حدیث شماره 206
(1) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنِيعٍ، حَدَّثَنَا هُشَيْمٌ، أَنْبَأَنَا عَاصِمٌ الأَحْوَلُ وَمُغِيرَةُ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب: أَنَّ النَّبِيَّ جشَرِبَ مِنْ زَمْزَمَ وَهُوَ قَائِمٌ.
206 ـ (1) ... ابن عباسبگوید: رسول خدا جدر حالی که ایستاده بودند، آب زمزم نوشیدند.
«زمزم»: آب بسیار.
هنگامی که ابراهیم÷هاجر و تنها فرزندش اسماعیل÷را به وادی خشک و سوزانِ مکّه آورد؛ همراه مادر اسماعیل مشکی آب بود و هیچگونه زاد و توشهای غیر از آن نداشت. ابراهیم÷آن دو را کنار درختچهای در نزدیکی جای کعبه نشاند و سپس از مکه خارج شد و آنان را به خدا سپرد.
پس از اندک زمانی، آبِ همراه هاجر تمام و شیرش نیز خشک شد؛ هاجر در پی آب، فاصلهی میان کوه صفا و مروه را دوان دوان، هفت بار پیمود. هنگامی که نزد کودکش بازگشت، جبرئیل÷بر او ظاهر شد و بر زمین کوبید که به قدرت الهی آب از همان جا به روی زمین فوران زد. مادر اسماعیل÷به آب، که جاری بود، گفت: «زَمزَم» یعنی بایست. خود نیز مقداری خاک و شن، اطراف آن ریخت تا مبادا پیش از آن که آب را در مشک بریزد، به زمین فرو رود. گویند: اگر هاجر÷چنین نمیکرد، شاید زمزم رود روانی میشد. هاجر مشک را پُر کرد و به فرزندش نوشانید.
خبر پیدایش آب در این منطقهی سوزان و لَم یَزرع، قبایل جُرهم را به آنجا کشانید که در کنار چاه زمزم سکونت گزیدند.
چون جُرهمیان حرمت کعبه و حرم را شکستند و به فسق و فجور پرداختند، خداوند آب زمزم را از جوشش انداخت و خشک کرد، به طوری که حتی مکان آن نیز محو شد.
عمرو بن حارث مضاض جرهمی، دو مجسّمهی زرّین آهو و شمشیرهای مُرصّع را، که در کعبه بود، از بیم آن که سرقت نکنند، شبانه برداشت و در محل چاه زمزم زیر خاک پنهان کرد.
چاه زمزم همچنان تا دوران عبدالمطلب بن هاشم، پدر بزرگ پیامبر جمخفی بود. او شبی در خواب دید که نوری از کنار کعبه به آسمان برخاست. وی به رغم سرزنش و آزار مردم، با کمک فرزندش حارث، همان نقطه را حفر کرد. در آن هنگام نذر کرد که اگر دارای ده پسر شود، یکی از آنان را در راه خدا قربانی کند؛ سپس با کندن چاه، بر مجسمهها و شمشیرها دست یافت و همچنان کَند تا آب فوران زد. پس از آن، خداوند به وی ده پسر عطا کرد. او نیز برای ادای نذر خود، میان آنان قرعه انداخت که نام «عبدالله» محبوبترین پسرانش درآمد؛ آنگاه میان عبدالله و از ده تا صد شتر قرعه زد که قرعه به نام صد شتر افتاد و آنها را در راه خدا قربانی کرد و گوشتشان را میان بادیه نشینان انفاق نمود. بر اساس این سنّت، از آن روز، دیهی یک مرد، صد شتر تعیین شد.
هنگام ظهور اسلام، سقایت حاجیان از آب زمزم در دست عباس بن عبدالمطلبسبود. برای زمزم اسامی زیادی است، از جمله: برکة، سیّدة، نافعة، مضمونة، عَونة، بُشری، صافیة، بَرَّة، عَصمة، سالمة، میمونة، مبارکة، کافیة، عافیة، طاهرة، طعامٍ طُعم، شفاءٍ سُقمو ...
این آب همواره نزد مردم مکه، قِداست و اهمیّت فراوانی داشته است. آنان مردگان خود را با آب زمزم غسل میدادند و خود مقید به استفاده و نوشیدن از آن بودند.
پیامبر جبیشتر از آب زمزم مینوشیدند و در هرجا که بودند، از اصحاب میخواستند آن را برای آشامیدن و وضو ساختن ایشان فراهم آورند. آن حضرت جزمزم را از چشمههای بهشت و از آیات خداوندی در حرم الله و بهترین آب روی زمین دانستهاند.
چاه زمزم در سالهای 822 ه . ق و 1383 ه . ق تعمیر و توسعه یافت. اکنون دهانهی آن 5/1 متر، عمق آن سی متر و فاصلهاش تا کعبه 21 متر است. متوسط مصرف آب زمزم به وسیلهی زائران بیت الله، حدود ده هزار متر مکعب در روز و 765 متر مکعب در ساعت، یعنی 29600 لیتر است. در دوران سعودی به سال 1388 ه . ق قبّهای که بر فراز چاه زمزم بود، خراب و بنای جدیدی در زیر زمین ساختند که در آن جا از آب چاه استفاده میکردند. اکنون برای استفادهی بیشتر از مطاف، آن مدخل را پُر ساخته و در اطراف صحن مسجد الحرام به وسیلهی لولهکشی، آب را به شیرها هدایت کردهاند تا زائران از آنها بنوشند و لذا دایرهی مطاف وسیعتر گشته است.
«وهو قائمٌ»: در حالی که پیامبر جایستاده بود. موضوع نوشیدن پیامبر جآب زمزم را در حال ایستاده، در حجة الوداع اتفاق افتاده است.
از این حدیث، معلوم میشود که نوشیدن آب زمزم در حال ایستادن مانعی ندارد؛ بلکه از برخی از روایات و احادیث چنین بر میآید که نوشیدن آب زمزم در حال ایستادن سنّت نیز است ولو اینکه در حال نشستن، خلاف سنّت نیز نیست.
به هر حال، از این حدیث، جواز ایستاده آب خوردن نیز ثابت میشود؛ گرچه بهتر است که خوردن و نوشیدن در حال نشستن صورت گیرد.