بهرهی بنده از اسم العدل
هرگاه خداوند براساس اسم عدل برتو تجلی نمود، نصیب خود را از این اسم به دست آور. میان روح و جسمت تعادل برقرار کن و میان جوارح و جسمت عدالت نما. روح را دارای رتبهی شرف و اجلال و احترام نما و به نفس رتبهی ادب و محدود بودن بر حدود الهی را عطا کن و به قلب رتبهی مراقبت و محافظت بر آن را عطا کن، زیرا او شریف و لطیف است. میان اعضایت عدالت نما و مگذار که در شرارت و گمراهی غرق شوند. اگر اجازه بدهی که نفست بر روح تحکم کرده و بدان دستور دهد آنگاه دچار ظلمت و خسران میشوی. یکی از عارفان در باب عدل مثالی آورده است که: فردی دارای پدری محترم و زنی است که در خدمت اوست و چهارپایی که بر آن سوار میشود، حال این شخص پدرش را عریان و گرسنه رها میکند، زنش را در آزادی مطلق گذاشته و به فرمان اوست و به چهارپایش رسیدگی زیادی میکند؛ غذایش را تهیه کرده و در گرما و سرما آن را محافظت میکند. این شخص در اوج جهل نسبت به حقایق قرار دارد. پدر به منزلهی روح است؛ زیرا اصل وجود از اوست، نفس به منزلهی زن است؛ زیرا او منبع شهوت است و جسم به منزلهی چهارپا است، زیرا آن وسیلهای است که روح را حمل میکند. عدالت این است که عنایت ویژهات شامل روح باشد و باید که زن را آن چنان تأدیب نمایی که در فکر خودنمایی و تبرج نباشد و باید که غذای ضروری جسم را تأمین نمایی. کسی که خواهان دستیابی به سر اسم عدل است باید که بر رسول الله صدر عدلش اقتدا نماید و بر مظاهر عدل در قرآن که ذکر گردیده و قسمتی از آن را میآوریم اقتدا کند. خداوند سبحان در آیات زیادی توصیه به عدالت نموده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِۚ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ سَمِيعَۢا بَصِيرٗا ٥٨﴾[النساء: ۵۸].
«بیگمان خداوند به شما دستور میدهد که امانتها را به صاحبان امانت برسانید، و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید این که دادگرانه داوری کنید. خداوند شما را به بهترین اندرز پند میدهد. بیگمان خداوند دائماً شنوای بینا بوده و میباشد».
همچنین خداوند امر فرموده است که با دشمنان با عدالت برخورد شود و از هر نوع ظلمی نهی نموده است. خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ ٨﴾[المائدة: ۸].
«ای مؤمنان! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید، و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که دادگری نکنید. دادگری کنید که دادگری (به ویژه با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیکتر است. از خدا بترسید که خدا آگاه از آن چیزی است که انجام میدهید».
همچنین خداوند امر کرده که هر گاه اهل کتاب مسلمین را به عنوان حاکم برگزیدند، باید با عدالت حکم کنید:
﴿وَإِنۡ حَكَمۡتَ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٤٢﴾[المائدة: ۴۲].
«ولی اگر در میانشان داوری کردی، دادگرانه داوری کن. بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد».
تا این کلام خداوند که میفرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِۖ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾[المائدة: ۴۸].
«و بر تو (ای پیغمبر!) کتاب (کامل و شامل قرآن) را نازل کردیم که ملازم حق، و موافق و مصدق کتابهای پیشین، و شاهد و حافظ آنها است، پس میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا برتو نازل کرده است و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان».
به درستی مصطفی صنمونهی مثل أعلی برای عدل و عدالت است؛ زیرا عدل او برگرفته از تربیت الهی و اخلاق قرآنی است. و فطرت پاکش از زمان پیدایشش آمادهی عدالتطلبی بوده است.
۱- یک بار دخترش، فاطمه از سختی کارهای منزل به پدرش شکایت نمود و از او درخواست کرد تا غلامی در اختیارش قرار دهد تا قسمتی از کارهای منزلش را انجام دهد. پیامبر به او دستور داد تا با سبحانالله و الله أکبر و الحمدالله گفتن به خودش قوت قلب دهد و به او گفت: چیزی به تو نمیدهم در حالی که اهل صفه از گرسنگی، شکمهای خود را بستهاند و آثار فقر بر چهرهی فقرای مهاجرین که در مسجدند و هیچ چیزی برای خوردن ندارند، دیده میشود.
۲- در روز جنگ بدر پیامبر صصفوف لشکرش را با چوبی که در دست داشت مرتب نمود، به سواد بن غریه که رسید او را نامرتبتر از جمع دید، چوب را در شکمش فرو کرد و گفت: ای سواد! راست و مساوی بایست. سواد گفت: ای پیامبر خدا! خداوند تو را به حق بعثت عطا فرموده است شکم مرا به درد آوردی. پیامبر لباس را از شکمش بالا زد و گفت: تو نیز با من این چنین کن. سواد برگردن پیامبر دست انداخت و شکمش را بوسید: پیامبر فرمود: چه انگیزهای سبب این کار شد؟ سواد گفت: ای پیامبر صحنه را مشاهده میکنی و کسی از کشته شدن در امان نیست. خواستم آخرین دیدارم با تو به گونهای باشد که بدنم با بدنت تماس نماید. پیامبر برایش دعای خیر فرمود.
۳- زنی از طایفه مخزومیه سرقت نمود. قریشیان بر اثر منزلت و مکانت آن زن اندوهگین شدند و گفتند: چه کسی با پیامبر در این زمینه صحبت نماید. کسی جز اسامه بن زید که دوستدارش است نمیتواند. اسامه با پیامبر صحبت کرد و پیامبر فرمود: آیا در حدی از حدود خداوند شفاعت میطلبی؟ سپس به پا خواست و خطبهای ایراد نمود و در حین خطبه فرمود: اقوام پیش از شما بدین خاطر هلاک گردیدند که چون شخصی شریف از میانشان دزدی میکرد او را رها میکردند و چون شخصی ضعیف دزدی میکرد حد را بر او جاری میکردند به خداوند قسم که اگر فاطمه، دختر محمد (ص) دزدی کند، دستش را قطع میکنم.
۴- در روز حنین به اقرع بن حابس یک صد شتر عطا کرد، مردی برخاسته و گفت: به خدا قسم عدالت را رعایت نکردهای و جانب خدا را ملاحظه ننمودهای. پیامبر فرمود: هنگامی که خدا و پیامبرش عدالت را رعایت ننمایند پس چه کسی رعایت مینماید؟
۵- در روز فتح مکه هنگامی که بلال اذان میگفت: حارث بن هشام و سهل بن عمر و خالد بن أسید گفتند: این بندهی سیاه اذان میگوید. این آیه از سوی خداوند نازل گردید که:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ﴾[الحجرات: ۱۳].
«ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی آفریدهایم. و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید. بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است».
۶- ابوذر گفت: روزی به شخصی که در کنار پیامبر بود گفتم: ای پسر سیاه! پیامبر فرمود: ای ابوذر! کم آوردی کم آوردی. هیچ سفیدی را بر سیاهی برتری نیست. ابوذر گوید: بر پهلو افتادم و گفتم: بر روی صورتم پا بگذارد.
۷- پیامبر ثروتمندی را دید که شخصی فقیر در کنارش نشست. شخص ثروتمند خودش را جمع و جور کرد و لباسش را جمع نمود. پیامبر فرمود: آیا میترسی که فقرش به تو سرایت کند؟
پیامبر بسیار به عدل و مساوات تشویق و ترغیب میکرد؛ از جمله این احادیث که میفرمایند:
(الف) پیامبر جفرمود: «هرگاه قاضی خشمگین باشد، نباید میان دو نفر قضاوت نماید».
(ب) پیامبر جفرمود: «کسی که خداوند سرپرستی امور مردم و ملتی را به وی واگذار نماید اما او وظیفهی خود را انجام ندهد و به آنها ظلم و خیانت کند و حق و عدالت را در بین آنان اجرا نکند و امر به معروف و نهی از منکر را ترک نماید و نسبت به امور دینی و دنیوی آنان بیتوجه باشد، از بوی خوش بهشت محروم میماند» [۲۰].
(ج) پیامبر جفرمود: «مسلمان برادر مسلمان است، به او ظلم نمیکند، او را خوار و ذلیل نمیگرداند. هر کس که در جهت رفع مشکل برادر مسلمانش به پا خیزد، خداوند نیز مشکلات او را حل میکند» [۲۱].
(د) پیامبر فرمود: «ظلم کردن موجب تاریکیهای روز قیامت میشود» [۲۲].
(هـ) روزی پیامبرصدر کنار خانهاش صدای خصومت چند نفر را شنید، از خانه بیرون آمده و به سوی ایشان رفت و فرمود: «به درستی که من نیز انسانم، و گاهی چند نفر متخاصم به من رجوع میکنند. شاید یکی از شما علیه دیگری بلیغتر و مستدلتر سخن گوید و من بپندارم که او راست میگوید و به نفع او رأی دهم. اگر به نفع کسی رأی دهم در حالی که حق او نبوده اما بر اثر بلاغت کلام، رأی را به نفع خویش گردانیده، به درستی او پارهای آتش به دست آورده، میتواند آن را بگیرد یا رها نماید».
(و) پیامبر جفرمود: «مردمان همگی همچون دندانههای شانه برابرند».
(ز) و فرمود: «هر کسی که دو زن داشته باشد و به سوی یکی از آنان میل نموده دیگری را رها نماید روز قیامت در حالی که یک طرفش میلنگد، راه میرود».
(ح) و میفرمایند: «سه چیز موجب رستگاری و سه چیز سبب هلاکت است، اما آنچه که موجب رستگاری است، این است: در حالت خوشی و ناخوشی عدالت را رعایت کردن، در آشکار و نهان خوف و خشیت از خداوند داشتن و میانهروی در حال فقیری و ثروتمندی».
(ط) و میفرماید: «به درستی پیشینیان شما بدین علت هلاک گردیدند که چون شخصی شریف در میانشان دزدی میکرد، حد را بر او جاری نمیکردند اما چون شخص ضعیفی این کار را مینمود، حد را بر او جاری میکردند».
(ی) و میفرمایند: «هر کس در حدی از حدود خداوندی میانجیگری کرده و مانع از اجرای آن شود، به درستی که به مخالفت با خداوند برخواسته است».
(ک) و میفرمایند: «کسی که ظالمی را یاری دهد تا باطل بر حق غلبه نماید، از ذمه و پیمان خدا و پیامبر خارج گشته است».
(ل) و میفرمایند: «هر کس فرد غیرمسلمان آزاد را که در کشوری اسلامی زندگی میکند، بیازارد من دشمن اویم و هرکس که من دشمنش باشم روز قیامت نیز دشمن او میشوم».
(م) و میفرماید: «کسی که به کار قضاوت در میان مسلمانان میپردازد، باید که در نگریستن، اشاره کردن، و مکان نشاندنشان عدالت را رعایت نماید».
عبدالعدل: او کسی است که به حق میان مردم عدالت مینماید؛ زیرا او مظهر عدل الهی است. عدل آن نیست که مساوات برقرار نمایی، بلکه عدل آن است که حق هر صاحب حقی را به طور کامل بپردازی و برحسب استعداد شخص بر آن بیفزایی.
دعا: پروردگارا! تو در احکامت میان بندگان عدالت نمودهای، و هر آنچه به کسی عطا کنی براساس میزان استعداد شخص است، گروهی را بلند میگردانی و گروهی را بر زمین میزنی. با عدالت خودت در ازل تقدیر نمودهای تا گروهی رو به بهشت و دستهای به جهنم روند. پروردگارا! با نور اسم عدل بر ما تجلی نما تا میان روح و نفسم عدالت برقرار نمایم و میان احساسات و جسمم، میان زن و فرزندان و برادران و نزدیکان و همسایهها با عدالت برخورد نمایم، تا سر خلافت را به چنگ آورم و با یاری تو رضایت را به دست آورم و از جملهی برگزیدگان و ابرار گردم، آن هم در بهشت در کنار رودهای جاریاش. به درستی که تو بر هر چیزی توانایی.
وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم
[۲۰] اللؤلؤ والـمرجان: ج ۱، ص ۸۸. [۲۱] اللؤلؤ والـمرجان: ج ۳، ص ۲۶۶. [۲۲] همان.