ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 84

حدیث شماره 84

(10) حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ، عَنْ مَالِكٍ.

ح، وَحَدَّثَنَا إِسْحَاقُ، حَدَّثَنَا مَعْنٌ،حَدَّثَنَا مَالِكٌ، عَنْ أَبِي الزِّنَادِ، عَنِ الأَعْرَجِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: إِذَا انْتَعَلَ أَحَدُكُمْ فَلْيَبْدَأْ بِالْيَمِينِ، وَإِذَا نَزَعَ فَلْيَبْدَأْ بِالشِّمَالِ، فَلْتَكُنِ الْيُمنَي أَوَّلَهُمَا تُنْعَلُ، وَآخِرَهُمَا تُنْزَعُ.

84 ـ (10) ... ابوهریرهسگوید: رسول خدا جفرمودند: چون یکی از شما خواست کفش بپوشد، باید نخست از راست شروع کند و کفش پای راست را بپوشد؛ و هرگاه خواست کفش‌هایش را از پای بدر کند، نخست باید سمت چپ را به جلو اندازد و کفش پای چپ را بیرون نماید؛ تا بدینگونه، کفش پای راست، نخستین کفشی باشد که به پای می‌شود و آخرین آن‌ها باشد که از پای بیرون آورده می‌شود.

«اذا»: چون، وقتی، ناگاه. ادات شرط و جزاء است برای مستقبل که با جمله‌ی فعلیه می‌آید و گاهی با مضارع همراه می‌شود: «اذا اجتهدت نجحتَ: اگر کوشش کنی، پیروز می‌شوی».

اگر بر سر مضارع درآید، فعل شرط و جواب هر دو مرفوع هستند: «و اذا تردّ الی قلیلٍ تقنعُ: و اگر به اندک و کم باز گردانیده شوی، قناعت کن».

و به ندرت در شعر، فعل و جواب شرطِ مضارع، مجزوم می‌شوند: «و اذا تصبك خصاصة فتجمّلِ: و چون درویشی یا حاجتی به تو رسید، پس شکیبا باش».

گاهی به عنوانِ ظرفِ زمان، اعراب می‌گیرد که در این صورت به واسطه‌ی جواب شرط بودن، مبنی در محل نصب است. گاهی بر سر اسم‌های مرفوع درمی‌آید: «اذا السماء انشقّت: چون آسمان چاک چاک شود»؛ که در این صورت اسم مرفوع، فاعل است برای فعلِ محذوفی که فعلِ ظاهر، آن را تفسیر می‌کند؛ یعنی: در اصل چنین بوده است: «اِذا انشقّت السماء انشقّت». و جایز است که اسم مرفوع بعد از آن، مبتدا باشد و آنچه که پس از آن اسم مرفوع می‌آید، خبر ـ: حرف مفاجأة است و به جواب نیازی ندارد و در ابتدا واقع نمی‌شود و مخصوص جمله‌ی اسمیه و به معنی حال است: «سِرنا فاذا یوسفُ امامَنا: راه افتادیم که ناگهان یوسف در برابر ما پیدا شد».

«انتعل»: کفش پوشید، نعلین در پای کرد.

«فلیبدأ»: پس باید شروع کند.

«الیمین»: دست راست، طرف راست؛ ضد «یسار»: چپ. جمع: ایمان، ایامنو ایامین.

«نزع»: کفش را از پای خود کشید و برکند.

«فلتکن الیمنی اولهما تنعل و اخرهما تنزع»: این جمله تأکید ماقبل است.

به هرحال، کفش پوشیدن، سنّت و روش رسول خدا جاست. آن حضرت جکفش پوشیده و صحابه را نیز برای استفاده از کفش توصیه فرموده و روش کفش پوشیدن را نیز برای آنان توضیح داده‌اند.

کفش در واقع محافظ قسمتی از بدن انسان است. یعنی: کفش، پاهای انسان را از سردی، گرمی، سنگ، خار و غیره حفاظت و حراست می‌کند. تاریخ کفش به اندازه‌ی تاریخ خود انسان است؛ کفش از نیازهای اولیّه‌ی انسان و مانند لباس برای انسان ضروری و الزامی است. علاوه بر این، از زمره‌ی وسایل آرایش و زیبایی نیز به شمار می‌آید. همراه با لباس خوب، اگر کفش خوب و تمیز نباشد، ناقص و غیرکامل به نظر می‌رسد.

دین مقدّس اسلام، ضمن راهنمایی صحیح و سالم درکلیّه‌ی شئون زندگی، روش کفش پوشیدن را نیز برای ما بیان نموده است و در صورت اختیار نمودن این روش‌ها، کفش پوشیدن ما، جزء عبادت و کار ثواب به حساب خواهد آمد؛ زیرا هر عمل که مطابق با روش رسول خدا جانجام گیرد، عبادت و موجب ثواب است.

و سنت در کفش پوشیدن این است که نخست کفش‌ها تکان داده شوند. اگر کفش‌ها بسته هستند آن‌ها را برگرداند تا درباره‌ی اینکه خاری، پاره سنگی، یا حشره‌ی موذی در آن‌ها نیست، اطمینان کامل حاصل شود؛ و بعد نخست کفش راست و بعد، کفش چپ را می‌پوشیم؛ و در بیرون آوردن کفش، عکس این روش را باید اختیار نمود؛ یعنی نخست کفش چپ و بعد، کفش راست بیرون کرده شود.

«ح و حدثنا اسحاق، حدثنا معن...»: حرف «ح» اگر در طول سلسله‌ی سند ذکر شود، به معنای «حیوله و تحویلسند» است؛ چه اگر محدث، متنی را به دو سند نقل نماید، هنگام انتقال از سندی به سند دیگر، «ح» می‌نویسد و این حرف، رمزی است برای تحویل و انتقال سند.

در حدیث بالا نیز، امام ترمذی، متن حدیث را به دو سند نقل نموده است:

1- قتیبة، از مالک، از ابوالزناد، از اعرج، از ابوهریرهس.

2- اسحاق، از معن، از مالک، از ابوالزناد، از اعرج، از ابوهریرهس.

و امام ترمذی نیز هنگام انتقال از سند اول به سند دوم، حرف «ح» را به کار برده است.