیز نقل شده است. به عنوان مثال: ابوجمره از ابن عباسبنقل می‌کند که وی گفت: «پیامبر جسیزده سال در مکه پس از بعثت اقامت فرمودند».

و بخاری از ابن عباسبچنین نقل می‌کند: «مکثَ رسولُ الله جبمکة ثلاث عشرة و توفّی و هو ابن ثلاثٍ و ستّین»؛ «پیامبر جپس از بعثت، سیزده سال در مکه باقی ماندند، و وقتی که فوت کردند، شصت و سه سال عمر داشتند.»

و برخی میان حدیث «ده سال» و حدیث «سیزده سال» چنین جمع کرده‌اند و گفته‌اند: روایت «ده سال»، بدون احتساب سه سال فترت وحی است؛ و روایت «سیزده سال» با احتساب سه سال فترت وحی می‌باشد.

«و توفّاه الله علی رأس ستین سنة»{خداوند متعال مدت عمر پیامبر جرا در شصت سالگی به سر رساند}: در برخی از روایات به نقل از علیسآمده است: «پیامبر جبه شصت و سه سالگی رحلت فرمودند». و عایشهلمی‌گوید: «انَّ النبيّ جتوفّی و هو ابن ثلاث و ستّین»{بخاری}؛ «وقتی که پیامبر جفوت کردند، عمرشان شصت و سه سال بود.»

و ابن عباسبمی‌گوید: «پیامبر جپس از بعثت، سیزده سال در مکه باقی ماندند و وقتی که رحلت فرمودند شصت و سه سال عمر داشتند.»{بخاری و مسلم}

و در برخی روایات به نقل از ابن عباسبوارد شده است: «پیامبر جبه شصت و پنج سالگی رحلت فرمودند».

و علماء و صاحب نظران اسلامی از بررسی مجموع روایات و احادیث، به این نتیجه رسیده‌اند که روایت «شصت سال» و «شصت و پنج سال»، درباره‌ی رحلت پیامبر جچندان مورد اتفاق نیست؛ چرا که روایت صحیح در نزد بیشتر علماء و صاحب نظران اسلامی، همان روایت «شصت و سه سال» است.

از این رو بیشتر علماء گفته‌اند: طبق راجح‌ترین و صحیح‌ترین روایات و اخبار رسیده، حادثه‌ی وفات پیامبر گرامی اسلام جروز دوشنبه، دوازدهم ربیع الاول، سال یازدهم هجرت، بعد از زوال آفتاب پیش آمد. [و در برخی روایات، وقت چاشت وارد شده است]؛ و در آن هنگام سنّ آن حضرت جشصت و سه سال بود. به راستی که آن روز تاریک‌ترین و وحشتناک‌ترین و غم انگیزترین روز برای مسلمانان و مصیبت بزرگی بر جهان بشریّت بود، همچنان‌که روز میلادش، باسعادت‌ترین روزی بود که خورشید در آن طلوع کرده بود.

«شعرةً»: موی. جمع اشعار و شعور.

«بیضاء»: مؤنث اَبیض است؛ و جمع آن «بیض» می‌باشد به معنی: سفید، سپید.