حدیث شماره 39
(3) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا أَبُودَاوُدَ، أَنبَأَنَا شُعْبَةُ، عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ، وَ قَد سُئِلَ عَنْ شَيْبِ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ فَقَالَ: كَانَ إِذَا دَهَنَ رَأْسَهُ لَمْ يُرَ مِنْهُ شَيبٌ، وَإِذَا لَمْ يَدْهُنْ رُئِىَ مِنْهُ.
39 ـ (3) ... سماک بن حرب گوید: در حالی که از جابر بن سمرةسدربارهی موهای سپید [سر و ریش] رسول خدا جسؤال شد، شنیدم که در این باره گفت: آن حضرت جهرگاه روغن بر سر خویش میمالیدند، چیزی از موهای سپید ایشان مشاهده نمیشد، [و موهای سپیدشان در زیر روغن و در زیر درخشش موها براثر مالیدن روغن، پوشیده میشد]؛ و هرگاه به موهایشان روغن نمیزدند، مقداری از موهای سپیدشان دیده میشد.
«سُئل»: مورد سؤال و پرسش قرار گرفت.
«شیب»: موی سفید سر و ریش.
«دَهَنَ»: روغن مالید.
«لم یُر»: دیده نمیشد. «رُئیَ»: دیده میشد.