اسماء الحسنی

فهرست کتاب

بهره‌ی بنده از اسم الشکور

بهره‌ی بنده از اسم الشکور

حد و مرز شکر از جانب بنده، اعتراف به نعمت‌های پروردگار با دلی خاضع، و مدح و ستایش خداوند با بیان احسانش، و عشق و علاقه‌ی قلب به پروردگار منعم، و خدمتگزاری اندام‌های بدن نسبت به خداوند می‌باشد و زبان در حال ذکر او و مدح و تحسین و ستایش خداوندی و مشاهده‌ی نعمت‌هایش و درک این مطلب که تمامی این نعمت‌ها از سوی خداوند سبحان است. همراه با خضوع و خشوع نسبت به خداوند و این که هیچ پرده‌ای مانع رؤیت نعمت‌هایش نشود و مشاهده‌ی کسی که نعمت‌ها را به او ارزانی داشته است، زیرا کمال آن است که نعمت و عطا کننده‌ی نعمت را ببینی. شکر عامی عبارت است از یادآوری آن خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و لباس‌هایی که می‌پوشی و قدرت و سلامتی بدن همراه با شکر خاص که عبارت است از: توحید و ایمان و قوت قلب. حضرت داود ÷ می‌فرماید: پروردگارا! چگونه می توانم تو را شکر گویم در حالی که همان شکرگزاری من نیز خود نعمتی است از جانب تو، که خود نیز نیازمند شکر دیگری است. خداوند فرمود: ای داود! اکنون شکر من را به جای آوردی.

جنید می‌گوید: در حالی که بچه بودم سری سقطی از من در باره‌ی شکر پرسید و من نیز گفتم: شکر نعمت این است که از نعمت‌های خداوندی برای انجام کارهای معصیت و گناهان یاری نگیری.

بر بنده واجب است که جز عطاکننده‌ی نعمت‌ها را نبیند هرگاه با چشم بندگی منعم را دید نعمت‌هایش را بزرگ شمارد و هرگاه با چشم محبت منعم را دید تندی و شدت او را شیرین بداند و شخص با مشاهده‌ی مرادش هر چه جز او را از دل ریشه کن می‌کند و از هر آنچه آداب و رسوم و کارهای خود است بریده و فقط در جهت دستورات و فرمان‌های محبوبش، خداوند می‌کوشد. برای این که مطلب را بفهمید مثال‌هایی بیان می‌کنیم:

(الف) به حال دو غلام یک پادشاه بنگرید، هر دو رو به روی او ایستاده یکی مشغول مشاهده‌ی پادشاه است آن قدر غرق در مشاهده‌ی پادشاه گشته که هیچ‌چیز دیگری را مورد توجه قرار نمی‌دهد و غلام دیگرگوش به فرمان پادشاه ایستاده و حرکاتش را می‌نگرد و منتظر است تا افکار و سخنانش را اجرا نماید.

(ب) داستان دیگری بشنوید: داستان پادشاهی که در میان غلامانش نسبت به یکی از ایشان توجه و اکرام بیشتری می‌نماید در حالی که این غلام از لحاظ قیمت و زیبایی از دیگران برتر نیست. پادشاه تصمیم می‌گیرد که روزی علت برتری این غلام را نزد دیگران ثابت کند. روزی از روزها سوار بر اسبش شده و اطرافیان و غلامان همراه اویند. در کوهی دور برف دیده می‌شود دراین هنگام پادشاه به سوی آن کوه و برف‌های آن می‌نگرد. آن غلام سوار بر اسبی می‌تازد. دیگران نمی‌دانند چرا غلام به سرعت می‌رود. سپس غلام با سرعت برگشته و همراه خود برف می‌آورد. پادشاه به غلام می‌گوید: چگونه موجه شدی که من برف می‌خواهم؟ غلام در جواب می‌گوید: زیرا تو به سوی برف نگاه کردی و پادشاه بدون دلیل به سوی چیزی نمی‌نگرد. پادشاه می‌گوید: من بدین خاطر این غلام را مورد توجه ویژه‌ای قرارمی‌دهم زیرا هر کدام از شما مشغول کاری هستید اما کار این غلام دقت در لحظه‌های زندگی من است و مراقب احوال من و کسب هر آنچه من می‌خواهم، می‌باشد.

گفته شده: پادشاهی به دو غلام که همیشه روبرویش ایستاده و غرق در مشاهده‌ی او بودند امر نموده تا به کشور دشمنش بروند و پیام‌های پادشاه را به او رسانده و از وضعیت ایشان تجسس نموده و فلان و فلان کار را انجام دهند. یکی از ایشان بلافاصله به راه افتاده و در راه اجرای دستور پادشاه شتافت و دیگری گفت: من دست از نگریستن به تو برنمی‌دارم، زیرا غرق مشاهده‌ی تو شده‌ام و دوست دارم این حالت را ادامه دهم و به چیزی غیر از تو مشغول نگردم. این غلام شایسته‌ی غضب و رنجش از سوی پادشاه است و از چشم پادشاه می‌افتد؛ زیرا او بر خلاف غلام اول فقط به دنبال خواسته‌ی قلبی خود است و کاری به دستور پادشاه ندارد. اگر دو نفر ادعای محبت کسی را داشته باشند و در مقابلش بایستند آنگاه یکی فقط به مشاهده‌ی شخص اکتفا کند دیگری هم به مشاهده‌ی او پرداخته و هم دستورات و فرمان‌های او را اجرا نماید کدام یک را می‌پسندید؟ یکی بگوید: من محو تماشای توأم و دیگری گوید: من مطیع دستورات توأم و در راه رضایت تو می‌کوشم، خواسته‌ی من از تو همان است که تو از من می‌خواهی و من چیزی از تو نمی‌خواهم و دیگری گوید: خواسته‌ی من از تو لذت بردنم از نگریستن به تو است. این مثال به روشنی فرق آن دو را نشان می‌دهد. برایت روشن می‌گردد که یکی صاحب محبتی ناقص و بیمارگونه است و دیگری صاحب محبتی سالم، صحیح و صادق است. کسی که بداند خداوند شکور است، باید در شکرگزاری‌اش بکوشد و هیچ سستی به خود راه ندهد و در حمد و ستایش خدا کوشیده و هیچ کوتاهی نکند. بدان که شکرگزاری انواعی دارد: یکی؛ شکرگزاری بدنی است و آن عبارت است از این که اعضای بدنت را در راه اطاعت خداوند به کار بری. دوم، شکرگزار قلبی و آن عبارت است از: غرق شدن در ذکر و شناخت خداوند. سوم؛ شکر به زبان که عبارت است از این که زبانش را جز در راه ثنای خدا به کار نبرد و او را ستایش و حمد نماید. شکر مال این است که آن را در راه رضای خدا خرج کند و نباید با استفاده از نعمت‌های خداوندی معصیت و گناه نماید. اگر چنین شاکرانه رفتار کردی براساس استعداد و توانت حق شکر خداوند را به جای آورده‌ای و خداوند نیز بر نعمت‌های تو می‌افزاید؛ زیرا شکر نعمت، نعمتت افزون کند. خداوند می‌فرماید:

﴿لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ[ابراهیم: ۷].

«اگر (از نعمت‌های خدادادی، به وسیله‌ی ثبات بر ایمان و تلاش در عبادت) سپاسگزاری کردید، هر آینه (نعمت‌های خود را) برایتان افزایش می‌دهم».

عبدالشکور: کسی است که مداوم شکر خدای را به جای می‌آورد تمامی نعمت‌ها را فقط ازسوی خداوند می‌بیند و جز نعمت و رحمت از او چیزی نمی‌بیند هر چند در صورت بلا و مصیبت رخ نماید؛ زیرا در باطن هرمصیبتی نعمتی نهفته است همچنان که حضرت علی کرم‌الله وجهه می‌فرماید: «پاک و منزه است خدایی که رحمتش را بر دوستانش در شدت سختی و مشکلات، وسعت بخشیده و شدت سختی و مشکلات بر دشمنانش را در رحمتش قرار داده است».

دعا: پروردگارا! تو مزین به اسم شکوری با حسن معامله‌ات ما را به سوی خودت جذب کن و سینه‌هایمان را گشاده گردان. حقیقت بر عارفان آشکار گردیده و فقط با تو معامله می‌نمایند و پرده از چشمان واصلان برداشته شده و در جمع راضی شدگان از ایشان وارد گشته‌اند.

تو را تجلی یافته مشاهده می‌کنند و شکرگزار تواند و در هر مکانی تو را زیبا می‌بینند و تو را عبادت می‌کنند، شکر تو گویند و تو بیشتر بدانان عطا می‌کنی و آنان را نور و روشنایی بخش بندگان قرار داده‌ای. از تو می‌طلبم که خودخواهی و خودپسندی را از چشمانم برگیری و پرده‌های مشاهده‌ی غیر تو را از ضمیرم برکنی تا مظهر شکرگزاری گردم. تو شکوری مرا سرچشمه‌ی رازها گردان و در نور شناور نما. به درستی که تو بر هر چیزی توانایی.

وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم