حدیث شماره 186
(2) حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَخْزُومِيُّ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْحُوَيْرِثِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ جمِنَ الْغَائِطِ فَأُتِيَ بِطَعَامٍ، فَقِيلَ لَهُ: أَلاَ تَوَضَّأُ؟ فَقَالَ: «أَأُصَلِّي فَأَتَوَضَّأُ؟»!.
186 ـ (2) ... عبدالله بن عباسبگوید: رسول خدا جاز اجابت مزاج، فارغ شدند و برگشتند؛ آنگاه برایشان غذایی آورده شد تا از آن تناول فرمایند؛ و بدیشان گفته شد: آیا وضو نمیگیرید؟ آن حضرت جفرمودند: مگر میخواهم نماز بگزارم تا برایش وضو بگیرم؟ [یعنی وقتی بخواهم نماز بگزارم، وضو میگیرم].
«الغائط»: این واژه بر خلاف مفهومی که امروز از آن میفهمند [«غائط»، در تعبیرات امروز غالباً به مدفوع انسان گفته میشود]، در اصل به معنی زمین گودی است که انسان را از اَنظار مردم دور میدارد؛ و افراد بیابان گرد و مسافر در آن زمان، برای قضای حاجت آنجا میرفتند تا از دیدگاه مردم دور باشند؛ بنابراین معنی جمله چنین میشود: «رسول خدا جاز مکان قضای حاجت برگشتند»؛ که روی هم رفته کنایه از اجابت مزاج و قضای حاجت است.
به هر حال «الغائط» در لغت، زمین پست و گود را میگویند؛ و چونکه عربها برای قضای حاجت عموماً زمین گود و پست را برمیگزیدند، به همین سبب آن را بر مُستراح اطلاق کردند؛ گرچه برخی مواقع بر نجاست نیز اطلاق میگردد.
ناگفته نماند که در احادیث برای محل قضای حاجت، از این الفاظ و واژهها، استفاده شده است: «الخَلاء»؛ «کنیف»؛ «حش»؛ «مرحاض»؛ «مذهب» و «مصنع».
و امروزه اهل مصر نیز، آن را «بیت الادب» و «بیتالطهارة»؛ و اهل حجاز آن را «مُستراح» میگویند.
«الا توضَّأ»: آیا وضو نمیگیرید؟ چنین به نظر میرسد که منظور وضوی شرعی است؛ و گویا شخصی که گفته و پرسیده است: وسایل وضو گرفتن بیاورم، تصور میکرده است که وضو گرفتن پیش از غذا خوردن واجب و الزامی است و آن حضرتجبا جملهی «أاُصلّی فأتوضّأ» [مگر میخواهم نماز بگزارم تا برایش وضو بگیرم؟] خواستهاند تا به او بفهمانند که وضو، برای خواندن نماز و امور دیگری که طهارت شرط آن است، واجب و الزامی است؛ و با این وجود، استحباب شستن دستها پیش از غذا خوردن، مسلّم است و احادیث دیگر، این مطلب را تأکید میکنند.