ترجمه و شرح الشمائل المحمدیة (شمایل محمد صلی الله علیه و سلم)- جلد اول

فهرست کتاب

حدیث شماره 43

حدیث شماره 43

(7) حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حُجْرٍ، حَدَّثَنَا شُعَيْبُ بْنُ صَفْوَانَ، عَنْ عَبْدِالْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ، عَنْ إِيَادِ بْنِ لَقِيطٍ الْعِجْلِيِّ، عَنْ أَبِي رِِِمْثَةَ التَّيْمِيِّ تَيْمَِ الرِبَابِ قَالَ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ جوَمَعِي ابْنٌ لِي، قَالَ فَأُرِيتُهُ، فقُلْتُ لَمَّا رَأَيْتُهُ: هَذَا نَبِيُّ اللَّهِ ج، وَعَلَيْهِ ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ، وَلَهُ شَعَرٌ، وَقَدْ عَلاهُ الشَّيْبُ، وَشَيْبُهُ أَحْمَرُ.

43 ـ (7) ... ابو رِمثه‌ی تیمی [که از قبیله‌ی «تیم الرباب» است] گوید: در حالی که یکی از پسرانم، همراهم بود، به نزد رسول خدا جآمدم. ابورِمثه در ادامه گوید: پیامبر جرا به پسرم نشان دادم و ایشان را بدو معرّفی نمودم؛ و خود نیز همین که پیامبر جرا دیدم و چشمم بدیشان افتاد، گفتم: به راستی که این پیامبر خداونداست؛ و این ملاقاتِ ما در حالی بود که بر تن رسول خدا جدو لباسِ سبز رنگ بود، و آن حضرت جموهای اندکی داشتند که بالایشان سپید شده بود که آن موهای سپید نیز با رنگ قرمز، رنگ شده بود و به خاطر خضاب، متمایل به سرخی بود.

«اتیتُ»: آمدم، به حضور رسیدم.

«فأریتُه»: پس پیامبر جرا به پسرم نشان دادم و ایشان را بدو معرّفی کردم.

«هذا»: این. منظور حضرت محمد جاست.

«ثوبان»: دو تکه پارچه؛ مراد ازار و ردای پیامبر جاست.

«اخضران»: دو لباس سبز رنگ. رنگ سبز، رنگ لباس‌های بهشتیان است؛ ﴿وَيَلۡبَسُونَ ثِيَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ[الكهف: 31]؛ «و بهشتیان، جامه‌های سبز فاخری از انواع مختلف حریر نازک و ضخیم می‌پوشند.»

«شَعَرٌ»: تنوین «شعرٌ»، بیانگر تقلیل آن است. یعنی آن حضرت جموهای اندک و انگشت شماری داشتند که بالایشان سفید شده بود.

«علاه الشیب»: بر بالای اندکی از موهای پیامبر جسپیدی برآمد و ظاهر شد. بر اندکی از موهای پیامبر جسپیدی غلبه یافت و چیره شد.

«شیبه احمر»: موهای سپید پیامبر جبا رنگ قرمز، رنگ شده بود و به سرخی می‌زد.

از این حدیث دانسته می‌شود که برخی اوقات، پیامبر گرامی اسلام جموهایشان را خضاب می‌بستند و با حنا و وسمه رنگ می‌کردند. چنان‌که عثمان بن عبدالله بن موهب نقل می‌کند: جمعی به خانه‌ی ام سلمهلرفتیم. کیسه‌ای بیرون آورد که در آن مقداری موی پیامبر جوجود داشت که با حنا و کتم خضاب شده بود.

و عکرمة بن خالد نیز می‌گوید: مقداری از موی پیامبر جدر جعبه‌ای پیش من است که با رنگ، خضاب شده است.

و ابن جٌریج نیز می‌گوید: به ابن عمربگفتم: می‌بینم ریشت را رنگ می‌کنی؟ و او گفت: خودم دیدم که پیامبر جریش خویش را با حنا، رنگ می‌کرد.

و ربیعة بن ابوعبدالرحمن نیز نقل می‌کند: چندتار موی رسول خدا جرا دیدم که سرخ بود. از علّت آن پرسیدم، گفتند: به واسطه‌ی استعمال عطر رنگین، سرخ شده است. و ...