اسماء الحسنی

فهرست کتاب

النافع أ

النافع أ

«النافع» اسمی از اسماء الله الحسنی است که در حدیث شریفی که شامل اسماء الله الحسنی است از آن نام برده شده است.

خداوند می‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُ[الاعراف: ۱۸۸].

«بگو: من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد».

پاک و منزه است خداوندی که فضل و لطف خود را براساس رحمتش شامل هر کس از بندگانش که بخواهد، می‌کند. او مالک ضرر و منفعت است و او بر هر چیزی تواناست. گاهی ضررها در بردارنده‌ی منفعت و خیر هستند و یکی از انواع معالجه محسوب می‌شوند آن هم برای کسانی که نسبت به پروردگارشان شرک می‌ورزند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَيۡهِ تَجۡ‍َٔرُونَ ٥٣[النحل: ۵۳].

«آنچه از نعمت‌ها دارید همه از سوی خداست (و باید تنها منعم را سپاس گفت و پرستید) و گذشته از آن، هنگامی که زیانی (همچون درد و بیماری و مصائب و بلایا) به شما رسید (برای زدودن ناراحتی‌ها و گشودن گره مشکلات تنها دست دعا به سوی خدا برمی‌دارید و) او را با ناله و زاری به فریاد می‌خوانید (پس چرا در وقت عادی جز او را می‌پرستید و انبازها را به کمک می‌طلبید؟)».

﴿ثُمَّ إِذَا كَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنكُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنكُم بِرَبِّهِمۡ يُشۡرِكُونَ ٥٤[النحل: ۵۴].

«سپس هنگامی که خدا زیان را از شما دور کرد (و جلو تندباد حوادث و طوفان بلا را گرفت) گروهی از شما (انبازهایی) شریک پروردگار خود می‌کنند! (و از نو دچار غفلت و غرور و بت‌پرستی و شرور می‌شوند)!».

﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلنَّاسَ ضُرّٞ دَعَوۡاْ رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيۡهِ ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم بِرَبِّهِمۡ يُشۡرِكُونَ ٣٣[الروم: ۳۳].

«هر زمان که مصائب و بلایای بزرگی (همچون طوفان‌ها و زلزله‌ها و شداید دیگر) به انسان‌ها برسد، پروردگارشان را به فریاد می‌خوانند (و جز او را کاشف مصائب و دافع بلایا نمی‌دانند) و بدو پناهنده می‌گردند. سپس به مجرد این که (حوادث زیانبار و مصائب برطرف شد و) خداوند مرحمتی از جانب خود در حق ایشان روا دید (و نعمتی بدیشان داد) ناگهان گروهی از آنان برای پروردگارشان شریک و انباز قرار می‌دهند (و به خدا گونه‌ها و بت‌ها معتقد می‌شوند و از راستای راه به در می‌روند)».

پاک و منزه است خداوندی که اسباب هر چیزی تحت قدرت اوست و تسلیم اوامر اویند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَيۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَيۡ‍ًٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ[المجادلة: ۱۰].

«اما هیچ زیانی نمی‌تواند بدیشان برساند مگر این که اجازه‌ی خدا در میان باشد».

بزرگ‌ترین دلیل بر این هنگامی است که حضرت ابراهیم ÷چاقو را بر گردن فرزندش، حضرت اسماعیل نهاد اما چاقو نتوانست ببرد [۴۶]و همچنان که آتش حضرت ابراهیم را نسوزاند بلکه به امر خداوند آتش بر ابراهیم سرد و سالم شد. خداوند به پیامبر صمی‌فرماید:

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨[الاعراف: ۱۸۸].

«بگو: من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و (از راه لطف بر جلب نفع یا دفع شر، مالک و مقتدرم گرداند.) اگر غیب می‌دانستم، منافع فراوانی نصیب خود می‌کردم (چرا که با اسباب آن آشنا بودم) و اصلاً شر و بلا به من نمی‌رسید (چرا که از موجبات آن آگاه بودم. حال که از اسباب خیرات و برکات و از موجبات آفات و مضرات بی‌خبرم، چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود؟) من کسی جز بیم‌دهنده و مژده دهنده‌ی مؤمنان (به عذاب و ثواب یزدان) نمی‌باشم».

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي ضَرّٗا وَلَا نَفۡعًا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۗ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌۚ إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَلَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ ٤٩[یونس: ۴۹].

«بگو: من (تنها پیغمبر و رساننده‌ی اوامرو نواهی الهی هستم و اختیار) هیچ سود و زیانی برای خود (یا برای مردمان در دست) ندارم مگر آن چیزی را که خدا بخواهد. هر ملتی دارای مدت زمان محدودی است هر وقت زمان آنان به سر رسید، نه لحظه‌ای تأخیر می‌کنند و نه لحظه‌ای پیشی می‌گیرند».

النافع أکسی است که خیر و نفع در دنیا و دین از او صادر می‌شود و تنها او عطاکننده‌ی تندرستی، ثروتمندی، سعادت، جاه، هدایت و تقوی است. فقط خداوند عزوجل نفع رساننده و مهربان است. از ابن ابی اوفی روایت شده است که او گفت: از خانه خارج شده و قصد دیدار پیامبر اسلام صرا داشتم، (وقتی به آنجا رسیدم دیدم) ابوبکر و عمر بنشسته بودند و بچه‌ی کوچکی می‌گریست پیامبر صفرمود: ای عمر! بچه را بردار و عمر بچه را برداشت. زنی پریشان حال که روسریش افتاده بود و واویلاکنان و زاری کنان فریاد می‌زد: فرزندم، آمد، پیامبر صفرمود: این زن مادر بچه است بچه را به او بده. مادر، فرزندش را گرفته و او را به آغوشش چسباند و فرزند نیز در آغوشش می‌گریست. هنگامی که زن به اطرافش نگریست، پیامبر صرا دید و گفت: ای وای! پیامبر مرا در حالی دید که چیزی بر سرم قرار ندارد، پیامبر صفرمود: آیا می‌بینید که این زن چه اندازه در حق فرزندش مهربان است؟ گفتند: بله، ای رسول‌الله ص! شدت مهربانی‌اش را می‌بینیم. پیامبر فرمود: قسم به کسی که جانم در دست اوست، خداوند در حق مؤمنان با رحم‌تر از این زن نسبت به فرزندش است. و پیامبر صفرمود: «کسانی که رحم کنند خداوند رحمان نیز در حق آنان رحم می‌نماید». گویند که: ازار و لنگ حسن بصری را از او دزدیدند، حسن بصری نشسته و گریست. علت این کارش را از او پرسیدند در جواب گفت: به این خاطر گریه می‌کنم که فردا مسلمانی به خاطر من مورد شکنجه و عذاب قرار می‌گیرد، سپس گفت: پروردگارا! اگر می‌خواهی گناه کسی را ببخشی گناه دزد لنگ مرا ببخش.

حکایت شده که حضرت موسی از درد دندان به درگاه خداوند نالید. خداوند بدو وحی کرد که: از گیاه فلان کس گرفته و بر روی دندانت قرار ده. حضرت موسی گیاه را آورده روی دندانش قرار داد بلافاصله دندان دردش تسکین یافت. بعد از مدتی دوباره درد دندانش شروع شد، حضرت موسی آن گیاه را آورده و روی دندانش نهاد، دردش بیشتر شد، آنگاه گفت: پروردگارا! مگر تو مرا امر نفرمودی که از این گیاه بیاورم و مرا بدان راهنمایی ننمودی؟ خداوند به او وحی کرد که: ای موسی! من شفا دهنده و عافیت دهنده و ضرر رساننده و منفعت رساننده هستم. بار اول مرا در نظر داشتی و به من روی کردی، دردت را تسکین دادم؛ اما حالا گیاه را در نظر داشتی و مرا نطلبیدی.

[۴۶]

اگر تیغ عالم بجنبد زجای
نبرد رگی تا نخواهد خدای(؟)