بهرهی [۶]بنده از اسم الله
بنده بهرهای از این اسم ندارد، مگراین که در حالت ذکر و حضور و طلب حضور خود را متعلق به خدا گردانده به شیوهای که در زیر پرتوهای این انوار قرار گرفته و خود را فراموش کرده، پس حالتی به او دست میدهد که از غیرخدا غافل و بیخبر میگردد.
در این هنگام در محضر خدایی قرار میگیرد که هیچ چیزی مثل و مانند او نیست و او از هر چیزی به ما نزدیکتر است. بارگاه الوهیت، بارگاه بینیازی مطلق و عزت متحقق گشته است. خداوند (سبحانه و تعالی) به پیامبرشصمیفرماید:
﴿وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُ﴾[الاحزاب: ۳۷].
«و از مردم میترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی».
چون مفاصل مقربان از هیبت حضرت الوهیت به لرزه میافتد.
شخص عارف به خدا، از مکر خدا ایمن نیست هر چند خداوند او را به گردش در زمین واداشته باشد، و از رحمت خداوند مأیوس نیست هر چند گناهان بزرگ او را پوشیده باشند. در میان موجودات، ناقصتر از خود نمیبیند و اظهار برتری بر دیگر مخلوقات نمیکند و غیرتش نسبت به خداوند سبب میشود تا از گناهان دوری کند و از هوی و هوس و تمامی شهوات دوری میگیرد؛ زیرا میداند هر آنچه غیر خدایی است، باطل است. او بر مردم تکیه و اعتماد نمیکند، زیرا با مشاهدهی جمال، صاحب نعمت میگردد و نوشیدنی پاک از این کلام خداوندی مییابد که:
﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۱۵].
«پس به هر سو رو کنید، خدا آن جا است».
عبارات در هم پیچیده شده و حقایق آثار برایش ظهور مییابد و با نور قدم، عدم برایش قابل مشاهده میگردد. پس در این هنگام میگوید: پاک و منزهی تو ای نیرومند و توانا! ای کسی که بنده را به صورت شنوا و بینا آفریدی!.
کسی که میخواهد با مشاهدهی بارگاه الهی متنعم گردد بر اوست که در ابتدا با توبه کردن از تمامی گناهان آشکار پاک گردد و با خشیت (ترس آمیخته با تعظیم) نسبت به خدا از گناهان باطنی پاک گردد، سپس وجود گناهکارش را با آب حقیقت شستشو دهد به طوری که به اصلش بازگشته، به وصل نایل گردد؛ زیرا که وجود شخص گناهکار ناپاک بوده و طهارت بر آن واجب است و این به واسطهی فضل از جانب خداوند و مدد وی محقق میشود. و آن دلیلی میشود برشخص تا انوار مهربانی بر او درخشیدن گیرد و تمامی مخلوقات در آن نور شناور میگردند.
«والله لو لا الله ما اهتدينا / ولا تصدقنا ولا صلينا». «قسم به خدا که اگر هدایت خدایی نبود، هدایت نمییافتیم و زکات و صدقه نمیدادیم و نماز نمیخواندیم».
هنگامی که تو یاد خداوند را ذکر میکنی این سخن خداوند را حاضر کن که:
﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾[الحدید: ۴].
«و او در هر کجا که باشید، با شما است».
و این که او بر عالم محیط است و از تو به خودت نزدیکتر است. او عظمتی دارد که کوهها را متلاشی میکند و لطف و زیباییای دارد که به سوی وصالش میخواند. قلبت را به نطق الله، الله سوق ده تا آن که این اسم شریف بر قلب نقش پذیرد و در ذکر غرق گردد. قلب به صورت حضوری ذکر میکند و زبان لفظ را بیان میکند و گوش نام محبوبش را میشنود. بدان که تو در این جا غریبی، و هیچ استراحتی جز در وطن اصلیات وجود ندارد و آن عبارت است از رسیدن به مولایت، و قلب دچار شیفتگی و حیرانی میشود و جهاد بین بنده و مراتب نفس و بیگانگان ادامه مییابد تا هنگامی که در حقیقت مکاشفهی الله صورت میگیرد.
رحمت خداوندی را حاضر بدان و با تمام وجود به استقبالش برو، یعنی با تمامی همت خود، به گونهای که به بارگاه عبودیت و بندگی منتقل کردی و در جوار رحمت او قرارگیری. و همین برای تو کافی است که چون تو الله را به یادآوری، او نیز تو را به یادآورد و این برترین و بزرگترین شرف است. خداوند میفرماید:
﴿وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾[العنکبوت: ۴۵].
«و قطعاً ذکر خدا و یاد الله (از هر چیز دیگری) والاتر و بزرگتر است».
یعنی خدا شما را یاد میکند و یاد خدا بزرگتر از ذکر و یادی است که شما با نماز نسبت به خدا اداء مینمایید.
ذکر خدا را بسیار انجام ده، هر چند تو را به دیوانگی و ابلهی متصف کنند و این ذکر خدا شرف بزرگی است. چشمت را بر مخلوقات مینداز مگر هنگامی که خداوند را به عنوان به وجود آورنده و تکوین دهندهی آن مخلوق به یاد میآوری. و اهل یاد خدا غیر او را نمیطلبند و به سوی غیر او مشتاق نمیشوند. خداوند قلبهای آنها را با نور یاد خود آباد گردانیده، و ایشان را گنجینههای معرفت و اسرارش، و کعبهی زیارت کنندگان و ذخیرهی پاکان قرار داده است. پیامبر صدر مورد پروردگارش میفرماید: «مرا در ذکر خداوند اوقاتی است که به هیچ ملائکهی مقرب و یا نبی مرسلی مشغول نمیشوم». و جز خداوند واسع چیز دیگری در قلب بنده جایگاهی ندارد.
ای سالک! بدان که تو پایت را جز در جای پای پیامبر صقرار نمیدهی؛ زیرا وجود آن حضرت، معصوم و محبوب است. اگر پوشیدهای بر تو آشکار گشت و چیزی را خارج از سنت رسولالله صمشاهده کردی، پس آن کشف را تصدیق مکن؛ زیرا این کشف باید به اندازهی توانت باشد در حالی که تو در این زمینه ناتوانی و چه بسا این کشف از مکر و سنت استدراج خدایی باشد در حالی که خبر رسولالله صموافق حقیقت است. و چون خواهی که بر اسرار پوشیده و گنجینههای محفوظ گشته تفوق و برترییابی، پس با به خاطر آوردن معانی و وسعت آن معانی و تجلیات آن و زیاد بیان کردن ذکر این اسم، این امر میسر میگردد. در این هنگام حق، رحمتش را بر تو نازل میکند و به اندازهی ارزشت محبتش را بر تو میریزد در این مجال، سرّ حیاتی را که خداوند در تو جاری کرده میبینی و در حالی که تو از گلی، از او حرف شنوی میکنی. پس آغاز و انجام تو را به تو مینمایاند و روزی را به تو نشان میدهد که تو روحی بودی که هیچ پردهای تو را از خداوند منع نمینمود. روزی را مشاهده میکنی که تو در علم ثابت خدا حضور داشتی و نمودی مادی نداشتی و روزی را که توجهش به سویت افتاد و با ارادهاش تو را مختص گردانید و نمود داد. و روزی که عنایتش شامل حالت گردید و تو را ادامهی نور رسولالله صو همچون فرعی متصل به اصل گردانید و روزی که ﴿أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡ﴾[الاعراف: ۱۷۲]. و روزی که تو در شکم مادرت بودی و روزی که از این دنیا به سوی برزخ انتقال مییابی و روزی که برای حسابرسی برانگیخته میگردی و روزی که (إن شاء الله) داخل بهشت میگردی، و اینها روزهای خدایند. سپس تو را از این مشاهدات به سوی مشاهدهی خویش سیر میدهد و به فضل خداوند در جوارش قرار میگیری و به این خاطر خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا ٤١﴾[الاحزاب: ۴۱].
«ای مؤمنان! بسیار خدای را یاد کنید».
و آن را به تعداد و زمان و شرطی خاص محدود نگردانیده است، به گونهای که فرد جنب و واجب الغسل ذکر مولایش را فراموش نمیکند، پس او با خداست و به هر شکلی که باشد خداوند حق را برایش آشکار میگرداند، همانگونه که عدم را به وجود میآورد و گل را زبانی گویا و چشمی بینا عطا میکند.
بدان که رازی که سبب میشود حق به تو توجه نماید و تو را بر اسرار خود امین بداند این است که: تأکید نمایی بر این که اسماء و صفات از آن خداوند است، و هیچکس در آن مشارکتی ندارد، و آنچه از اسماء و صفات که تو از آن برخورداری، ضد آن اسماء و صفاتی است که خدا از آن بهرهمند است؛ مثلا اسم خداوند «عزیز» است و متصف به عزت، در حالی که اسم تو «ذلیل» است و متصف به خواری و زبونی. اسم خداوند «قوی» است و متصف به «قدرت»، در حالی که اسم تو «ضعیف» است و متصف به «ناتوانی» و اسم خداوند «غنی» است و متصف به «ثروتمندی» و اسم تو «فقیر» است و متصف به نیازمندی. و به همین شیوه تمامی اسماء و صفات. پس خداوند با علمش بر کسی تجلی نمییابد، مگر بر کسی که ناقص است. پس «مفتاح» را بشناس تا گشایش برایت فراهم گردد.
کسی که دعای رسول را درک کند بر اسرار توحید آگاهی مییابد و با فضل سرور خودش آراسته میگردد که: «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَبِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوْبَتِكَ وَأََعُوْذُ بِكَ مِنْكَ، لاَ أُحْصِيْ ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ. تَبَارَكَ اسْمُكَ، وَتَعَالَى جَدُّكَ، وَلاَ إِلَهَ غَيْرُكَ». «خداوندا! از خشمت به خشنودیت و از عذابت به عفوت پناه میبرم و از خودت به خودت پناه میجویم. ثناهایت قابل شمارش نیست، تو همان گونهای که خود را توصیف نمودهای، اسمت بلند است و مقامت رفیع است و هیچ فرمانروا و فریادرسی جز تو وجود ندارد».
رسولالله صاز جلال خدا به جمال او و از عقابش به عفوش پناه میجوید، بنابراین او به خاطر یکی از آثار یا بدیها به خداوند پناه نمیبرد؛ بلکه واقعیت امر برای او آشکار گردیده است، زیرا مردم از مظاهر اسم «الله» هستند. گاهی اسم منتقم در فاجری که خداوند او را بر تو مسلط گردانیده، نمود مییابد در این حال از جلال خداوند به جمالش پناه ببر تا خداوند با مظاهر لطفش به فریادت برسد و با قدرتش فریادخواهی تو را جواب گوید که امر از اوست و به سوی اوست. سپس پیامبر صمیفرماید: از تو به تو پناه میآورم. و این افقی فراختر از جلال و جمال است، یعنی از ذات تو به ذات تو پناه میآورم. سپس پیامبر صمیفرماید: ثناء و ستایش تو قابل شمارش نیست و این کلام سید مخلوقات است و کسی که میتواند ثناء خدا را بشمارد، فقط خداوند است و جز خدا کسی خدا را نمیشناسد. بعضی از عارفان گفتهاند: برای خداوند، مردانی هستند که نور جلالت و جبروت خدایی بر ایشان تابیده است. در دریایش شناور شدهاند و مجذوب تلاطم امواجش گشته و با جمالش انس و الفت گرفتهاند و از کمالش استمداد میطلبند. اگر میایستند با یاری خداست و اگر سخنی میگویند از جانب خداست و اگر ساکت مینشینند به خاطر خداست و اگر مینگرند به انوار خدا مینگرند که بلندمرتبگی او را ترسیم میکند و اگر میشنوند و اطاعت میکنند فقط از خداست، هیچ چیزی را نمیبینند مگر این که مجذوب خداوند میگردند و چگونه این گونه نباشند در حالی که خداوند میفرماید:
﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۱۵].
«پس به هر سو رو کنید، خدا آنجا است».
چشمان ارواح جز به سوی صورتی منزه نیست؛ صورتی که با بلندی مرتبهاش نزدیک است و با وجود نزدیکیاش پاک و منزه است و جا و مکان ندارد؛ زیرا او برتر از مکان است و هر گاه بخواهد که بر بندهاش تجلی یابد، نور عنایتش را بر قلب فرد تابانیده، پس مواضع آغازین خلقت بر او آشکار گشته، سپس روزگار مانده را با عنایت خداوند پایدار مشاهده میکند و حق از کسانی که پرده در جلوی چشمان خود کشیدهاند، پوشیده است. بعضی از عارفان در تفسیر آیهی زیر:
﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ ٩٩﴾[الحجر: ۹۹].
«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ به سراغ تو میآید».
فرمودهاند: حضرت ربوبیت را که احسان و نعمتهایش بر تو نازل شده را عبادت کن تا حضرت الوهیت بر تو تجلی یابد. پس خدا را عبادت کن؛ زیرا در عبادت خداوند است که نعمتها و کرامتها شامل حالت میگردد و هنگامی که مرگت فرا رسد، به سوی شهود عظمت الهی اوج میگیری. او را به خاطر ذاتش عبادت کن؛ زیرا فقط او الوهیت پرستش شدن را دارد. خدایا! ما را بدین حقایق بیارا و از آن شراب زلال، ما را سیراب گردان و ارواحمان را با شعور و ادراک، کامل گردان!.
عبدالله: بندهای است که حق با تمام اسماءش بر او ظهور یافته و در میان بندگان کسی مقام و منزلتش از او بلندتر نمیگردد، به خاطر متخلق شدن به این اسم اعظم و اتصافش به تمامی صفات. و به این خاطر پیامبر ما صبه این نام مختص گردیده است. خداوند میفرماید:
﴿وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ يَدۡعُوهُ كَادُواْ يَكُونُونَ عَلَيۡهِ لِبَدٗا ١٩﴾[الجن: ۱۹].
«چون بندهی خدا (محمد) برپای ایستاد و به پرستش خداوند پرداخت، کافران پیرامون او تنگ یکدیگر ازدحام کردند».
اسم عبدالله در حقیقت جز برای پیامبر صصحیح نمیباشد اگر چه برای کسانی که در واقع پیرو و تابع او هستند به صورت مجازی به کار میرود.
دعا [۷]: خداوندا! مرا از دری بر درگاه قدسی خود وارد گردان که پردههای نور و ظلمت آن را نپوشانیده باشد. و اسرار ظهور خود در آفاق و درونم را به من بنمایان تا شراب آسایش را با چشمان خود از چشمه بنوشم؛ قبل از دخول در بهشت و در سایهات خوشبخت شده و مشاهدهگر نور سیمایت باشم و با یاری تو در مقام عبودیت قرار گیرم و به خاطر نعمتهایی که به من ارزانی میداری، عاشقانه مشتاق دیدار ذات بلندمرتبهات باشم یا قریب، یا مجیب، یا الله! تو بر هر کاری توانایی.
وصلی الله علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم
[۶] منظورم از کلمهی حظ (بهره) این است که چگونه بنده به این اسم آراسته گردد. (مؤلف) [۷] دعا از ادعیهی عارف ربانی، احمد سعد العقاد میباشد. به کتاب الـمسمی بالأنوار القدسیة فی شرح اسماءالله الحسنی مراجعه فرمایید.