حدیث شماره 17
(2) حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ يَعْقُوبَ الطَّالَقَانِيُّ، أَخْبَرَنَا أَيُّوبُ بْنُ جَابِرٍ، عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: رَأَيْتُ الْخَاتَمَ بَيْنَ كَتِفَيْ رَسُولِ اللَّهِ جغُدَّةً حَمْرَاءَ مِثْلَ بَيْضَةِ الْحَمَامَةِ.
17 ـ (2)... جابر بن سمرةسگوید: مهر نبوّت را میان دو شانهی آن حضرت جمشاهده کردم که به شکل غدّهای قرمز رنگ و به اندازهی تخم کبوتر بود.
«غُدَّة»: غده؛ عضوی در جسم که مادهای خاصّ مانند بزاق و اشک و عرق و شیر در آن فراهم آید. هرگرهی در جسم که دور آن را پیه فرا گرفته باشد؛ یا هر غدهای که بین پوست و گوشت واقع باشد و بجنبد؛ و یا تکّهی گوشت سخت یا پیه به اندازهی فندق یا بزرگتر که میان گوشت یا در زیر پوست پیدا میشود، امّا درد ندارد.
«حمراء»: رنگ سرخ. «غُدَّة حمراء»: یعنی میان دو کتف پیامبر جمهر نبوت مشاهده میشد که غدهای سرخ فام و همرنگ پوست بدنشان بود.
«بَیضة»: تخم. «الحمامة»: کبوتر. در روایتی «کبیضة نعامة» [تخم شترمرغ]؛ و در روایتی دیگر «کالتفّاحة» [دانهی سیب]؛ و در روایتی «کالبندقة» [دانهی فندق]؛ ودر روایتی «جُمعٌ» [یک مشت] و ... آمده است؛ و در حقیقت در میان این روایات هیچگونه تعارضی وجود ندارد؛ چرا که هر یک از راویان بر حسب برداشت خویش، مهر نبوت را به چیزی تشبیه کرده و آن را به تصویر کشیده است.