اسماء الحسنی

فهرست کتاب

العزیز أ

العزیز أ

«العزيز» اسمی از اسماء الله است که ذکر آن در قرآن کریم و اخبار صحیح وارد گردیده است. اسم عزیز ۸۸ بار در کتاب خداوند ذکر گردیده است:

﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ٥[الروم: ۵].

«و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است».

﴿ذَٰلِكَ تَقۡدِيرُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ ٣٨[یس: ۳۸].

«این، محاسبه و اندازه‌گیری و تعیین خدای بس چیره و توانا و آگاه و دانا است».

عزیز کسی است که هیچ مثل و شبیهی ندارد و عزیز کسی است که چیره و غالب بوده و مغلوب نمی‌شود. خداوند قاهری است که محال است مغلوب شود و او جلیل القدر بوده و در حقیقت امر غالب است. عقل‌ها در فهم کمال و فضلش متحیر و سرگردان می‌مانند. خداوند عزیز کسی است که چون دیگران را از دست‌یابی به چیزی مانع شود، باز هم مورد سپاسگزاری واقع می‌شود و چون مردمان را به چیزهایی مبتلا می‌گرداند، کسی که او را می‌شناسد شکایت نکرده و بی‌طاقتی نمی‌نماید و به خاطر ایمان به حکمتش از ناملایمات لذت می‌برد، حرمانش نیز همچون احسانش شیرین است و مصیبت‌ها را برای اولیایش گوارا می‌گرداند، تا آنان به مناجات با مولایشان بپردازند. عزیز کسی است که عقل‌های آدمیان در دریای عظمتش سرگردان می‌شوند، مغز آدمی در راه درک نعمت‌هایش حیران می‌شود و زبان از بیان ستایش جلال و وصف جمال خداوند عاجز می‌گردد و او کسی است که مصطفی ص در مدحش می‌فرماید: «نمی‌توانم ستایش تو را تمام کنم. تو همان گونه‌ای که خودت، خودت را می‌ستایی». عزیز کسی است که وجودی همچون او وجود ندارد و همه نیازمند اویند و رسیدن به او دشوار و سخت است. خداوند متعال در عزت، یگانه است و اوهام به کمال و جلال او دسترسی ندارند، خداوند مثل و نظیر ندارد و پندارها و فهم‌ها از شناختش عاجزند. خداوند می‌فرماید:

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞ[الشوری: ۱۱].

«هیچ چیزی همانند خدا نیست».

﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ١٨٠[الصافات: ۱۸۰].

«پاک و منزه است خداوندگار تو از توصیف‌هایی که می‌کنند، خداوندگار عزت و قدرت».

حال بعضی از مظاهر عزت خداوند را برایت بیان می‌کنم تا به واسطه‌ی پروردگارت عزتمند گردی و به او توکل نمایی و با تمام وجودت از هر چه غیر خداست، دوری بگیری.

۱- از مظاهر عزت خداوندی این است که مردگان را زنده می‌گرداند تا در روز قیامت جزای هر کسی را بدهد تا کسانی که از غیر خداوند عزت را می‌طلبند بدانند که ایشان در گمراهی آشکاری بوده‌اند، خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ رَبِّ أَرِنِي كَيۡفَ تُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِيۖ قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّيۡرِ فَصُرۡهُنَّ إِلَيۡكَ ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ يَأۡتِينَكَ سَعۡيٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٢٦٠[البقرة: ۲۶۰].

«و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌کنی. گفت: مگر ایمان نیاورده‌ای؟ گفت: چرا، ولی تا اطمینان قلب پیدا کنم. گفت: پس چهار تا از پرندگان را بگیر و آن‌ها را به خود نزدیک گردان (تا مشخصات و ممیزات آن‌ها را دریابی. آنگاه آن‌ها را ذبح کن و در هم بیامیز) سپس بر سر هر کوهی قسمتی از آن‌ها را بگذار بعد آن‌ها را بخوان، به سرعت به سوی تو خواهند آمد، و بدان که خداوند چیره و با حکمت است».

۲- از مظاهر عزت خداوند، به تصویر کشیدن جنین در شکم‌های مادرانشان است. خداوند می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَوِّرُكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ كَيۡفَ يَشَآءُۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٦[آل عمران: ۶].

«او است که شما را در رحم‌های (مادران) هر آن گونه که بخواهد شکل می‌بخشد، جز او خدایی نیست. او عزیز و حکیم است».

۳- از دیگر مظاهرش، اخبار گذشتگان را به پیامبر وحی می‌نماید تا درسی باشد برای حاضرین، آنجا که می‌فرماید:

﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡقَصَصُ ٱلۡحَقُّۚ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٦٢[آل عمران: ۶۲].

«بی‌گمان این سرگذشت واقعی است و هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست و خداوند دارای عزت و حکمت است».

۴- از دیگر مظاهر عزتش، یاری رساندن به پیامبر و صحابه است آن هم در حالی که تعدادشان کم و تعداد دشمنان بسیار بوده است. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَكِيمِ ١٢٦[آل عمران: ۱۲۶].

«و پیروزی جز از جانب خداوند توانای دانا نیست».

۵- از دیگر مظاهر عزتش، ارسال پیامبران برای آموزش آدمیزادگان و اقامه‌ی حجت بر مردمان است. آنجا که می‌فرماید:

﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٦٥[النساء: ۱۶۵].

«(ما) پیغمبران را (فرستادیم) تا مژده‌رسان و بیم دهنده باشند، و بعد از آمدن پیغمبران حجت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند و خدا چیره‌ی حکیم است».

۶- از دیگر مظاهر عزتش، تشریح عقوبات و حدود است تا طغیان کنندگان و مجرمان وگناهکاران تنبیه گردند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا كَسَبَا نَكَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٣٨[المائدة: ۳۸].

«دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده‌اند، به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید و خداوند، چیره و حکیم است».

۷- از دیگر مظاهر عزتش، به دنبال هم آوردن شب و روز و شکافتن صبح و حرکت خورشید و ماه و ستارگان با دقیق‌ترین حساب و بهترین نظم ممکن است. خداوند می‌فرماید:

﴿فَالِقُ ٱلۡإِصۡبَاحِ وَجَعَلَ ٱلَّيۡلَ سَكَنٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ حُسۡبَانٗاۚ ذَٰلِكَ تَقۡدِيرُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ ٩٦[الانعام: ۹۶].

«اوست که صبح پدیدار ساخته است و شب را مایه‌ی آرامش و خورشید و ماه را وسیله‌ی حساب کرده است. این، سنجش دقیق و تدبیر محکم چیره‌ی آگاه است».

۸- از دیگر مظاهر عزتش این است که اگر آدمیان میزان عزت و قدرت خداوند را می‌دانستند، به غیر خداوند پناه نمی‌بردند و فقط خدا را به فریاد می‌طلبیدند و غیر او را به فریادرسی نمی‌خواندند و در عبادت خداوند کوتاهی نمی‌ورزیدند. خداوند می‌فرماید:

﴿مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ٧٤[الحج: ۷۴].

«آنان خدای را آن‌گونه که باید بشناسند، نشناخته‌اند (چرا که سنگ‌ها و دیگر آفریدگان عاجز و ضعیف را همتای خدا می‌سازند) به حقیقت خدا توانای چیره است».

۹- از دیگر مظاهر عزتش، فرمانروایی یگانه و مملکتداری بی‌همتای اوست. هیچ‌کس در امر و نهی و آفرینش و روزی‌دهی و یا در نابود کردن و تثبیت کردن، شریک خداوند نیست. خداوند می‌فرماید:

﴿قُلۡ أَرُونِيَ ٱلَّذِينَ أَلۡحَقۡتُم بِهِۦ شُرَكَآءَۖ كَلَّاۚ بَلۡ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢٧[سبأ: ۲۷].

«بگو: کسانی را که به عنوان شریک خدا به خدا ملحق ساخته‌اید به من نشان دهید، نه هرگز (چنین چیزی ممکن نیست. آخر این یک مشت سنگ و چوب خاموش و بی‌جان، که آن‌ها را سمبول ارواح و فرشتگان می‌دانید، ساخته و پرداخته‌ی دست خودتان بوده و مرتبه‌ی خدایی را نشایند) بلکه تنها الله چیره و کار به جا است».

۱۰- از دیگر مظاهر عزتش این است که در عزت کامل، تک و تنهاست؛ زیرا اگر خداوند بخواهد به کسی خیری برسد، هیچ‌کس نمی‌تواند مانع از آن خیر شود و اگر بخواهد به کسی ضرری برسد، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را دفع نماید. خداوند می‌فرماید:

﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢[فاطر: ۲].

«خداوند (در خزائن) هر رحمتی را برای مردم بگشاید، کسی نمی‌تواند از آن جلوگیری نماید، و خداوند هر چیزی را که باز دارد و از آن جلوگیری کند، کسی جز او نمی‌تواند آن را رها و روان سازد، و او توانا و کار به جا است».

۱۱- از دیگر مظاهر عزتش این است که تمامی قوای آسمان‌ها و زمین و لشکریان مسخر خدایند تا فرمان خداوند را خاضعانه اجرا نمایند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ٧[الفتح: ۷].

«لشکرای آسمان‌ها و زمین از آن خدا است و خدا مقتدری شکست‌ناپذیر و حکیمی فرزانه است».

۱۲- از دیگر مظاهر عزتش، آفرینش مرگ است که از بین برنده‌ی لذت‌هاست و اجتماعات را از هم می‌پراکند و هیچ پادشاه و سلطانی توان فرار از آن را ندارد و بی‌هیچ تردیدی هر زنده‌ای می‌میرد. و این از ترسناک‌ترین مظاهر عزت خداوند است. خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡغَفُورُ ٢[الملک: ۲].

«همان کسی که مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید که کدامتان کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود. او چیره و توانا، آمرزگار و بخشاینده است».

این تنها علائم و نشانه‌های کوچکی از مظاهر بی‌نهایت عزت خداوندی است. پاک و منزهی ای خداوند با عزت! بندگان ضعیفت ناتوان‌تر از آنند که عزت تو را به حساب آورند و حکمت‌های زیبای تو را شمارش نمایند.

عزت تنها از آن خداست، هیچ‌کس جز خداوند سبحان عزیز نیست و اوست که هر کس را که بخواهد عزت می‌دهد و هر کس را که بخواهد خوار و ذلیل می‌گرداند. و او فقط دوستانش را از کسانی که بدیشان نعمت عطا کرده از جمله انبیاء و صدیقین و صالحین را عزت عطا می‌نماید. آن چنان که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ[المنافقون: ۸].

«عزت و قدرت از آن خدا و فرستاده‌ی او و مؤمنان است».

بنابراین هر کس که از غیر خداوند طلب عزت نماید، خوار و ذلیل می‌گردد:

﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعِزَّةَ فَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ جَمِيعًا[فاطر: ۱۰].

«هر کس عزت و قدرت می‌خواهد (آن را از خدا بخواهد چرا که) هر چه عزت و قدرت است در دست خدا است».

﴿ٱلَّذِينَ يَتَّخِذُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۚ أَيَبۡتَغُونَ عِندَهُمُ ٱلۡعِزَّةَ فَإِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعٗا ١٣٩[النساء: ۱۳۹].

«(این منافقان) کسانی هستند که کافران را به جای مؤمنان به سرپرستی و دوستی می‌گیرند. آیا عزت را در پیش کافران می‌جویند؟ چرا که عزت و شوکت جملگی، از آن خداست (و هر که از خدا عزت جوید عزیز شود، و هر که از غیر او عزت طلبد، ذلیل گردد)».

برای مؤمن شایسته نیست که در برابر دیگر مخلوقات خوار و ذلیل گردد هر چند ظروف و احوال و شرایط ترسناکی بر او حمله آورد؛ بلکه باید عزت ایمان را از گرفتار آمدن به خواری و ذلیلی حفظ نماید و دچار سستی نگرداند. مؤمنی که دین و نفسش محترم است فقط در برابر پروردگار عزیز و جبار و متکبر باید اظهار خواری و ضعف و زبونی نماید. پیامبر صمی‌فرمایند: «کسی که در برابر ثروتمندی به خاطر ثروتش تواضع نماید ایمانش را از دست داده است»؛ زیرا هر شخصی سه چیز دارد: قلب، زبان و بدن، پس اگر با زبان و بدن تواضع نماید ایمانش از دستش می‌رود و اگر قلبش نیز همراه زبان و بدنش به خاطر ثروت ثروتمندی در مقابلش تواضع نماید، همه‌ی دینش از دستش می‌رود و برعکس اگر بنده پروردگارش را در قلب خود عظیم بدارد دیگر مخلوقاتش پیش چشمش کوچک می‌شوند. مقصود این است که صحیح نیست بنده در برابر ثروتمندی به خاطر ثروتش تواضع و خواری از خود نشان دهد و لیکن باید با حسن ادب که واجب است بر هر مسلمانی با او برخورد نماید، بدون این که خود را خوار دارد یا دل مشغول آن شخص شده و خدایش را فراموش نماید یا مابین او و دیگر فقرای حاضر در آنجا فرقی قائل گردد.

حکایت شده که شخصی، هارون الرشید را امر به معروف کرد. هارون از او خشمگین شد، قاطری تندخو داشت. دستور داد تا شخص را به قاطر ببندد تا با ضربات سم‌هایش شخص را بکشد. دستور هارون را اجرا کردند اما قاطر هیچ ضرری به آن شخص نرساند. هارون الرشید گفت: او را در خانه‌ای زندانی کرده و در آن را محکم ببندید، این کار را کردند. آن شخص را دیدند که در بستانی در حال راه رفتن است در حالی که در آن خانه بسته بود. خبر به هارون الرشید رسید. دستور داد آن مرد را پیش او آوردند. هارون الرشید به او گفت: چه کسی تو را از خانه‌ای که در آن زندانی بودی نجات داد؟ آن شخص گفت: آن کس که مرا به بستان آورد. هارون پرسید: چه کسی تو را داخل آن بستان کرد؟ شخص گفت: همان که مرا از خانه رهانید. هارون‌الرشید دستور داد تا آن شخص را سوار مرکبی کرده و او را در شهر گردانیده و جارچی با صدای بلند می‌گفت: بدانید که هارون می‌خواست این شخص را خوار و ذلیل گرداند، اما خداوند او را عزت عطا کرد و هارون ناتوان گشت.

از کسی دیگر حکایت شده که: در هنگام طواف کعبه شخصی را دیدم که خدمتکاران و بندگان زیادی در اطراف او بوده و مردم را از اطرافش دور می‌کردند، پس از مدتی همان شخص را بر روی پلی در بغداد دیدم که نشسته و گدایی می‌کند. به او نگریسته و گفتم: شبیه همان شخص است. گفت: به چه چیز خیره شده‌ای؟ گفتم: تو شبیه همانی هستی که در هنگام طواف او را با چنان وضعیتی مشاهده کردم گفت: بله، همان شخصم من در موضعی که مردم تواضع می‌نمودند تکبر نشان می‌دادم. حال خداوند مرا در وضعیتی قرار داده که مردم از آن برتر و بالاترند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُ[آل عمران: ۲۶].

«و هر کس را بخواهی عزت و قدرت می‌دهی و هر کس را بخواهی خوار می‌داری».