ریاض الصالحین در سخنان پیامبر امین - جلد دوم

فهرست کتاب

۲۴۷- باب فضل حِلَقِ الذِّكْر والنَّدب إلى ملازمتها والنهَّي عن مفارقتها لغير عذر
باب بیان فضیلت حلقه‌های ذکر و استحباب ملازمت آنها و نهی از دوری از آنها بدون عذر

۲۴۷- باب فضل حِلَقِ الذِّكْر والنَّدب إلى ملازمتها والنهَّي عن مفارقتها لغير عذر
باب بیان فضیلت حلقه‌های ذکر و استحباب ملازمت آنها و نهی از دوری از آنها بدون عذر

قال الله تعالی:

﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ[الکهف: ۲۸]

«(ای پیامبر ص!) با کسانی باش که صبحگاهان و شامگاهان، خدای خود را می‌خوانند و عبادت می‌کنند (و تنها رضای) ذات او را می‌طلبند و چشمانت را از ایشان (به سوی ثروتمندان و قدرتمندان متکبر، برای خواستن زینت زندگی دنیوی) برمگردان».

۱۴۴۷- «وعنْ أَبي هُريرةَ سقال: قالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ للَّهِ تَعالى ملائِكَةً يَطُوفُونَ في الطُّرُق يَلْتَمِسُونَ أَهْلَ الذِّكْرِ، فإِذا وَجدُوا قَوْماً يذكُرُونَ اللَّه ، تَـنَادَوْا: هَلُمُّوا إِلى حاجتِكُمْ، فَيَحُفُّونَهم بِأَجْنِحَتِهم إِلى السَّمَاء الدُّنْيَا، فَيَسأَلهُم رَبُّهُم وَهُوَ أَعْلم: ما يقولُ عِبَادِي؟ قال: يَقُولُونَ: يُسبِّحُونَكَ وَيُكَبِّرونَكَ، ويحْمَدُونَكَ، ويُمَجِّدُونَكَ، فيقولُ: هل رأَوْني؟ فيقولون: لا واللَّهِ ما رأَوْكَ، فَيَقُولُ: كَيْفَ لو رَأَوْني؟، قال: يقُولُون لو رَأَوْكَ كانُوا أَشَدَّ لكَ عِبادَةً، وأَشَدَّ لكَ تمْجِيداً، وأَكثرَ لكَ تَسْبِيحاً. فَيَقُولُ: فماذا يَسأَلُونَ؟ قال: يَقُولونَ: يسأَلُونَكَ الجنَّةَ. قالَ: يقولُ: وَهل رَأَوْهَا؟ قالَ: يَقُولُونَ: لا وَاللَّه ياربِّ مَا رأَوْهَا. قَالَ: يَقُولُ: فَكَيْفَ لو رَأَوْهَا؟، قال: يَقُولُونَ: لو أَنَّهُم رأَوْها كَانُوا أَشَدَّ علَيْهَا حِرْصاً، وَأَشَدَّ لهَا طَلَباً، وَأَعْظَم فِيها رغْبة. قَالَ: فَمِمَّ يَتَعَوَّذُونَ؟ قَالَ: يقولُون يَتعَوَّذُونَ مِنَ النَّارِ، قال: فَيقُولُ: وهَل رَأَوْهَا؟ قالَ: يقولونَ: لا واللَّهِ ما رأَوْهَا. فَيقُولُ: كَيْف لو رَأوْها؟، قال: يقُولُون: لو رَأَوْهَا كانوا أَشَدَّ منها فِراراً، وأَشَدَّ لـها مَخَافَة. قَالَ: فيقُولُ: فَأُشْهدُكم أَنِّي قَد غَفَرْتُ لـهم، قَالَ: يقُولُ مَلَكٌ مِنَ الـملائِكَةِ: فِيهم فُلانٌ لَيْس مِنهم، إِنَّمَا جاءَ لِحاجَةٍ، قال: هُمُ الجُلَسَاءُ لا يَشْقَى بِهم جلِيسهُم»» متفقٌ عليه.

وفي روايةٍ لـمسلِمٍ «عنْ أَبي هُريرةَ سعَنِ النَّبِيِّ صقال: «إِنَّ للَّهِ مَلائِكَةً سَيَّارةً فُضُلاً يتَتَبَّعُونَ مجالِس الذِّكرِ، فَإِذا وجدُوا مَجلِساً فِيهِ ذِكْرٌ، قَعدُوا معهُم، وحفَّ بعْضُهُم بعْضاً بِأَجْنِحَتِهِم حتَّى يَمْلأُوا ما بيْنَهُمْ وَبَيْنَ السَّماءِ الدُّنْيَا، فَإِذا تَفَرَّقُوا عَرجُوا وصعِدوا إِلى السَّماءِ، فَيسْأَلهُمُ اللَّهُ وهُوَ أَعْلَمُ: مِنْ أَيْنَ جِئْتُمْ؟ فَيَقُولُون: جِئْنَا مِنْ عِندِ عِبادٍ لَكَ في الأَرْضِ: يُسبحُونَكَ، ويُكَبِّرُونَكَ، وَيُهَلِّلُونَكَ، وَيحْمَدُونَكَ، وَيَسْأَلُونَكَ. قال: وماذا يسْأَلُوني؟ قَالُوا: يَسْأَلُونَكَ جنَّتَكَ. قال: وهَلْ رَأَوْا جنَّتي؟ قالُوا: لا، أَيْ ربِّ: قال: فكَيْفَ لو رأَوْا جنَّتي؟ قالُوا: ويسْتَجِيرُونَكَ قال: ومِمَّ يسْتَجِيرُوني؟ قالوا: منْ نَارِكَ ياربِّ. قال: وَهَلْ رَأَوْا نَارِي؟ قالوا: لا، قال: فَكَيْفَ لَوْ رَأَوْا نَارِي؟، قالُوا: ويسْتَغْفِرونَكَ، فيقول: قَدْ غفَرْتُ لهُمْ، وأَعطَيْتُهُمْ ما سَأَلُوا، وأَجرْتُهم مِمَّا اسْتَجارُوا. قال: فَيقُولونَ: ربِّ فيهمْ فُلانٌ عبْدٌ خَطَّاءٌ إِنَّمَا مَرَّ، فَجلَس معهُمْ، فيقول: ولهُ غفَرْتُ، هُمْ القَوْمُ لا يَشْقَى بِهِمْ جَلِيسُهُمْ»».

۱۴۴۷. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «خداوند فرشتگانی دارد که در راه‌ها می‌گردند و اهل ذکر را می‌جویند و هنگامی که گروهی را یافتند که به ذکر خدا مشغولند، همدیگر را ندا می‌زنند: بیایید پیش چیزی که طلب کرده‌اید! و سپس آنهارا با بال‌های خود تا آسمان دنیا احاطه می‌کنند و با آن که خداوند از ملایکه داناتر است، حال ایشان را از ملایکه می‌پرسد که: بندگان من چه می‌گویند؟ فرشتگان جواب می‌دهند: ایشان در گفتار خود تو را تسبیح و تکبیر و سپاس و ستایش و تمجید می‌کنند. سپس می‌فرماید: آیا ایشان مرا دیده‌اند؟ فرشتگان جواب می‌دهند: نه، به خدا سوگند تو را ندیده‌اند، خداوند می‌فرماید: اگر مرا می‌دیدند چگونه بود؟ فرشتگان می‌گویند: اگر تو را دیده بودند، بیشتر و محکم‌تر برای تو عبادت می‌کردند و تو را بیشتر بزرگ می‌داشتند و تسبیح می‌کردند، خداوند می‌فرماید: چه می‌خواهند: فرشتگان می‌گویند: بهشت را از تو می‌خواهند، خداوند می‌فرماید: آیا آنها بهشت را دیده اند؟ فرشتگان می‌گویند: نه، به خدا سوگند آن را ندیده‌اند، خداوند می‌فرماید: پس اگر بهشت را دیده بودند، چگونه بودند؟ فرشتگان می‌گویند: اگر آن را دیده بودند، سخت‌تر بر آن عشق می‌ورزیدند و بیشتر خواستار آن می‌شدند و بیشتر بدان رغبت داشتند، خداوند می‌فرماید: از چه چیز پناه می‌جویند؟ فرشتگان می‌گویند: از آتش دوزخ به تو پناه می‌آورند، خداوند می‌فرماید: آیا آن را دیده‌اند؟ فرشتگان می‌گویند: نه، به خدا سوگند آن را ندیده‌اند، خداوند می‌فرماید: پس اگر جهنم را دیده بودند، چگونه بودند؟ فرشتگان می‌گویند: سخت‌تر از آن فرار می‌کردند و بیشتر می‌ترسیدند، خداوند می‌فرماید: شما را گواه می‌گیرم که من ایشان را آمرزیده‌ام، آن گاه یکی از فرشتگان عرض می‌کند: فلان کس از آنان نیست و فقط برای کاری که دارد به میان ایشان آمده است؟ خداوند می‌فرماید: ایشان همنشینان یکدیگرند و همنشین ایشان به وسیله‌ی ایشان بدبخت نخواهد شد»» [۶۲۷].

در روایتی دیگر از مسلم از ابوهریره سآمده است: پیامبر صفرمودند: «خداوند (غیر از فرشتگان نویسنده‌ی اعمال و...) فرشتگانی دیگر دارد که در حال گردش هستند و (تنها) مجالس ذکر را جستجو می‌کنند و هرگاه مجلسی یافتند که در آن ذکری باشد، با آنان می‌نشینند و اهل مجلس را با بال‌های خود تا آن که میان آنان و آسمان دنیا را پر می‌کنند، می‌پوشانند و وقتی مجلس تمام شد به آسمان باز می‌گردند و خداوند از آنها می‌پرسد ـ در حالی که خود از آنان عالم‌تر است ـ: از کجا می‌آیید؟ جواب می‌دهند: از نزد بندگانی از آن تو در زمین آمدیم که تو را تسبیح و تکبیر و سپاس و ستایش می‌کنند و از درگاه تو مسألت دارند، خداوند می‌فرماید: چه چیز از من می‌خواهند؟ فرشتگان می‌گویند: از تو بهشت تو را می‌خواهند، خداوند می‌فرماید: آیا آن را دیده‌اند؟ فرشتگان می‌گویند: نه، ای پروردگار! ندیده‌اند، خداوند می‌فرماید: پس اگر بهشت مرا دیده بودند، چگونه بودند؟!۶۲۸فرشتگان می‌گویند: و از تو پناه می‌جویند، خداوند می‌فرماید: از چه چیز به من پناه می‌جویند؟ می‌گویند: از آتش تو، ای پروردگار! خداوند می‌فرماید: آیا آن را دیده‌اند؟ فرشتگان می‌گویند: نه، ندیده‌اند، خداوند می‌فرماید: پس اگر آتش مرا دیده بودند، چگونه بودند؟! ۶۲۹فرشتگان می‌گویند: و از تو طلب آمرزش می‌کنند، آن‌گاه خداوند می‌فرماید: ایشان را آمرزیده‌ام و آن‌چه را خواستند بدانان عطا کردم و از آن‌چه از شرش به من پناه می‌جستند، پناه دادم و محفوظ کردم، فرشتگان می‌گویند: ای پرودرگار! در میان ایشان بنده‌ای بسیار گناهکار است که از آن‌جا عبور می‌کرد و با آنان نشست، خداوند می‌فرماید: او را نیز آمرزیدم، ایشان گروهی هستند که همنشین آنان به وسیله آنان بدبخت نخواهد شد»».

۱۴۴۸- «وعنهُ عنْ أَبي سعيدٍ بقالا: قَالَ رسُولُ اللَّهِ ص: «لا يَقْعُدُ قَوْمٌ يذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ حفَّتْهُمُ الـملائِكة، وغشِيتهُمُ الرَّحْمةُ ونَزَلَتْ علَيْهِمْ السَّكِينَة، وذكَرَهُم اللَّه فِيمن عِنْدَهُ»» رواه مسلم.

۱۴۴۸. «از ابوهریره و ابوسعید بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هر قومی که برای ذکر خداوند بنشینند، یقیناً فرشتگان آنان را احاطه می‌کنند و رحمت خدا آنها را می‌پوشاند و آرامش و اطمینان بر آنها وارد می‌شود و خداوند نیز ایشان را در ملا اعلی یاد می‌کند»» [۶۳۰].

۱۴۴۹- «وعن أَبي واقِدٍ الحارِثِ بن عَوْفٍ سأَنَّ رسُولِ اللَّهِ صبيْنَما هُو جَالِسٌ في الـمسْجِدِ، والنَّاسُ معهُ، إِذ أَقْبلَ ثَلاثَةُ نَفَرٍ، فأَقْبَل اثْنَانِ إِلى رسولِ اللَّهِ صوذَهَب واحدٌ، فَوقَفَا على رسول اللَّهِ ص. فَأَمَّا أَحدُهُما فرأَى فُرْجَةً في الحلْقَةِ، فجَلَسَ فيها وأَمَّا الآخَرُ، فَجَلَس خَلْفَهُمْ، وأَمَّا الثالثُ فَأَدبر ذاهباً. فَلمَّا فَرَغَ رسُول اللَّهِ صقال: أَلا أُخبِرُكم عن النَّفَرِ الثَّلاثَةِ، أَمَّا أَحدُهم، فَأَوى إِلى اللَّهِ فآواه اللَّه وأَمَّا الآخرُ فَاسْتَحْيي فاستحيي اللَّهُ مِنْهُ وَأَمَّا الآخرُ، فأَعْرضَ، فأَعْرض اللَّهُ عنْهُ»» متفقٌ عليه.

۱۴۴۹. «از ابی واقد حارث بن عوف سروایت شده است که گفت: یک بار هنگامی که پیامبر صدر مسجد نشسته بود و مردم در حضور او بودند، سه نفر پیش آمدند، دو نفر از آنان به‌سوی پیامبر صآمدند و سومی رفت، آن دو نزد پیامبر صایستادند، یکی از آنها فاصله‌ای در حلقه‌ی مردم دید و در آن‌جا نشست و دومی پشت حلقه نشست و سومی رو برگرداند و رفت؛ بعد پیامبر صپس از آن‌که فراغت یافتند، فرمودند: «آیا شما را از این سه نفر باخبر کنم؟ یکی از ایشان به‌سوی خدا پناه برد و خدا او را پناه داد و دیگری حیا کرد، خداوند نیز از او حیا کرد و نفر سوم از خدا اعراض کرد و خداوند نیز از او اعراض نمود»» [۶۳۱].

۱۴۵۰- «وعن أبي سعيد الخُدْريِّ سقال: خَرج معاوِيَة سعلَى حَلْقَةٍ في الـمسْجِدِ، فقال: ما أَجْلَسكُمْ؟ قالُوا: جلَسْنَا نَذْكُرُ اللَّه. قَالَ: آللَّهِ ما أَجْلَسكُم إِلاَّ ذَاكَ؟ قالوا: ما أَجْلَسنَا إِلاَّ ذَاكَ، قال: أَما إِنِّي لَمْ أَسْتَحْلِفْكُم تُهْمةً لَكُم وما كانَ أَحدٌ بمنْزِلَتي مِنْ رسُولِ اللَّهِ صأقلَّ عنْهُ حَدِيثاً مِنِّي: إِنَّ رسُول اللَّهِ صخرَج علَى حَلْقَةٍ مِن أَصحابِه فقال: «ما أَجْلَسكُمْ؟» قالوا: جلَسْنَا نَذكُرُ اللَّه، ونحْمدُهُ علَى ماهَدَانَا لِلإِسْلامِ، ومنَّ بِهِ عليْنا. قَال: «آللَّهِ ما أَجْلَسكُمْ إِلاَّ ذَاكَ؟ قالوا: واللَّه ما أَجْلَسنا إِلاَّ ذَاكَ. قالَ: «أَما إِنِّي لَمْ أَسْتَحْلِفْكُمْ تُهمةً لكُمْ، ولِكنَّهُ أَتانِي جبرِيلُ فَأَخْبرني أَنَّ اللَّه يُباهِي بِكُمُ الـملائكَةَ»» رواهُ مسلمٌ.

۱۴۵۰. «از ابوسعید خدری سروایت شده است که گفت: حضرت معاویه سبر حلقه‌ای در مسجد وارد شد و گفت: چه چیز شما را در این مجلس جمع کرده است؟ گفتند: نشسته‌ایم ذکر خدا را می‌کنیم، گفت: شما را به خدا، آیا فقط برای ذکر خدا در این‌جا نشسته‌اید؟ گفتند: بله، هیچ‌چیز جز آن ما را این‌جا جمع نیاورده است، حضرت معاویه سگفت: شما را به خدا سوگند ندادم برای این‌که بر شما تهمتی وارد کنم یا به شما بدبین باشم و من از همه‌ی همطرازان خود کم‌تر حدیث از پیامبر نقل می‌کنم؛ پیامبر صبر حلقه‌ی جمعی از اصحابش وارد شد و فرمودند: «چه چیز موجب شده که شما این‌جا جمع شوید؟» گفتند: نشسته‌ایم تا ذکر خدا را به جا بیاوریم و بر این نعمت بزرگ که ما را به اسلام هدایت فرموده و بدین وسیله بر ما منت نهاده است، او را سپاس و ستایش کنیم. فرمودند: «شما را به خدا، هیچ چیز جز این شما را این‌جا جمع نکرده است؟» عرض کردند: به خدا سوگند، چیزی جز آن ما را این‌جا جمع نیاورده است، فرمودند: من شما را از لحاظ بدبینی و بی‌باوری به شما سوگند ندادم ولی جبرئیل ÷نزد من آمد و به من گفت که: خداوند در نزد فرشتگان به شما مباهات می‌کند» [۶۳۲].

[۶۲۷] متفق علیه است؛ [خ (۶۴۰۸)، م (۲۶۸۹)]. [۶۲۸. - راوی حدیث جواب این قسمت را فراموش کرده و به همین دلیل از آن ساکت مانده است ـ ویراستاران. [۶۲۹. - راوی حدیث جواب این قسمت را فراموش کرده و به همین دلیل از آن ساکت مانده است ـ ویراستاران. [۶۳۰] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۷۰۰)]. [۶۳۱] متفق علیه است؛ [خ (۶۶)، م (۲۱۷۶)]. [۶۳۲] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۷۰۱)].