ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 135

حدیث شماره 135

(1) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ،حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَاصِمٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ حُمَيْدٍ، عَنْ أَنَسٍ: أَنَّ النَّبِيَّ جكَانَ شَاكِيًا فَخَرَجَ يَتَوَكَّأُ عَلَى أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ وَعَلَيْهِ ثَوْبٌ قِطْرِيٌّ قَدْ تَوَشَّحَ بِهِ فَصَلَّى بِهِمْ.

135 ـ (1) ... انسسگوید: رسول خدا جدردمند و بیمار بودند و از مریضی خفیفی رنج می‌بردند؛ پس در حالی از خانه بیرون آمدند که به اسامة بن زیدستکیه داده بودند؛ و بر تن ایشان گونه‌ای پارچه‌ی خط دار و خشنِ قِطری بود که آن را از زیر بغلِ راست خویش داخل کرده و بر دوش چپ افکنده بودند؛ و در همان حال برای مردم نمازگزاردند و امامت دادند.

«شاکیاً»: دردمند و بیمار بود. و «شاکی» به کسی گفته می‌شود که بیماری خفیفی داشته باشد.

«یتوکَّأ»: تکیه می‌کرد.

«قِطری»: گونه‌ای پارچه‌ی خط دار و خشن که از پنبه ساخته می‌شود و نوعی از بردهای یمنی است . و «قِطری» منسوب به «قَطَر»، یکی از شهرهای بحرین آن زمان است که پارچه‌ها و لباس‌هایش معروف و مشهور است.

«توشّح»: پارچه را از زیر شانه‌ی راست خود رد کرده و بر شانه‌ی چپ برگرداند؛ مانند: احرام بستن حاجی.

«فصلّیبهم»: برای مردم نمازگزارد و امامت داد.