اسماء الحسنی

فهرست کتاب

الظاهر أ

الظاهر أ

«الظاهر» اسمی از اسماء الله است که هم در قرآن کریم و هم در حدیث پیامبر اسلام صوارد گردیده است. خداوند می‌فرماید:

﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِ[البقرة: ۱۱۵].

«پس به هر سو رو کنید، خدا آنجا است».

جهان و هر چه و هر که در او هست، مظهری از مظاهر اسماء و صفات خدایند. در ورای ظواهر اشیاء باطنی است که اسرار دقیق و حکمت‌های مخفی در آن قراردارد که عقل بشری به کنه آن پی نمی‌برد و فکر انسانی به آن دست نمی‌یابد. وجود خداوند برای کسانی که عقلشان سالم است، ظاهر و آشکار است، زیرا آیاتی همچون خلقت آسمان‌ها و زمین و انسان و حیوان و گیاه و امثال آن، همه بر وجود او دلالت دارند و در عین حال خداوند در پس پرده است و از دیدگان و اوهام در حجاب. تو نمی‌توانی کیفیتش را درک کنی و کنه او را نمی‌شناسی. از جهت شناختی ظاهر است؛ اما از جهت کیفیت پوشیده و مستور است.

با توکل بر خداوند در توضیح آنچه گذشت می‌گوییم: خداوند می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ ٣[الحدید: ۳].

«او پیشین و پسین و پیدا و ناپیدا است، و او آگاه از همه چیز است».

و مصطفی صمی‌فرماید: «خداوند اولی است که هیچ‌چیز قبل از او نبوده است و او آخری است که هیچ‌چیز بعد از او نخواهد بود و او ظاهری است که هیچ‌چیز پیداتر از او نیست و او باطنی است که هیچ‌چیز ناپیداتر از او نیست». هم‌چنین پیامبر صمی‌فرماید: «صادقانه‌ترین سخن این کلام لبید است که: هر آنچه جز خداوند است، باطل است».

خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠[آل عمران: ۱۹۰].

«مسلماً در آفرینش (عجیب و غریب و منظم و مرتب) آسمان‌ها و زمین، و آمد و رفت (پیاپی، و تاریکی و روشنی، و کوتاهی و درازی) شب و روز، نشانه‌ها و دلائلی (آشکار برای شناخت آفریدگار و کمال و دانش و قدرت او) برای خردمندان است».

﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ[فضلت: ۵۳].

«ما به آنان (که منکر اسلام و قرآن‌اند) هرچه زودتر دلائل و نشانه‌های خود را در اقطار و نواحی (آسمان‌ها و زمین که جهان کبیر است) و در داخل و درون خودشان (که جهان صغیر است) به آنان (که منکر اسلام و قرآن‌اند) نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن حق است».

وجود، اثر به وجود آورنده‌ای است، آفرینش اثر آفریننده‌ای است، و روزی اثر روزی دهنده‌ای است، و حیات اثر حیات‌بخش و مرگ اثر میراننده‌ی، و هدایت اثر هدایت کننده‌ای، و گمراهی اثر گمراه کننده‌ای، و عطا اثر عطا کننده‌ای، و منع اثر منع کننده‌ای و به همین طریق هر آنچه در وجود است بر شأنی از شئون ذات دلالت می‌کند. اختلافات آشکاری که در جهان وجود هست دلیلی است بر این که ذات حق دست در کار جهان است، ظاهر در حقیقت امر تجلی دهنده‌ی باطن است، پس چگونه مخفی و پوشیده می‌ماند؟ خداوند می‌فرماید:

﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ[یونس: ۱۰۱].

«بگو: بنگرید (و چشم برون و درون را باز کنید و ببینید) در آسمان‌ها و زمین چه چیزهایی است».

کسی که در این آیه تأمل کند می‌بیند که خداوند سبحان ما را وانداشته که به اجرام آسمانی و زمین بنگریم، بلکه ما را فراخوانده که به معانی تجلیاتی که در آن‌هاست، نظر بی‌افکنیم. تجلیاتی را که در مخلوقات آشکار گردانیده تا آن‌ها را بنگریم، آثار پرده‌ی حجاب میان ما و خداوند نیستند، بلکه آن‌ها آینه‌ای هستند که در آن‌ها معانی اسمائ و صفات خداوند برایمان آشکار می‌گردد؛ زیرا که خداوند به واسطه‌ی آفرینش‌هایش در میان آفریده‌هایش، و به واسطه‌ی قدرتش در میان قدرتمندان، و به واسطه‌ی هدایتش در میان هدایت یافتگان به نورش، و به واسطه‌ی فضل و رحمتش درمیان نیکوکاران، و به همین شیوه ظاهر و آشکار است. حال که مخلوقات همچون آینه‌ای هستند که معانی اسماء و صفات را برایمان آشکار می‌کنند، پس آینه چگونه تجلیاتی را که در آن به منصه‌ی ظهور می‌رسند می‌پوشاند؟ این محال است. خداوند می‌فرماید:

﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ ١١٥[البقرة: ۱۱۵].

«پس به هر سو رو کنید، خدا آنجا است. بی‌گمان خدا گشایشگر است (و برمردم تنگ نمی‌گیرد) و بسی دانا است (به قصد و نیت کسی که بدوروی می‌آورد)».

وجه، آن چیزی است که با آن مواجه می‌شوی. وجه شیء یعنی معنا و صورت آن چیز. خداوند تبارک و تعالی به هر چیزی و در هر چیزی ظاهر است ـ آن چنان که گذشت ـ زیرا که با هر چیزی برای هر چیزی ظاهر می‌شود تا ما آیاتش را در هر چیزی ببینیم و هر چیزی به واسطه‌ی آن و رو به سوی آن هدایت می‌یابد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡ[الإسراء: ۴۴].

«بلکه هیچ موجودی نیست مگر این که (به زبان حال یا قال) حمد و ثنای وی می‌گویند، ولی شما تسبیح آن‌ها را نمی‌فهمید».

کلمه‌ی شیء در این آیه نکره است و این نکره بودن عمومیت را در اشیاء بیان می‌دارد، یعنی هر چیز ریز و درشتی که در جهان هستی وجود دارد، تسبیح و تحمید پروردگارشان را می‌نماید. کسی که تسبیح می‌کند باید سه چیز را دریابد: ۱- نفسش را دریابد ۲- تسبیحش را دریابد. ۳- جلال خداوندی را دریافته در مقابل سلطه‌اش خاشع و خاضع گردد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِ[البقرة: ۷۴].

«و پاره‌ای از سنگ‌هاست که می‌شکافد و آب از آن بیرون می‌آید و پاره‌ای از آن‌هاست که از ترس خدا فرو می‌ریزد».

حال اگر خداوند بر تمامی اشیاء ظاهر نباشد ـ حتی برای جمادات که ما می‌پنداریم آن‌ها درک ندارند ـ پس چگونه می‌توانند حمد و تسبیح خدای را به جا آورند؟ خداوند برای آگاهی ما به صفات کمالی که به آن‌ها متصف است می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ ٣[الحدید: ۳].

«او پیشین و پسین و پیدا و ناپیدا است، و او آگاه از همه چیز است».

خداوند سبحان اولی است که هیچ کس وجود او را افتتاح نکرده است و هر کس که این شأن و منزلتش باشد، پس وجودش پیش از تمامی موجودات است و لذا از اسماء خداوند تبارک و تعالی (ظاهر) است، زیرا که ظهور برای او یک امر ذاتی است؛ زیرا که صفت اوست و صفت امری وجودی و قائم بالذات است. اتصاف خداوند به ظهور، امری اکتسابی نیست و از دیگری بهره‌ای نبرده است؛ زیرا که او در ذات و صفاتش غنی و بی‌نیاز از جهانیان است. حال که اشیاء ذاتاً عدم و نیست هستند، مالک هیچ پیدا و ناپیدایی برای خود نیستند. ظهورشان در حقیقت نشأت گرفته از تجلی خداوند با صفت ظاهر برایشان است و حال این چگونه پرده و حجابی برای او می‌شود؟ خداوند عزوجل ذاتش واجب الوجود است و تمامی چیزها قائم به اویند و هر آنچه قائم به غیر خودش باشد، ذاتاً عدم و نابود است، هر چند به واسطه‌ی چیز دیگری موجود باشد. بدون تردید وجود پیداتر از عدم است، پس چگونه متصور است که عدم پرده و مانعی بر وجود باشد در حالی که وجود پیداتر از عدم است؟ خداوند عزوجل می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ[البقرة: ۲۵۵].

«معبودی به جز الله وجود ندارد و او زنده‌ی پایدار (و جهان هستی را) نگه‌دار است».

اهل لغت می‌گویند: هر گاه جمله‌ای معرفة الطرفین باشد، معنای حصر می‌دهد، یعنی حیات هر موجودی بسته به وجود اوست و قوام و ماندگاری هر شیء بسته به قوام و ماندگاری اوست و کسی که قائم به اوست از او نیست، زیرا کسی که در حقیقت وجود ذاتی ندارد، او نمی‌تواند در وجود با حق سبحانه باشد؛ بلکه خداوند است که با هر چیزی است. همچنان که می‌فرماید:

﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ[الحدید: ۴].

«و او در هر کجا که باشید، با شما است».

و در حقیقت چیزی همراه او نیست، بلکه هر چیزی قائم به اوست. و قائم به غیر، ذاتاً عدم است و وقتی موجود است که قائم به آن چیزی باشد که او را نگه داشته است. خداوند می‌فرماید:

﴿كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ ٢٦[الرحمن: ۲۶].

«همه‌ی چیزها و همه‌ی کسانی که بر روی زمین هستند، دستخوش فنا می‌گردند».

«فان» اسم فاعل است و اسم فاعل، حقیقی است در حال و مجازی در آینده. و لذا مصطفی صمی‌فرماید: «خداوند بوده در حالی که چیزی با او نبوده است». و هم‌چنین می‌فرماید: «صحیح‌ترین سخن، سخن لبید است که گفته: آگاه باش و بدان که هر آنچه جز خداوند باطل است». حال که حقیقت امر این است، چگونه مخلوقات پرده و مانع ظهور خداوند می‌شوند که به واسطه‌ی او وجود دارند و همراه با او وجود ندارند؟ خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ ١٦[ق: ۱۶].

«ما انسان را آفریده‌ایم و می‌دانیم که به خاطرش چه می‌گذرد و چه اندیشه‌ای در سر دارد، و ما از شاهرگ گردن بدو نزدیک‌تریم».

﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ[الرعد: ۳۳].

«آیا خدایی که (همه‌ی مردمان را آفریده است و) حافظ و مراقب همه کس است و اعمال ایشان را می‌پاید (همسان بت‌هایی است که همچون او نمی‌باشند؟ مگر خدا و معبودهای دروغین مانند یکدیگرند؟)».

خداوند سبحان مراقب هر چیزی است و نگه‌دارنده‌ی هر چیزی، لذا از هر چیزی به همان چیز نزدیک‌تر است. اگر اینجا چیزی باشد که مانع ظهور حق شود و مانع شود که بنده، آن ظهور را مشاهده کند، این حجاب به بنده نزدیک‌تر از اوست. و در حقیقت برداشته شدن حجاب در اینجا مقتضی قرب و نزدیکی است. خداوند می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ ١٥[فاطر: ۱۵].

«ای مردم! شما (در هر چیزی، محتاج و) نیازمند خدایید، و خدا بی‌نیاز (از عبادت شما است) و ستوده است».

خداوند سبحان با ذات و صفاتش از جهانیان بی‌نیاز است و هر آنچه جز او ذاتاً نیازمند خدایند و نیازمندی ذاتی در برگیرنده‌ی دو نعمت دائمی است آن هم تا زمانی که نیازمندی پابرجاست و آن دوعبارت است از: ۱- نعمت ایجاد و آفرینش ۲- نعمت یاری و کمک‌رسانی.

نعمت ایجاد عبارت است از: به وجود آوردن هر موجودی از عدم به صحنه‌ی وجود و نعمت امداد و یاری عبارت است از: یاری خداوند برای هرموجودی تا بدان قوام یافته و کار و بارش صحیح و درست گردد. در حقیقت آفرینش و وجود هر چیزی بسته به این است که خداوند آن چیز را به وجود آورد و بقای هر چیزی بسته به یاری و کمک خداوند به آن چیز است. و دگرگونی حال و وضع‌ها در وجود و آفرینش دلیلی بر دوام یاری و امداد حق است. این که خداوند موجودات را می‌آفریند، دلیلی است بر این که وجودش قبل از هر چیزی بوده است. و این که به همگان کمک و یاری می‌رساند، دلیلی بر بی‌نیازی خداوند از غیر خود است. حال که تمامی موجودات نشانه‌هایی بر وجود او و استمرار کمک و یاری اویند، پس چگونه حجاب او می‌شوند؟ بدان که تجلیات حق بر سه قسم است: قسمتی که آشکارترین ایشان است و کرم و احسانش در میان آن ظهور می‌یابد و آنان اهل طاعت و احسان‌اند و گروهی که آشکارترین ایشان است و عفو و حلمش در میان آنان ظهور می‌یابد و آنان اهل گناه‌اند، البته از میان اهل لذت و امیال، و گروهی که آشکارترین ایشان است که کینه و انتقام و غضبش در میان آنان ظهور می‌یابد و آنان اهل کفر و طغیان‌اند. این سر تجلی اسم خداوند ظاهر است و خداوند آگاه‌تر و داناتر است.