۲۵۴- باب تحريم الغيبة والأمر بحفظ اللسان
باب تحریم غیبت و امر به حفظ زبان
قال الله تعالی:
﴿وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِيمٞ﴾[الحجرات: ۱۲].
«یکی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهی خود را بخورد؟ یقیناً همهی شما از مردهخواری بدتان میآید؛ از خدا پروا کنید، بیگمان خداوند بس توبهپذیر و مهربان است».
و قال تعالی:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾[الإسراء: ۳۶].
«از چیزی دنبالهروی نکن که از آن آگاهی نداری که بیگمان چشم و گوش و دل، همه مورد بازخواست و پرسوجو قرار میگیرد».
و قال تعالی:
﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨﴾[ق: ۱۸].
«انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیراند، مگر این که فرشتهای مراقب و آمادهی دریافت و نوشتن آن سخن است».
إعلم إنه ینبغی لکل مکلف ان یحفظ لسانه عن جمیع الکلام الا کلاما ظهرت فیه الـمصلحه، ومتی استوی الکلام وترکه في الـمصلحه، فالسنه الإمساك عنه، لانه قد ینجر الکلام الـمباح الی حرام أو مکروه، وذلك کثیر في العادة، والسلامة لا یعدلـها شیء.
بدان که برای هر شخص مکلف لازم است که زبانش را از تمام سخنها نگاه دارد، جز کلامی که مصلحتش آشکار باشد و هرگاه صحبت کردن و سکوت کردن مساوی بود، سنت است سکوت کند، زیرا گاهی کلام مباح به حرام یا مکروه منجر میشود و این در عرف و عادت زیاد است، اما هیچچیز با سالم ماندن از گناه (به سبب سکوت) برابری نمیکند.
۱۵۱۱- «وَعنْ أبي هُريْرَةَ سعَنِ النبي صقَالَ: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ فَليقُلْ خَيْراً، أوْ ليَصْمُتْ»» متفقٌ عليه.
وَهذا الحَديثُ صَرِيحٌ في أَنَّهُ يَنْبغي أن لا يتَكَلَّم إلاَّ إذا كَان الكَلامُ خَيْراً، وَهُو الَّذي ظَهَرَتْ مصْلحَتُهُ، وَمَتى شَكَّ في ظُهُورِ المَصْلَحةِ، فَلا يَتَكَلَّمُ.
۱۵۱۱. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، یا سخن نیک بگوید، یا ساکت باشد»» [۶۹۹].
این حدیث، صراحت دارد بر این که لازم است انسان صحبت نکند، مگر اینکه سخن نیکو باشد و آن سخنی است که صلاحش ظاهر باشد و هرگاه در آشکار بودن مصلحت سخنی، شک وجود داشته باشد، صحبت نشود.
۱۵۱۲- «وعَنْ أبي مُوسَى سقَال: قُلْتُ يا رَسُولَ اللَّهِ أيُّ المُسْلِمِينَ أفْضَلُ؟ قال: «مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِن لِسَانِهِ وَيَدِهِ»» متفق عليه.
۱۵۱۲. «از ابوموسی سروایت شده است که گفت: گفتم: ای رسول خدا! چه مسلمانی برتر و بزرگتر است؟ فرمودند: «کسی که مسلمانان از زبان و دست او سالم و در امان باشند»» [۷۰۰].
۱۵۱۳- «وَعَنْ سَهْلِ بنِ سعْدٍ قَال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ يَضْمَنْ لي ما بيْنَ لَحْيَيْهِ وَمَا بيْنَ رِجْلَيْهِ أضْمنْ لهُ الجَنَّة»» متفقٌ عليهِ.
۱۵۱۳. «از سهل به سعد سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «کسی که برای من، مابین دوگونه و دو پایش (زبان و عورت) را ضمانت کند، (غیبت و افترا و زنا و عمل خلاف نکند)، من برای او بهشت را ضمانت میکنم»» [۷۰۱].
۱۵۱۴- «وَعَنْ أبي هُرَيْرَةَ سأَنَّهُ سَمِعَ النبي صيَقُولُ: إنَّ الْعَبْد لَيَتَكَلَّمُ بِالكَلِمةِ مَا يَتَبيَّنُ فيهَا يَزِلُّ بهَا إلى النَّارِ أبْعَدَ مِمَّا بيْنَ الـمشْرِقِ والـمغْرِبِ» متفقٌ عليهِ.
ومعنى: «يَتَبَيَّنُ» يَتَفَكَّرُ أنَّـهَا خَيْرٌ أمْ لا.
۱۵۱۴. «از ابوهریره سروایت شده است که او از پیامبر صشنید که میفرمود: «بنده، سخنی بر زبان میآورد و در آن تفکر نمیکند، به وسیلهی آن به دوزخ میلغزد (و به قدری در آتش فرو میرود) که از فاصلهی مشرق و مغرب بیشتر است»» [۷۰۲].
۱۵۱۵- «وَعَنْهُ عن النبي صقال: «إنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالكَلِمةِ مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالى مَا يُلقِي لهَا بَالاً يَرْفَعُهُ اللَّه بهَا دَرَجاتٍ، وَإنَّ الْعبْدَ لَيَتَكلَّمُ بالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ تَعالى لا يُلْقي لهَا بالاً يهِوي بهَا في جَهَنَّم»» رواه البخاري.
۱۵۱۵. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «بنده، سخنی از سخنانی که مورد رضایت خداوند بزرگ است، میگوید و خودش متوجه خوبی و اثر آن نیست، خداوند با آن سخن، مقام آن شخص را نزد خود بلند میکند و او را به درجات عالی و رفیع میرساند و عبد، گاهی سخنی از آنچه موجب خشم خدای بزرگ است، بر زبان میآورد و ذهن خودش به آن توجهی ندارد و به وسیلهی آن سخن، در جهنم فرو میافتد و پایین میرود»» [۷۰۳].
۱۵۱۶- «وعَنْ أبي عَبْدِ الرَّحمنِ بِلال بنِ الحارثِ المُزنيِّ سأنَّ رَسُولَ اللَّه صقالَ: «إنَّ الرَّجُلَ ليَتَكَلَّمُ بالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوانِ اللَّهِ تَعالى ما كَانَ يَظُنُّ أنْ تَبْلُغَ مَا بلَغَتْ يكْتُبُ اللَّه بهَا رِضْوَانَهُ إلى يَوْمِ يلْقَاهُ، وَإنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بالكَلِمةِ مِنْ سَخَطِ اللَّه مَا كَانَ يظُنُّ أن تَبْلُغَ ما بلَغَتْ يكْتُبُ اللَّه لَهُ بهَا سَخَطَهُ إلى يَوْمِ يلْقَاهُ».رواهُ مالك في «المُوطَّإِ»» والترمذي وقال:حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.
۱۵۱۶. «از ابوعبدالرحمن بلال بن حارث مزنی سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «گاهی مرد، سخنی از سخنان مورد رضای خداوند میگوید و گمان نمیکند که ارزش و ثواب آن سخن به آن درجه برسد که رسیده است و دارد و به خاطر آن، بهشت و خشنودی خود را برای وی مینویسد تا روزی که به لقاء الله برسد و مردی، از سخنان مورد غضب خداوند سخنی میگوید و گمان نمیکند که بدی وعذاب آن سخن، به آن درجه برسد که رسیده است و دارد و به علت آن، خداوند غضبش را تا روز لقاء الله برای او مینویسد»» [۷۰۴].
۱۵۱۷- «وعَنْ سُفْيان بنِ عبْدِ اللَّهِ سقَال: قُلْتُ يا رسُولَ اللَّهِ حَدِّثني بأمْرٍ أعْتَصِمُ بِهِ قالَ: «قُلْ ربِّي اللَّه، ثُمَّ اسْتَقِمْ» قُلْتُ: يا رسُول اللَّهِ ما أَخْوفُ مَا تَخَافُ عَلَيَّ؟ فَأَخَذَ بِلِسَانِ نَفْسِهِ، ثُمَّ قَال: «هذا»» رواه الترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.
۱۵۱۷. «از سفیان بن عبدالله سروایت شده است که گفت: گفتم: ای رسول خدا! مرا از کاری آگاه کن که بدان توسل جویم، فرمودند: «بگو: خدای یکتا پروردگار من است و بعد بر روی این گفتهی خودت استقامت کن»، گفتم: ای رسول خدا! از چه چیز بیشتر بر من میترسی؟ پیامبر صزبان خودش را گرفت و فرمود: «این»» [۷۰۵].
۱۵۱۸- «وَعَن ابنِ عُمَر بقَالَ: قَالَ رسُولُ اللَّه ص: «لا تُكْثِرُوا الكَلامَ بغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ، فَإنَّ كَثْرَة الكَلامِ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّه تَعالَى قَسْوةٌ لِلْقَلْبِ، وإنَّ أبْعَدَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ القَلبُ القَاسي»» رواه الترمذي.
۱۵۱۸. «از ابن عمر بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «زیاد بدون ذکر خدا، صحبت نکنید، زیرا کثرت سخن بدون ذکر خدا، موجب سنگدلی و قسوت دل و سیاهی آن است و دورترین مردم از خدا، قلب سیاه و سنگی است»» [۷۰۶].
۱۵۱۹- «وعنْ أبي هُريرَة سقَالَ: قال رسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ وَقَاهُ اللَّه شَرَّ مَا بيْنَ لَحْييْهِ، وشَرَّ مَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ دَخَلَ الجنَّةَ»» رَوَاه التِّرمِذي وقال: حديث حسنٌ.
۱۵۱۹. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «کسی که خداوند او را از شر بین دو فک (زبان) و شر بین دو پایش (عورت) محفوظ گرداند، داخل بهشت میشود»» [۷۰۷]و [۷۰۸].
۱۵۲۰- «وَعَنْ عُقْبةَ بنِ عامِرٍ سقَالَ: قُلْتُ يا رَسول اللَّهِ مَا النَّجاةُ؟ قَال: «أمْسِكْ عَلَيْكَ لِسانَكَ، وَلْيَسَعْكَ بيْتُكَ، وابْكِ على خَطِيئَتِكَ»» رواه الترمذي وقالَ: حديثٌ حسنٌ.
۱۵۲۰. «از عقبه بن عامر سروایت شده است که گفت: از پیامبر صپرسیدم: ای رسول خدا! نجات در چیست؟ فرمودند: «زبان خود را از (گفتار بیهوده) حفظ کن و خانهات گنجایش تو را داشته باشد (در خانهی خود به عبادت بپرداز و از مردم کناره گیر) و بر گناهان خود گریه کن»» [۷۰۹].
۱۵۲۱- «وعن أبي سَعيدٍ الخُدْرِيِّ سعن النبي صقَالَ: «إذا أَصْبح ابْنُ آدم، فَإنَّ الأعْضَاءَ كُلَّهَا تُكَفِّرُ اللِّسانَ، تَقُولُ: اتِّقِ اللَّه فينَا، فَإنَّما نحنُ بِكَ: فَإنِ اسْتَقَمْتَ اسَتقَمْنا وإنِ اعْوججت اعْوَججْنَا»» رواه الترمذي.
معنى «تُكَفِّرُ اللِّسَان»: أَي تَذِلُّ وتَخْضعُ لَهُ.
۱۵۲۱. «از ابوسعید خدری سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «وقتی انسان صبح میکند، تمام اعضایش از زبانش عاجزانه خواهش میکنند و میگویند: از خدا بپرهیز و جانب ما را رعایت کن که ما به تو بستگی داریم (از جهت پاداش و کیفر)، اگر تو راست باشی، ما هم راست و اگر کج باشی، ما هم کج خواهیم بود»» [۷۱۰].
۱۵۲۲- «وعنْ مُعاذ سقال: قُلْتُ يا رسُول اللَّهِ أخبرني بِعَمَلٍ يُدْخِلُني الجَنَّة، ويُبَاعِدُني عن النَّارِ؟ قَال: «لَقدْ سَأَلْتَ عنْ عَظِيمٍ، وإنَّهُ لَيَسِيرٌ عَلى منْ يَسَّرَهُ اللَّه تَعَالى علَيهِ: تَعْبُد اللَّه لا تُشْركُ بِهِ شَيْئاً، وتُقِيمُ الصَّلاةَ، وتُؤتي الزَّكَاةَ، وتصُومُ رمضَانَ وتَحُجُّ البَيْتَ إن استطعت إِلَيْهِ سَبِيْلاً، ثُمَّ قَال: «ألا أدُلُّك عَلى أبْوابِ الخَيْرِ؟ الصَّوْمُ جُنَّةٌ.،الصَّدَقةٌ تطْفِيءُ الخَطِيئة كما يُطْفِيءُ المَاءُ النَّار، وصلاةُ الرَّجُلِ منْ جوْفِ اللَّيْلِ» ثُمَّ تَلا: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ﴾حتَّى بلَغَ ﴿يَعۡمَلُونَ﴾[السجدة: ۱۷]. ثُمَّ قال: «ألا أُخْبِرُكَ بِرَأسِ الأمْرِ، وعمودِهِ، وذِرْوةِ سَنامِهِ» قُلتُ: بَلى يا رسول اللَّهِ: قَالَ: «رأْسُ الأمْرِ الإسْلامُ، وعَمُودُهُ الصَّلاةُ. وذروةُ سنامِهِ الجِهَادُ» ثُمَّ قال: «ألا أُخْبِرُكَ بـِمِلاكِ ذلكَ كله؟» قُلْتُ: بَلى يا رسُولَ اللَّهِ. فَأَخذَ بِلِسَانِهِ قالَ: «كُفَّ علَيْكَ هذا» قُلْتُ: يا رسُولَ اللَّهِ وإنَّا لمُؤَاخَذون بمَا نَتَكلَّمُ بِهِ؟ فقَال: ثَكِلتْكَ أُمُّكَ، وهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ في النَّارِ على وَجُوهِهِم إلاَّ حصَائِدُ ألْسِنَتِهِمْ؟»» رواه الترمذي وقال: حدِيثٌ حسنٌ صحيحٌ، وقد سبق شرحه.
۱۵۲۲. «از معاذ سروایت شده است که گفت: گفتم: ای رسول خدا! مرا از عملی آگاه کن که مرا داخل بهشت کند و از آتش دور سازد، فرمودند: «به حقیقت از چیز بزرگی سؤال کردی و البته بر کسی که خدا آن را بر او سهل گرداند، آسان است؛ خدا را میپرستی و کسی یا چیزی را شریک او قرار نمیدهی و نماز به پای میداری و زکات میپردازی و روزهی رمضان را میگیری و حج به جای میآروی»، سپس گفت: آیا تو را به دروازههای نیکی، راهنمایی کنم؟ روزه، سپر است و صدقه و احسان، خطاها را خاموش میکند همچنان که آب آتش را خاموش مینماید و نیز نماز نیمهشب» و سپس این دو آیه را تلاوت کرد:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾[السجدة: ۱۶-۱۷].
«(یکی از صفات مؤمنان این است که شب( پهلوهایشان از بسترها دور میشود (و به عبارت پروردگار میپردازند) و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند و از چیزهائی که به ایشان دادهایم، میبخشند، هیچکس نمیداند در برابر کارهایی که (مؤمنان) انجام میدهند، چه چیزهای شادیآفرین و مسرتبخشی برای ایشان پنهان و آماده شده است».
سپس فرمودند: «آیا تو را از اساس کار و پایه و ستون و قسمت اعلای آن باخبر کنم؟ گفتم: بله، ای رسول خدا! فرمودند: «قسمت اعظم و رأس کار، اسلام و ستون آن، نماز و قسمت اعلای آن، جهاد است»، سپس فرمودند: «آیا تو را از اساس تمام اینها آگاه کنم؟» گفتم: بله، ای رسول خدا! زبانش را گرفت و فرمودند: «خود را از این حفظ کن»، گفتم: ای رسول خدا! آیا مگر ما در برابر آنچه تکلم میکنیم، بازخواست میشویم؟ فرمودند: «مادرت به گریهات بنشیند! مگر جز محصولات زبان، چیزی دیگر مردم را بر صورتهایشان به داخل آتش میاندازد؟!»».
۱۵۲۳- «وعنْ أبي هُرَيرةَ سأنَّ رسُول اللَّه صقال: «أَتَدْرُونَ ما الغِيبةُ؟» قَالُوا: اللَّه ورسُولُهُ أَعْلَمُ. قال: «ذِكرُكَ أَخَاكَ بما يكْرَهُ» قِيل: أَفرأيْتَ إن كان في أخِي ما أَقُولُ؟ قَالَ: «إنْ كانَ فِيهِ ما تقُولُ فَقَدِ اغْتَبْته، وإنْ لَمْ يكُن فِيهِ ما تَقُولُ فَقَدْ بهتَّهُ»» رواه مسلم.
۱۵۲۳. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «آیا میدانید غیبت چیست؟» گفتند: خدا و رسول او داناترند، فرمودند: «نام بردن از دوستت به چیزی که او آن را ناخوش میدارد»، گفته شد: اگر صفتی را که در دوست وجود دارد، بگویم چه؟ فرمودند: «اگر آن فرصت که میگویی در او وجود داشته باشد، او را غیبت کردهای و اگر آن صفت در او نباشد، بر او افترا بستهای»» [۷۱۱].
۱۵۲۴- «وعنْ أبي بكْرةَ سأنَّ رسُول اللَّه صقال في خُطْبتِهِ يوْم النَّحر بِمنىً في حجَّةِ الودَاعِ: «إنَّ دِماءَكُم، وأمْوالَكم وأعْراضَكُم حرامٌ عَلَيْكُم كَحُرْمة يومِكُم هذا، في شهرِكُمْ هذا، في بلَدِكُم هذا، ألا هَلْ بلَّغْت»» متفقٌ عليه.
۱۵۲۴. «از ابی بکره سروایت شده است که گفت: پیامبر صدر خطبهی روز قربان در منی و حجةالوداع فرمودند: «خونها و مالها و آبرو و ناموسهای شما (مسلمانان) بر شما (سایر مسلمانان) حرام است، مانند حرمت امروز و این شهر و این ماهتان، آیا (رسالت خود) را ابلاغ کردم؟!»» [۷۱۲].
۱۵۲۵- «وعنْ عائِشة لقَالَتْ: قُلْتُ للنبي صحسْبُك مِنْ صفِيَّة كذا وكَذَا قَال بعْضُ الرُّواةِ: تعْني قَصِيرةٌ، فقال: «لقَدْ قُلْتِ كَلِمةً لو مُزجَت بماءِ البحْر لمَزَجتْه،» قَالَتْ: وحكَيْتُ له إنساناً فقال: «ما أحِبُّ أني حكَيْتُ إنْساناً وإنَّ لي كذا وَكَذَا»» رواه أبو داود، والترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.
ومعنى: «مزَجَتْهُ» خَالطته مُخَالَطة يَتغَيَّرُ بـهَا طَعْمُهُ، أوْ رِيحُهُ لِشِدةِ نتنها وقبحها، وهَذا مِنْ أبلغَ الزَّواجِرِ عنِ الغِيبَةِ، قَال الله تَعالى: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤﴾[النجم: ۳-۴].
۱۵۲۵. «از حضرت عایشه لروایت است که گفت: به پیامبر صگفتم: صفیه فلان عیب را دارد و همین کافی است ـ بعضی از راویان گفتهاند: منظورش کوتاهی قد صفیه بوده است ـ پیامبر صفرمودند: «به حقیقت سخنی را بر زبان آوردی که اگر با آب دریا مخلوط شود، آن را تلخ و بدبو مینماید»، حضرت عایشه لگفت: حرکت انسانی را برای ایشان تقلید کردم، پیامبر صفرمودند: «دوست ندارم تقلید انسانی را درآورم و از او به حقارت یاد کنم، اگرچه مال بسیاری به من بدهند»».
این از رساترین منع کنندههای غیبت است؛ خداوند (دربارهی پیامبر ص) میفرماید:
﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤﴾.
«پیامبر از روی هوا و هوس چیزی نمیگوید و هر آنچه میگوید وحی است».
۱۵۲۶- «وَعَنْ أنَسٍ سقالَ: قَالَ رسُولُ اللَّهِ ص: «لمَّا عُرِجَ بي مررْتُ بِقَوْمٍ لهُمْ أظْفَارٌ مِن نُحاسٍ يَخمِشُونَ بهَا وجُوهَهُمُ وَصُدُورَهُم، فَقُلْتُ: منْ هؤلاءِ يَا جِبْرِيل؟ قَال: هؤلاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ لُحُوم النَّاسِ، ويَقَعُون في أعْراضِهمْ،»» رواهُ أبو داود.
۱۵۲۶. «از انس سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «وقتی مرا به معراج بردند، از کنار طایفهای گذشتم که ناخنهایی از مس داشتند و با آن صورت و سینهی خود را میخراشیدند، از جبرئیل ÷پرسیدم: اینها کیستند؟ جواب داد: اینها کسانی هستند که گوشت مردم را میخورند (غیبت میکنند) و به دنبال عیوب مردم و بیآبرو کردن آنها میافتند»» [۷۱۳].
۱۵۲۷- «وعن أبي هُريْرة سأنَّ رسُول اللَّه صقَالَ: «كُلُّ المُسلِمِ عَلى المُسْلِمِ حرَامٌ: دَمُهُ وعِرْضُهُ وَمَالُهُ»» رواهُ مسلم.
۱۵۲۷. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «تمام حقوق یک فرد مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است: خونش، مالش و ناموسش»» [۷۱۴].
[۶۹۹] متفق علیه است؛ [خ (۶۴۷۵)، م (۴۷)]. [روایت کامل این حدیث قبلاً به شمارهی ۳۰۸، گذشت]. [۷۰۰] متفق علیه است؛ [خ (۱۱)، م (۴۲)]. [۷۰۱] متفق علیه است؛ [خ (۶۴۷۴)]. [مسلم آن را روایت نکرده است]. [۷۰۲] متفق علیه است؛ [خ (۶۴۷۷)، م (۲۹۸۸)]. [۷۰۳] بخاری روایت کرده است؛ [(۶۴۷۸)]. [۷۰۴] امام مالک در الموطا [۲/۹۸۵] و ترمذی [(۲۳۲۰)] روایت کردهاند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۷۰۵] ترمذی [(۲۴۱۲)] روایت کرده و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۷۰۶] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۴۱۳)]. [۷۰۷] به فتح لام به معنی فک و به کسر لام به معنی ریش است ـ مترجم. [۷۰۸] ترمذی [(۲۴۱۱)] روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن است. [۷۰۹] ترمذی [(۲۴۰۸)] روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن است. [۷۱۰] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۴۰۹)]. [۷۱۱] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۸۹)]. [۷۱۲] متفق علیه است؛ [(خ ۱۰۵)، م (۱۶۷۹)]. [روایت کامل این حدیث قبلاً به شمارهی ۲۱۳، گذشت]. [۷۱۳] ابوداود روایت کرده است؛ [(۴۸۷۸)]. [۷۱۴] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۶۴)]. [روایت کامل این حدیث قبلاً به شمارهی ۲۳۵، گذشت].