اسماء الحسنی

فهرست کتاب

بهره‌ی بنده از اسم المتکبر

بهره‌ی بنده از اسم المتکبر

کسی که می‌خواهد نور متکبر در نفسش تجلی یافته به گونه‌ای که بدین اسم آراسته گردد و بهره‌ی فراوان و بزرگی از آن به دست آورد، باید که در دنیا و آخرت زهد پیشه کند و در هر مقام و مرتبه‌ای و در هر دخل و تصرف و تشریفی زاهد گردد و با تمام وجود رو به خدا کند و از دیگران دوری جوید و روی برگرداند. باید در برابر هر آنچه در این دنیا که می‌خواهد او را فریفته سازد و یا او را از خداوند دور گرداند، تکبر نشان دهد و جز در برابر خداوند تواضع ننماید. باید هر آنچه را می‌بیند در برابر عزت مولایش حقیر شمارد، حتی اگر به سوی بهشت نیز توجه نماید، راز اسم متکبر را نمی‌چشد. زاهد متکبر جدای از عابد متکبر است.

وقتی که زاهدی تکبر پیشه کند معنایش این است که هر آنچه از مخلوقات او را مشغول می‌دارد، از آن دست بکشد و بر هر چه جز خدای کبر نشان دهد و دنیا و آخرت را حقیر بپندارد، خود را برتر از آن بداند که دنیا و آخرت او را از خداوند باز دارد. او حق را به خاطرحق عبادت می‌کند. در عبادتش به دنبال کسب ثواب و یا فرار از عقاب نیست، در غیر این صورت مخلوق را غایت آمال خود کرده و حق را وسیله‌ی رسیدن به آن نموده است؛ اما زهد عابد (غیرعارف) در واقع معامله و معاوضه است. او به واسطه‌ی دنیا، آخرت را می‌خرد؛ یعنی شیء زودگذر را به طمع به دست آوردن شیء ماندگار و چند برابر می‌دهد. خداشناس معروف، رابعه عدویه که مثل اعلای عارفان به خداوند است در حالی که میزان حب و اشتیاقش به خداوند و مبدأ هستی را نشان می‌دهد در ابیاتی این چنین می‌سراید: «راحتی من در خلوت و تنهایی‌ام است؛ زیرا که محبوبم در تنهایی‌ام حضور همیشگی دارد، برای من چیزی در عوض عشق و محبت او وجود ندارد و اگر رو به سوی دیگر کند، سبب رنج و اندوهم می‌شود. هر جا که پرتوی از زیبایی و حسنش را ببینم آنجا محراب من است و آن مکان قبله گاهم. اگر در شوق جستجویش بمیرم و او را راضی نکرده باشم، دلواپس و نگران و بدبخت در میان دیگر موجودات فانی قرار می‌گیرم. ای طبیب قلبم! ای همه‌ی اشتیاق و امیدم! مرا با وصل خودت دریاب و مرا سرمست و شیدا گردان. اگر تمامی موجودات مرا رها کنند، ای قبله‌ی آرزوهایم!.

باز هم به وصل تو امیدوارم و آن غایت آرزوی من است. هم‌چنین سروده‌اش را چنین ادامه می‌دهد: ای مایه‌ی سرور و آرزو و تکیه‌گاه من و ای مونس و یار و مراد من! تو روح کالبد و قبلم هستی، تو امید منی، تو مونس من، محبت و اشتیاق به تو، توشه‌ی من است. اگر تو مایه‌ی حیات و انس من گردی، در وسیع‌ترین بلاد و دیار دچار اضطراب و سردرگمی نمی‌گردم. چه بدی‌ها که از من دیده‌ای و چه عطایا و نعمت‌ها و حمایت‌ها که از تو دیده‌ام. محبت تو اینک آرزوی من و نعمت من است، محبتت روشن کننده‌ی چشم تشنه‌ی قلب من است. من نمی‌توانم بدون تو زنده بمانم؛ اما تو بدون من با دیگرانی. اگر تو از من راضی باشی، ای محبوبم و ای آرزوی قلبم! خوشبخت‌ترینم».

و در جای دیگر می‌گوید: «تو را به دو طریق دوست می‌دارم: یکی دوستی که برخواسته از درونم است و دیگری به این خاطر که تو شایسته و سزاوار این محبتی، اما آنچه برخواسته از درونم است من را از غیر تو جدا می‌کند و اما دوستی‌ای که به خاطر خودت است پرده‌های حجاب را از دیدگانم برداشته تا تو را ببینم، اما تشکری در این و آن نصیب من نمی‌گردد؛ اما تمامی حمد و ستایش‌ها در این و آن از آن توست». پس رابعه عدویه را شناختی و دانستی که وجودش را در راه محبت حق فدا کرده بود و قصدش، سود بردن و برخورداری از نعمت‌ها نبوده است؛ زیرا او خداوند را به عنوان محبوب خود برگزیده بود و او را مونس روحش گردانیده و آرزوی قلبش نموده و در جستجوی دوستی‌اش بود و همه‌ی این‌ها دربرگیرنده‌ی اسم خداوند متکبر است و در حقیقت معنای بندگی‌اش را بر ایمان ظاهر می‌گرداند.

عبدالمتکبر: او کسی است که تکبرش با چهره‌ی تذلل و خواری در مقابل حق رخ نموده به گونه‌ای که کبریای خداوند جای کبر او را گرفته است، با عشق به حق در برابر غیر او تکبر می‌ورزد و در برابر غیر او تذلل و خواری نشان نمی‌دهد.

دعا: پروردگارا! تو متکبری و هر آنچه جز توست خوار و حقیر است. بر من تجلی نما تا قوا و توانم در برابرت خضوع نمایند و با تمام وجود در برابرت تواضع پیشه کنم و بنده‌ی تو گردم و تو آقای من شوی. و این شرف و منزلت بزرگی است به گونه‌ای که از غیر تو می‌‌پرهیزم و جز تو عظیم و بزرگی نمی‌بینم. از دست نفس خودم می‌گریزم و در برابر نفس خودم و ابلیس و کفار و عصیانگران و هر کسی که حجاب ما بین من و تو گردد، تکبر می‌وزم تا هنگامی که به تو دسترسی یابم و راز اسم متکبر را دریابم و از آن بهره‌ی فراوانی فرا چنگ آرم. به درستی که تو بر هر چیزی توانایی.

وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم