اللطیف أ
«اللطيف» نیز یکی از اسماء حسنی است که در قرآن و حدیث پیامبر ذکری از آن به میان آمده است. خداوند میفرماید:
﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾[الملک: ۱۴].
«مگر کسی که (مردمان را) میآفریند (حال و وضع ایشان را) نمیداند، و حال این که او دقیق و باریکبین بس آگاهی است؟!».
﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ يُدۡرِكُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٠٣﴾[الانعام: ۱۰۳].
«چشمها (کنه ذات) او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد (و به همهی دقایق و رموز آنها آشنا است) و او دقیق آگاه است».
﴿إِنَّ رَبِّي لَطِيفٞ لِّمَا يَشَآءُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ ١٠٠﴾[یوسف: ۱۰۰].
«در حقیقت پروردگارم هر چه بخواهد سنجیده و دقیق انجام میدهد، بیگمان او بسیار آگاه (و کارهایش همه) دارای حکمت است».
﴿ٱللَّهُ لَطِيفُۢ بِعِبَادِهِۦ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ﴾[الشوری: ۱۹].
«خداوند نسبت به بندگانش بسیار لطف و مرحمت دارد و به هر کس که خود بخواهد روزی میرساند».
لطیف چهار معنی دارد: ۱- کسی که با لطف و مهربانی و به خاطر مصلحت بندگان آنچه را نیاز دارند به آنان میدهد ۲- دوست و یاور بندگان است با ایشان نیکوکاری میکند و به آنان احسان عطا میکند ۳- کسی که به جزئیات و نکات ریزکارها مطلع و آگاه است. ۴- کسی که دیده نمیشود. اگر منظورمان معنای اول باشد، خدا به لطفش مرادها را حاصل میگرداند همچنان که مثالهای فراوانی در این زمینه وجود دارد و دلائلی که اطراف ما را پر کرده است و نمیتوانیم آنها را شمارش نماییم و نمیتوان آنها را محصور در چند مطلب نمود. چه بسیار اتفاق افتاده که در اطراف ما آثار و حرکاتی رخ داده است که ما هیچ دخل و تصرفی در آن نداشتهایم و فقط براساس مشیت خداوند سبحان واقع گشته است. بسیاری اوقات اراده، بنده را به کار انداخته تا به اعمال مفید روی نماید و هر آنچه در این مسیر مورد نیاز است برای بنده تهیه نموده و تمامی اسبابی را که سبب اجرا آرزوی شخص گشته و او را به مقصد رسانیده است برایش مهیا نموده است. و چه بسیار که خداوند ارادهی شخصی را تغییر داده و میان او و قلبش حائل قرار داده و به لطف خوش آن شخص را از اجرای آنچه اراده نموده بود منصرف گردانیده است تا ارادهی خداوند لطیف و خبیر اجرا گردد. خداوندی که آسایش بندگان را میخواهد و نمیخواهد که آنان دچار سختی و مشکلات شوند، خداوند گاهی ارادهی شخص را در چیزی که آرزویش را دارد تغییر داده در حالی که آن چیز شر و ضرری برای شخص دارد و او را به سمتی دیگر سوق داده که شخص از آن کراهیت داشته است در حالی که بهره و سود شخص در آن چیز نهفته است و با مهربانی و با لطفش خیری را که تقدیر کرده بدان شخص عطا نموده است؛ مثلا شخص میخواهد به مسافرت برود وسایل لازم را نیز آماده نموده اما مشکلی پیش آمده و او از قطار جا مانده است، آن شخص اندوهگین و عصبانی شده احساس دلتنگی زیادی مینماید اما وقتی که متوجه میشود که همان قطار در راه دچار آتشسوزی گشته است برزمین افتاده و سجدهی شکر به جای میآورد که او در آن قطار نبوده است.
هر گاه معنای دوم کلمه را بررسی کنیم که خداوند یاور بندگان است و در حق آنان نیکوکاری مینماید، نشانههای فراوانی را در هر نقطه در تأیید این سخن مییابیم و در هر احساس آدمی و در ذهرهای از آسمان و زمین چنین یاوری و نیکویی تجلی مییابد. مگر نه این است که خداوند همهی آنچه را که در زمین وجود دارد برای آدمیان آفریده است و پس از آن که تمامی نیازها و ضرورتها را مرتفع ساخته است او را به عنوان جانشین بر زمین گمارده، است. آیا این از لطف خداوند نیست که خورشید را کرهای نورانی و ماه را در مسیری مشخص قرار داد تا حساب سال و زمان مشخص گردد؟ آیا این از لطف خداوند نیست که چهارپایان را آفریده است که در آنها برای شما وسیلهی گرما (در برابر سرما، از قبیل پوشیدنی و گستردنی ساخته از پشم و مویشان) و سودهایی (که حاصل از نسل و شیر و سواری و غیره) موجود است و طعام و نوشیدنی قرار داده است و از آسمان آبی فرو فرستاده است که مایهی حیات است و شما از آن مینوشید و خداوند به وسیلهی آب زراعت و درختان زیتون و خرما و همهی میوههای دیگر را برای شما میرویاند و دریاها را مسخر ساخته است تا این که از آن کشت تازه بخورید و از آن زیوری بیرون آورید که بر خود بپوشید و کشتیهایی که پر از خیر و منفعتاند، دریاها را میشکافند؟ آیا این از لطف خداوند نیست که جنین را در شکم مادر تغذیه میکند و بعد از طی مراحل مختلف او را وارد صحنهی زندگی میکند سپس با لطفش مادر را مظهر لطف میگرداند تا با او نیکی کند و اذیت و آزار کودک دور نماید؟
اگر بخواهیم مظاهر لطف خداوند را بشماریم تعداد صفحات توان آن را ندارند، زیرا هر موجودی از موجودات خداوند همهاش لطف و رحمت است و نهایتی برای مخلوقات الله متصور نیست. خداوند میفرماید:
﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا ١٠٩﴾[الکهف: ۱۰۹].
«بگو: اگر دریا برای (نگارش شماره و صفات و ویژگیهای) موجودات (جهان هستی) پروردگارم جوهر شود، دریا پایان میگیرد پیش از آن که (سخن از تعداد و حقایق و رموز) موجودات پروردگارم پایان پذیرد، هر چند هم همسان آن دریا را به عنوان کمک بدان بیفزاییم».
از آیات خداوند، ارسال انبیاء کرام و کتابهای آسمانی است که چشمان آدمیان را به سوی راه رشد و هدایت بگشاید و خیر و سعادت دنیا و آخرت را بدیشان عطا نماید. در اینجا لطفی خاص مطرح است که شامل بعضی از مخلصین از بندگان خداوند میشود: مثال حضرت یوسف که خداوند در موارد بسیاری او را مورد لطف قرار داد؛ از جمله هنگامی که او را از چاه نجات داده و به سوی منزل عزیز مصر بردند و لطف خدا در این که شخصی از خانوادهی عزیز مصر در هنگامی که همسر عزیز، حضرت یوسف را مورد تهمت قرار داد از او دفاع نمود و هنگامی که خداوند یوسف را از زندان نجات داد و او را میان برادرانش بازگردانید و آن حقد و کینه را از سینههای ایشان دور گردانید و هنگامی که ملک فراوان و علم تأویل خواب را به او عطا نمود. آن چنان که خداوند به حضرت یونس ÷لطف نمود زمانی که او را از غم رهایی داد و او را از شکم ماهی رهانید و درختی را سایهسار او گردانید همچنان که به نوح ÷و مؤمنان بدو لطف نمود و دستور ساخت کشتی داد تا آنان را از غرق شدن نجات دهد بدان هنگام که آب شروع به طغیان نمود. همچنان که چون قوم حضرت ابراهیم ÷قصد در میان آتش انداختن او را داشتند، خداوند فرمود:
﴿قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩﴾[الانبیاء: ۶۹].
«ما به آتش دستور دادیم که ای آتش! سرد و سالم شو بر ابراهیم (و کمترین زیانی بدو مرسان)».
همچنان که چون ایوب ÷از رنج و ناراحتی و بیماری شکایت نمود او را از آن بیماری و رنج رهایی بخشید و بر خانواده و یارانش رحمت فرستاد و آنان را یادآوری برای بندگان عابد خدا قرار داد. و مثالهای فراوان دیگری که بندگان مخلص را بدان اختصاص داده است که اگر تو قرآن را تلاوت نمایی آیات بیشماری از الطاف واضح و روشن خداوندی را در آن خواهی یافت.
هرگاه معنای سوم که عبارت از آگاهی به امور پوشیده و نکات ریز دنیا است منظور باشد، همهی دنیا اعم از آسمان و زمین و پرنده و گیاه و هر آنچه درجهان وجود دارد همه صفحاتی شاهد بر لطف خداوندند و بیهیچ شک و تردیدی خداوند هر پوشیده و مخفی و ریزهکاری ترکیب موجودات و اسرار عناصر، همه را میداند. آیا راز رعد و برق را از لحظهی آفرینش نمیداند؟! آیا اسرار جو زمین که همچون طبقههایی آن را پوشیده نمیداند؟ آیا اسرار ذرات و عناصر جهان و دیگر ترکیبها را نمیداند؟ خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَخۡفَىٰ عَلَيۡهِ شَيۡءٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ ٥﴾[آل عمران: ۵].
«شکی نیست که هیچ چیز نه در زمین و نه در آسمان بر خدا پنهان نمیماند».
﴿يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى ٧﴾[طه: ۷].
«و نهانی (سخن گفتن تو با دیگران) و نهانتر (از آن را که سخن گفتن تو با خودت و خواطر دل است) میداند».
﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ ١٩﴾[غافر: ۱۹].
«خداوند از دزدانه نگاه کردن چشمها و از رازی که سینهها در خود پنهان میدارند، آگاه است».
﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾[الملک: ۱۴].
«مگر کسی که (مردمان را) میآفریند (حال و وضع ایشان را) نمیداند و حال این که او دقیق و باریک بین بس آگاهی است؟!».
هر گاه معنای چهارم لطیف را مورد توجه قرار دهیم که عبارت است از این که خداوند دیده نمیشود، این مطلبی است که واضحتر از آن است که محتاج دلیل و برهان باشد. بنیاسرائیل به حضرت موسی ÷گفتند:
﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡكُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٥﴾[البقرة: ۵۵].
«هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر آن که خدا را آشکارا ببینیم. پس صاعقهی آسمانی شما را فرا گرفت، درحالی که میدیدید».
و نفس موسی مشتاق مکاشفهی انوار الهی شد و گفت:
﴿رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي وَلَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِيۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ تُبۡتُ إِلَيۡكَ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٤٣﴾[الاعراف: ۱۴۳].
«پروردگارا! (خویشتن را) به من بنمای تا تو را ببینم (خدایش بدو) گفت: (تو با این بنیهی آدمی و در این جهان مادی تاب دیدار مرا نداری و) مرا نمیبینی. و لیکن به کوه بنگر، اگر بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید. اما هنگامی که به پروردگارش خویشتن به کوه نمود، آن را در هم کوبید و موسی بیهوش و نقش برزمین گردید، وقتی که به هوش آمد گفت: پروردگارا! تو منزهی (از آن که با چشمان سر قابل رؤیت باشی؛ بلکه این چشمان دل و خردند که میتوانند تو را مشاهده کنند) من (از این پرسش پشیمانم و) به سوی تو برمیگردم و من نخستین مؤمنان هستم».
از پیامبر اسلام صپرسیده شد، آیا پروردگارت را مشاهده کردی؟ ایشان فرمودند: نوری است که به درستی آن را دیدم و همان نور حجاب آن است. مسروق از حضرت عایشهل پرسید: آیا پیامبر اسلام پروردگارش را دیده است؟ حضرت عایشه فرمود: از این سخنت موهای بدنم سیخ شد تو چه میاندیشی در این سه مطلب هر کس آن را برایتان بیان کند او دروغ گفته است. هر کس که بگوید: پیامبر پروردگارش را دیده است دروغ میگوید، سپس آیه را خواند:
﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ يُدۡرِكُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٠٣﴾[الانعام: ۱۰۳].
«چشمها (کنه ذات) او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد (و به همهی دقایق و رموز آنها آشنا است) و او دقیق آگاه است».
﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ﴾[الشوری: ۵۱].
«هیچ انسانی را نسزد که خدا با او سخن بگوید، مگر از طریق وحی (به قلب، به گونهای الهام در بیداری، و یا خواب در غیر بیداری) یا از پس پردهای».
و هر کس که به تو گفت: میداند که فردا چه روی میدهد او دروغ گفته است سپس این آیه را خواند:
﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗا﴾[لقمان: ۳۴].
«و هیچکس نمیداند فردا چه چیز فراچنگ میآورد».
و هر کس که گفت: پیامبرصچیزی را کتمان و پوشیده است، او دروغگو است، سپس این آیه را تلاوت نمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥ﴾[المائدة: ۶۷].
«ای فرستاده (ی خدا، محمد مصطفی!) هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به تمام و کمال و بدون هیچگونه خوف و هراسی، به مردم) برسان، و اگر چنین نکنی، رسالت خدا را (به مردم) نرساندهای». (رواه البخاری).
از آنچه گذشت برایمان روشن میگردد که خداوند نسبت به بندگانش لطف دارد و از کارهای پوشیدهی ایشان مطلع است. خداوند دارای الطاف خفیه است و از روی مهربانیاش به فریاد مردم میرسد، علمش بر حقیقتها و مسائل ریز و دقیق احاطه دارد و دارای قدرتی است که بدان از بندگانش دفاع مینماید و نسبت به مخلوقاتش لطف دارد. خداوند لطیف و آگاه است. هر آنچه در وجود هست راز و رمز این اسم شریف بر آن احاطه دارد و بهرهی فراوانی از اسم لطیف دریافت داشته است. بر اثر سر این اسم روحها لطیف گشته و مشاهدهگر انوار خداوند لطیف و خبیر میگردند. خداوند لطیف در هنگام مصیبت و بلا، غم و اندوه را از بندگان میزداید. پیامبر اسلام صمیفرماید: خداوند در هر لحظه بربندگان نظر لطف دارد و حضرت یوسف ÷میفرمایند:
﴿إِنَّ رَبِّي لَطِيفٞ لِّمَا يَشَآءُ﴾[یوسف: ۱۰۰].
«حقیقتاً پروردگارم هر چه بخواهد سنجیده و دقیق انجام میدهد».
از مظاهر لطف خداوند بر بندگان، محفوظ داشتن توحید در قلوب بندگان است و همچنین مصون داشتن عقاید از دچار گشتن به شک و گمان و سلامت قلب از اضطرابها و ناآرامیها.
خداوند میفرماید:
﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾[ابراهیم: ۲۷].
«خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار استوار (و عقیدهی پایدارشان) هم در این جهان و هم در آن جهان ماندگار میدارد».
و آنگاه قلبهای مؤمنان جایگاهی برای عقاید پاک و معارفی صحیح میگردد و قلب محل معرفت و دوستی به خداوند سبحان میگردد. از مظاهر لطف خداوند بر بندگانش این است که ایشان را در پرداختن به ذکر خداوند موفق میگرداند و آنان به سوی خداوند بازگشته، به مناجات با رب العزة میپردازند و برطرف شدن نیازها و گرفتاریهایشان را فقط از درگاه خداوند میطلبند و مدام مشغول مناجات با خداوندند به هر اندازه که بخواهند هر چند بارهای بار نیز مرتکب نافرمانی شده باشند. خداوند چه بردبار است در برخورد با گناهکاران و چه کریم است در معامله با مؤمنان!.