سخنی در معرفی کتاب به قلم سید عبدالماجد غوری
کتاب حاضر یکی از مشهورترین کتابها و تألیفات استاد سید ابوالحسن ندوی است که از نظر دامنهی انتشار در جهان اسلام گستردهترین، از نظر ترجمه به زبانهای شرقی و غربی بیشترین و از نظر چاپ و نظر بالاترین کتابی است که تاکنون از چاپخانههای جهان اسلام درآمده و تاکنون بیش از ٥٠ نوبت به صورت رسمی وغیر رسمی چاپ شده است.
حکایت این کتاب، چنانچه استاد ندوی خود در صفحات آینده باز میگوید، حکایت وجدان و ضمیر است، در تاریخ بشری اواخر سدهی نوزدهم مقطعی حساس بود؛ اروپا بر جهان تسلط یافته بود؛ قدرتهای اسلامی که مدتهای طولانی در برابر تهاجم نیروهای اروپایی سد محکمی ایجاد و آرزوهایشان را برای نفوذ به قلمرو اسلام به یأس تبدیل کرده بودند، رو به فروپاشی گذارده بودند، سقوط خلافت اسلامی عثمان که به سانِ شکاف در سد مأرب بود، در این برهه اتفاق افتاد، در پی آن نیز مسلمانان متفرق شدند و آخرین قلعههایشان سقوط کرد.
اروپا بهرهگیری از فروپاشیِ قدرتی که داشت از بقایای قدرتِ اسلام دفاع میکرد، توانست خود را به مصر، شام، عراق و مناطقی که قبلاً اردوگاههای اعزام سپاهیان پیروزمند اسلام بود، برساند و در شبه جزیرهی عرب که خروج گروههای دعوتگر و مؤسسان حکومتهای اسلامی بود، جای پایی جهت تأثیر و نفوذ سیاسی خویش پیدا کند.
فاجعهی مزبور که دژهای مسلمانان را تکان داده و در اثر آن حکومتهای اسلامی چون دانههای تسبیح یکی پس از دیگری فرو افتادند و در پی آن دشمنان اسلام گستاخ شدند، فاجعهای بود که تمام معادلات در آن تغییر یافت، دلها مضطرب و آشفته شد، ذوق شاعران به هیجان درآمد و بر مجد از دست رفتهی اسلام و مسلمانان به مرثیه سرایی پرداختند و همگان را از خطر غافلگیرانهی تهامجات فکری و نظامیِ اروپاییان و تخریب بنای تمدن موزونِ جهانی و بشری که اسلام به منصهی ظهور رسانده بود، هشدار دادند.
تصوری که از اینگونه تغییرات یعنی فروپاشی قدرت مسلمانان و غلبهی دشمنان، در ذهن پدید میآمد، باور پذیرفتن به عظمتِ فاتحان و پیشرفتشان در علم و تمدن بود، کتابهایی که در آن برهه از تاریخ نگاشته میشد و نویسندگانشان مسلمانان را به واپسماندگی و دیگران را به پیشرفت وصف میکردند، همین ذهنیت را تقویت میکردند و راه حلی که اغلب پیشنهاد میکردند، پیروی مسلمانان از دیگران و اتخاذ وسایل و ابزارهایی بود که دیگران جهت پیشرفتشان انتخاب کرده بودند، این راه حل اگرچه طبیعی به نظر میآمد، اما راه حلی نبود که با روح اسلام و مسلمانان سنخیت داشته باشد، مؤلف این کتاب در چنین اوضاع نابسامانی به سر میبرد؛ یعنی اوضاع غلبهی اروپا و شکست قدرت مسلمانان. وی دقیقاً از راه حلها و راهکارهایی که اندیشهی معاصر عرضه میداشت اطلاع داشت، فشردهای اینگونه راهکارها این بود که مسلمانان به دلیل امتناع از ابزارهایی که دیگران به کار بستهاند از کاروان زندگی واپس ماندهاند؛ جایگاهشان را در جهان از دست دادهاند و جهان در اختیار دیگران قرار گرفته است و تا زمانی که مسلمانان ابزار جدید را مورد استفاده قرار ندهند، ممکن نیست که دوباره به مجد و عظمت خویش دست یابند.
از آنجایی که این نویسندگان و اندیشهوران در دوران غلبه و تسلط تمدن اروپا قلم به دست گرفته بودند، همواره این تمدن را بزرگداشت، و دستاوردهایش را تمجید میکردند.
اما مؤلف کتاب با توجه به تربیت ویژه، روحیهی خاص و تحقیقاتش از زاویهای متفاوت، به دور از تأثیرات اندیشهی غربی، پی برد که نتیجهگیری مزبور در شرایط کنونی مورد قبول نیست، وی با تحقیقات آزاد خویش در مورد تمدن اروپایی، اعم از اهداف، روکردها، ابهامات و جهتگیریهایش، به این نتیجه رسیده است که تمدن مزبور شایستگی آن را ندارد که مورد تقلید قرار گیرد؛ زیرا تمدنی سازنده و سعادتآور برای بشر نیست.
جهان باری نخستین بار به شکل جنگ جهانی اول در بین سالهای (١٩١٤ – ١٩١٨ م) که نقشهی جهان را تغییر داد، ثمرهی تلخ این تمدن را چشید، آتش برافروخته شدهی آن هنوز خاموش نشده بود و همچنان سرنوشت بشری را تهدید میکرد که چند دهه بعد در سالهای (١٩٤١ – ١٩٤٥ م) برای بار دوم فاجعهی انسانی دیگری رخ داد، اگر سالهای رشد فکری و عاطفی مؤلف را در تألیف این موضوع ملاحظه کنیم پی خواهیم برد که مربوط به دهههای بیست و چهل بوده است[١].
دید بسیاری از مؤلفان و نویسندگان در این موضوع، چنین بود که جهان اسلام در سایهی این تمدن مادی و عنان گسیخته که با کنارزدن تمدن اسلامی و بشری انسانیت را به دام انداخته است، چه رنجهایی را متحمل میشود، اما آنان از زرق و برق تمدن غربی شدیداً حیرت زده شده بودند، در برابر قدرتهای استبدادی و طاغوتی مغلوب بودند و احدی جرأت نداشت این چنین اظهار نظر کند که جهان با تسلط این عناصر که رهبری اسلام را کنار زدند، دچار زیان گردید و انسانیت برای نخستین بار در سایهی اسلام به سعادت دست یافت و جز با بازگشت به اسلام هرگز به سعادت نخواهد رسید.
این احساس دوگانه که زیان پدید آمده تنها منوط به مسلمانان نیست و تمدن غربی تمدنی نیست که شایستهی تمجید و تقلید باشد، بلکه تمدنی است بیدوام، و راه حل اساسی نه تقلید از این تمدن است، بلکه راه حل اساسی در بازگشت مسلمانان به خود و حقیقتشان نهفته است و حقیقتی است که موضوع و محور این کتاب است و مؤلف آن را کشف نموده است و این اکتشاف سبب شگفتی خیلی از خوانندگان گردید، عنوان کتاب همچنان برای تعدادی زیادی، به خصوص کسانی که از غرب متأثر بودند و به اروپا و تمدنش باور داشتند و این تمدن را مربی و مرشد انسانیت جهت دستیافتن به رفاه و سعادت معرفی میکردند، سؤال برانگیز بود، زمانی که کتاب در اوایل دههی شصت، زمان اوج قدرت و عظمت اروپا انتشار یافت، آثار این اکتشافِ مؤلف بسیار عمیق و ریشهدار بود و بسیاری از مردم با عنوان و موضوع کتاب غافلگیر شدند.
با این عنوان غیر منتظره هرکس کتاب مزبور را میخواند، ناگزیر به حقیقت موجود اعتراف میکند، زیرا مؤلف در شیوهی نگارش خویش روحیهی علمی و روحیهی یک دعوتگر توانا را یکجا جمع میکند و در یک آن، هم ادیب است و هم مؤرخ، هم پزوهشگر است و هم معلم واقع بین و بدین طریق در دل طبقات مختلف و افکار گوناگون تأثیرش را بر جای میگذارد، محقق توانای جهان اسلام، شهید سید قطب / در مقدمهاش بر این کتاب، به این وحدت بینظیر بین تواناییهای متعدد در ساختار وجودی مؤلف، اشاره میکند و میگوید:
«مؤلف صرفاً به تحریک وجدان دینی اکتفا نمیکند، بلکه حقایق عینی را انتخاب و آنها را بر نظر و حس، عقل و وجدان همزمان عرضه مینماید و عادلانه و روشنگرانه به بررسی رخدادهای تاریخی و ابهامات حاضر میپردازد و در قضیهی مورد بحث خویش، حق و واقعیت، منطق و ضمیر را حاکم قرار میدهد، چنین به نظر میاید که بدون هر نوع توجیه و تأویل و زور یا تزویر در مقدمات یا نتایج، تمام شواهد از وی و قضیهی نظرش جانبداری میکند، و این است مزیت و ویژگی این کتاب».
این کتاب ضمن این که نخستین تألیف مؤلف بوده و تا آن زمان جهان از وی شناخت نداشته است، بعد از نخسین چاپش توسط انجمن نشر و ترجمه در قاهره، بزرگترین نویسندگان و ادیبان جهان غرب به تمجید کتاب و معرفی مؤلف پرداختند، و این خود بزرگترین دلیل بر تأثیر عمیق موضوعِ کتاب و شایستگی آن است، سپس چاپهای قانونی و غیر قانونی چنان افزایش مییابد که از مرز پنجاه نوبت هم میگذرد و به تمام زبانهای پیشرفته و زندهی دنیا ترجمه میشود، اساتید دانشگاهها در جهان عرب و غرب کتاب را مورد توجه قرار میدهند، و در بارهی آن اظهار نظر میکنند.
استاد دکتر محمد یوسف موسی استاد دانشکدهی اصول دین در دانشگاه الأزهر در مقدمهاش بر کتاب میگوید:
«زمانی که اولین چاپ کتاب به باز آمد، در کمتر از یک روز آن را به پایان رساندم و چنان شیفتهی آن شدم که در صفحهی پایانی آن بعد از این که از خواندنش فارغ شدم چنین نوشتم: خواندن این کتا بر هر مسلمانی که در راستای بازگشت عظمت اسلام تلاش میکند، فرض است».
دکتر بکنگهام رییس بخش خاورمیانه در دانشگاه لندن میگوید:
«این کتاب برای نسل جدید مسلمانان بهترین نمونه و سند تاریخی است».
پروفسور سارجنت از دانشگاه کمبریج در ییک از مجلههای انگلیسی مینویسد:
«اگر در بریتانیا جهت ممانعت از چاپ کتابها میبود، پیشنهاد میکردم جلوی چاپ این کتاب گرفته شود، زیرا این کتاب تمدن غرب را زیر سؤال میبرد».
با وجود این که سالهاست از چاپ کتاب میگذرد، هرکس آن را میخواند احساس حسرت میکند و دردمند میشود، و در عین حال احساس نیاز میکند که چندین مرتبه کتاب را بخواند، علت این شیفتگیِ توأم با درد و حسرت این است که مؤلف بر نکتههای حساس انگشت گذاشته و برای آن مرحلهای که جهان اسلام با گذشت تاریخ در سایهی تمدنهای مختلف گذرانده، تمدنهایی که سالیانی طول کشیدند و سپس فرو پاشیدند و مجدداً تمدنهای دیگری روی کار آمدند و دوباره سقوط نمودند، ضمن برملانمودن بدبختیای که این تمدنها برای انسانیت به ارمغان آورده بودند، و شدیداً به اخلاق و ارزشهای انسانی نیاز داشتند، درد و راه علاج را بیان میکند، زیرا در پرتو اینگونه تمدنها مشاهده میشود که انسان شدیداً مورد ستم قرار گرفته، حقوقش پایمال گردیده و آزادیاش سلب شده است و بسا اوقات به اسم دین، یا خدایان و یا قدرت آتش و آهن، به سان بردهای در خدمت آقایان درآمده و از کوچکترین جایگاه انسانی محروم گردیده است، زیرا انسان در برخی از مراحل تاریخ چنان دچار غرور و سرکشی گردیده است که خودش را به مثابهی خدایی قرار داده که جهت مصلحت فردی یا افرادی به تشریع قوانین میپردازد.
سالهای متمادی گذشت و انسان زیر سلطهی همنوعش دست و پا میزد و او هروقت و به هر شکل که میخواست از وی کار میگرفت، اینجا بود که این نوع تمدنها و سیستمها به سبب وجود مشکلات و ناهنجاریهایی که در ساختارشان بود و به سبب ظلمی که انسان بر برادر خویش میکرد و از قوانین حریفشدهی آسمانی فاصله گرفته بود، یکی بعد از دیگری سقوط کردند.
سرانجام اسلام با فرامین انسانی و قوانین آسمانی و ارزشها و اصول اخلاقیاش توسط رسول خدا ص، نجاتدهندهی بشریت از لجنزاری که در آن سقوط کرده بود، آمد.
محمد ص به نشر پیامش پرداخت، او را جوانانی مؤمن، مجاهد و غیور همراهی میکردند، کسانی که مرگ را در راه حق دوست داشتند و در راه نشر رسالتی که به آن ایمان آورده بودند و در راه نشر تعالیم، سنن و مبادی که اینگونه پیام میداد: انسان هرکجا باشد انسان است، این و آن در حقوق و تکالیف هیچ تفاوتی ندارد، خون، رنگ و جنس هیچ امتیازی را در بر ندارد، همگی فرزندان آدم هستیم و آدم از خاک هست، جان و مالشان را فدا کردند.
اینجا بود که انسان به ارزشش پی برد و جهت گسترش عدالت و از بین رفتن ظلم و این که انسان اقای خودش باشد، رسالتی را آغاز کرد که انجام آن بر عهدهاش واجب بود.
دعوت اسلامی به رهبری جوانانی با ایمان انتشار یافت، شرق و غرب را در نوردید، اسلام با انتشار عدل در گوشه و کنار جهان به حرکت درآمد و ملتهایی که مغلوب جاهلیت محض گردیده بودند، به سوی اسلام دویدند و با پذیرفتن دین خدا گروه گروه به صف مسلمانان پیوستند. تمدن اسلامی به پیشرفت قابل توجهی دست یافت و جهان را با اصول پسندیدهی خویش قرنهای متوالی تحت پوشش قرار داد، آسایش و امنیت، عدالت و انصاف، برابری و برادری به خاطر رضای خدا همه جا را فرا گرفت و همه در راستای یک هدف واضح و روشن که به اهتزاز در آوردن پرچم اسلام بود، انجام وظیفه میکردند.
سپس مؤلف در این کتاب به بیان کیفیت شکست مسلمانان میپردازد که بر اثر سستی و سهلانگاری و فاصلهگرفتن از دین و منهج درست اسلامی و تقلید از دیگران و کنارگذاشتن اصول و مبادی اسلامی، چگونه تسلطشان را بر جهان از دست دادند و قلمرو حکومتشان به مرور زمان رو به کاهش رفت.
بعد از آن مؤلف با سوز و گداز به بیان خسارتی میپردازد که با سکوت مسلمانان دچار آن شد، با این توضیح که اصل سقوط و حرکت در زندگی طبیعی است، هرگاه امتی از صحنه کنار رفت، امتی دیگر جای آن را میگیرد و اگر فرمانروایی سقوط کرد، کسی دیگر جایش را پر میکند و همینطور اگر تمدنی فرو پاشید تمدنی دیگر به جایش قد علم میکند، اما فروپاشی تمدن اسلامی مصیبتی است که هرگز قابل جبران نیست و دقیقاً از آن روز است که جهان غرب سرگردان شد و بشریت همچنان در بدبختی به سر میبرد، بعید نیست که به سبب تعصب اروپایی و به سبب انحطاط اخلاقی و فقدان الگوهای بشری که در اسلام وجود داشت، بشریت همچنان در بدبختی و فلاکت باقی ماند، اکنون ما شاهد تمدن اروپایی و مادی محض هستیم که چشم انسان را با درخشش خود خیره گردانیده است، اما چون فاقد اخلاقیات و روحیات است، تهی از روح است. مؤلف میافزاید: مسلمانان اگر ارادهی حرکت داشته باشند، مشروط به بازگشت به منابع اصیل، بازگشت به دین خدا، اعتماد به نفس، بازگشت به سیرت پیشگامان نخستین تحت رهبری محمد ص، بازگشت به سیرت مؤمنان مجاهد بعد از یاران رسول الله، کسانی که به دین، میراث فرهنگی و به خویشتن خویش افتخار میکردند، مسلمانان با چنین بازگشتی توانایی دارند از عهدهی در آن میروید، منبعی که در آن عزت، جهاد و عمل وجود دارد، منبعی که همواره انگیزههای جهادی، حب عمل، فنآوری، پیشرفت، اعتماد به خود و میراث فرهنگی، سیرت مردان بزرگ اسلامی، فرماندهان، حاکمان و مجاهدان برحق، از آن تراوش میکند.
مؤلف به بیان گوشههای زیبایی از آثار اسلام حقیقی در وجود اصحاب، مسلمانان و تمام جهان میپردازد، همینطور مؤلف از جاهلیت که در برابر تربیت دینی و نبوی به دفاع از خویش پرداخت مینویسد.
[١]- مؤلف، متولد سال ١٩١٤ میلادی است و تألیف کتاب در سال ١٩٤٤ میلادی انجام پذیرفته است.
گوشههایی از مطالب شگرف کتاب، گره بزرگ باز شد (گره شرک و کفر):
«در پی آن تمام گروهها گشوده شد، پیامبر نخستین جهادش را با آنها انجام داد و بعد از آن برای هر امر و نهیی نیاز به جهاد جدیدی نبود، در اولین معرکه اسلام بر جاهلیت پیروز گردید و بعد از آن در تمام صحنهها پیروزی از آن اسلام بود، آنها همگی با تمام وجود با ظاهر و باطن، دل و جان به اسلام گرویدند، با روشنشدن هدایت، هیچگاه به مخالفت پیامبر نپرداختند، هرگاه پیامبر امر و نهیی را صادر میکرد، آنان از خود اختیار نداشتند و از قضاوت رسول خدا در تنگنا قرار نمیگرفتند، خیانتهایی را که احیاناً مرتکب شده بودند، به پیامبر بازگو میکردند، اگر مرتکب لغزشی میشدند که موجب حدی گردیده بود، بدنهایشان را جهت اجرای حد خدمت پیامبر عرضه مینمودند، آیات تحریم شراب نازل گردید، جامهای لبریز از شراب در کفشان بود، دستور خدا بین جامهای لبریز از شراب و لبهای مشتاق و جگرهای افروخته، حایل گردید، خمهای شراب شکسته شد و در کوچههای مدینه شراب جاری گردید.
هنگامی که از وجودشان برای شیطان و حتی برای نفسشان بهرهای نماند و چنان از خود داد کشیدند که با دیگران چنین میکردند و در دنیا مردان آخرت و در این روز مردان فردا گردیدند، نه مصیبتی آنان را سراسیمه میکرد و نه نعمتی آنان را به غرور وامیداشت، نه فقر آنان را مشغول میگردانید و نه توانگری آنان را سرکش مینمود، نه تجارت آنان را غافل میگردانید و نه قدرت آنان را سبک مینمود، و در زمین ارادهی فساد و غرور نداشتند و برای مردمان معیار درست سنجش قرار گرفتند، برپاکنندگان عدل و شهادت دهندگان حق بودند، اگرچه علیه خودشان و علیه پدران و مادران یا بستگانشان تمام میشد، آنگاه بود که پهنای زمین را زیر گامهای آنان مسخر گردانید و آنان مایهی عصمت بشریت و حفاظت جهان و دعوتگران به سوی دین خدا گردیدند و پیامبر خدا آنان را جهت انجام وظیفهاش جانشین خود گردانید و خود با چشمی روشن از جانب امت و رسالتش، به رفیق اعلی پیوست».
شگرفترین انقلابی که در تاریخ بشریت پدید آمد
استاد ندوی از وجود انقلابی که رسول خدا ص در آن جامعه پدید آورد، چنین میگوید:
«این انقلاب در تمام ابعادش شگفتانگیز بود، در سرعتش، عمقش، فراگیری و وسعتش، همینطور در وضوح و روشنی اش».
سپس استاد تأثیرات ایمان صحیح را در اخلاق و گرایشها توضیح میدهد و به این منظور نمونههایی از نکوهش وجدان را که به شهادت علم اخلاق و روانشناسی قویترین عامل در بازآمدن از لغزشها و خطاهای انسانی است، بیان مینماید.
زن غامدیه خدمت رسول خدا ص آمد و همینطور ماعز اسلمی، هردو به گناهی که مرتکب شده بودند اعتراف داشتند و هریکی جهت پاکشدن از لوث گناه خواستار اجرای حد الهی بود، سپس مؤلف به بیان استقامت در برابر شهوات و امیال نفسانی، بزرگ منشی، بیتوجهی به مظاهر پوچ دنیا، شجاعت بینظیر و حقیرداشتن زندگی، و این که چگونه این جامعه توانست از خودخواهی به بندگی متحول گردد، میپردازد.
جامعهی اسلامی
استاد ندوی از چنان جامعهای اسلامی سخن میگوید که رسول خدا ص آن را با تربیت حیکانهاش پدید آورده و انحرافات زندگی را در این جامعه چنان از بین برده است که مردم همه اعضای یک خانواده گردیدند، پدرشان آدم و آدم از خاک است، نه عربی بر عجمی و نه عجمی بر عربی برتری دارد، جز با تقوا. از اصول مشهور در این جامعهی نوپای اسلامی است که «لَيْسَ مِنَّا مَنْ مَاتَ عَلِى عَصَبِيَّةٍ»؛ «کسی که به خاطر عصبیت قومی بمیرد از ما نیست». هر فرد در جامعهی اسلامی مسؤول است و در برابر مسؤولیتش پاسخگوست. در جهت معصیت خالف از هیچ مخلوقی هرچند حاکم و سلطان باشد اطاعت جایز نیست، اموال و داراییهایی که تاکنون لقمهی گوارای ملوک و امرا بود و در بین سرمایه داران در حال چرخش بود، مال خدا گردید که جز در جهت مشروع جای یدگر هزینه نمیشوند، در این جامعه جایگاه پیامبر در جان و دل قرار گرفت. همینطور مؤلف نمونههایی نادر از محبت و از خودگذشتگی و شگفتیهایی از اطاعت و فرمانبرداری و این که پیامبر چگونه مواد خام جاهلی را به عجایب انسانی تبدیل کرد، بیان میکند.
مؤلف از دوران زعامت اسلامی و از ویژگیهای حکام مسلمانان سخن میگوید که آنها دارای کتابی آسمانی و شریعتی الهی بودند، آنها به هیچ وجه خدمتگزاران نژاد، ملت و منطقهای خاص نبودند که صرفاً جهت مصلحت و آسایش آن نژاد و ملت و منطقه تلاش کنند، در سایهی چنین حکامی بود که ملتها توانستند از دین، علم، فرهنگ و حکومت بهرهمند شوند، مؤلف میافزاید: انسان دارای جسم و روح، عل و قلب، عواطف و جوارح است، هرگز موزون و همآهنگ به رشد و تعالی نمیرسد، مگر این که تمام این نیروها به رشد درخورِ خودشان دست یابند و زمانی تحققِ تمدنی صالح ممکن خواهد بود که محیطی دینی، اخلاقی، عقلی و جسمانی پدید آید که انسان با سهولت تمام بتواند به کمال انسانی خویش برسد، سپس نویسنده به بیان دوران خلافت راشده و تأثیر زعامت اسلامی در زنگی و همینطور به بیان تمدن اسلامی و تأثیر عمیق آن در تمایلات بشری میپردازد و میافزاید: عقل و سرشت مردمان آگاهانه و غیر آگاهانه متحول و از اسلام متأثر میشد، مبادی و حقایق اسلام به اعماق دلها و درون انسانها نفوذ مینمود و ارزش اشیا در نظر مردم متغیر میگشت و معیارهای قدیمی جایشان را به معیارهای جدید میداد.
سپس مؤلف از وقوع انحطاط در حیات اسلامی بحث میکند و به تشریح تحفریفاتی میپردازد که در زندگی اسلامی پدید آمد؛ از آن جمله جدایی دین از سیاست، انگیزههای سیاسی در وجود حکمرانان، نمایندگی نادرست حکام از اسلام، عدم توجه به علو تجربی مفید، گمراهیها، بدعتها، خرافات شایع در جامعه، و سپس به بیان نپذیرفتن مسلمانان این وضعیت نابسامان را و بهبودیافتن اوضاع جهان اسلام در قرن ششم و بعد از آن عدم رهبری صحیح در جهان اسلام بعد از صلاح الدین ایوبی و فروپاشی کاخ قدرت اسلامی، میپردازد.
سپس استاد ندوی نقش حکومت عثمانی در زندگی اسلامی را مورد بحث قرار میدهد، اینجاست که ملاحظه میکنیم استعمار جهت از بینبردن شاخصها و آثار حکومت عثمانی، چگونه کمر میبندد و این حکومت را برای مسلمانان به خصوص عربها حکومتی استعماری شبیه استعمار انگلیس، فرانسه و ایتالیا معرفی مینماید، استعمار به این منظور دست به شایعه پراکنی زد و هرجا از ظلم عثمانیها علیه عربها تبلیغات کرد، این در حالی بود که عثمانیها پرچمدار خلافت اسلامی بودند و در مقاطع طولانی از اسلام دفاع کردند، البته در اواخر برخی از حکام عثمانی به ظلم روی آورد بودند، اما بدیهی بود که نه تنها عربها تحت ظلم بودند، بلکه بر ترکها هم ظلم میشد. استاد ندوی هنگامی که از دوران حکومت عثمانی و نقششان در زندگی اسلامی به خصوص از پیشرفت چشمگیر محمد فاتح در فنون نظامی و ویژگیهای ملت ترک که ذیلاً بیان میشود، بحث مینماید، نهایت انصاف را در حقشان ادا میکند.
استاد ندوی در مورد ترکها میگوید: آنها ملتی بودند پرجنب و جوش و حماسی، دارای روح جهادی، سالم از هر نوع بیماری اخلاقی و اجتماعی که معمولاً امتهای اسلامی در شرق و غرب به آن مبتلا شدند، آنها از چنان قدرت نظامی برخوردار بودند که یقیناً توان تمکین سلطهی مادی و روحی اسلام را بر جهان داشتند و بهترین مرکز رهبری اسلامی را در اختیار داشتند و بر آسیا و اروپا کاملاً اشراف داشتند، استاد ندوی در مورد آنها حق انصاف را ادا کرده و جایگاه حقیق آنها را نسبت به جهان الام دقیقاً روشن نموده است، استاد ندوی در پی آن به توضیح مرحلهی انحطاط ترکها در اخلاق، علم، صنعت و اساساً واپسماندگی مسلمانان در امور زندگی و فنون نظامی میپردازد.
سپس استاد ندوی به تشریح طبیعت تمدن غربی و تاریخش، شاخصهای تمدن یونانی و رومی، انحطاط اخلاقی در روم، پیروزی رومیها و خسارت مسیحیت در حکومتش، رهبانیت لگام گسیخته و عجایب راهبها، تأثیر رهبانیت در اخلاق اروپاییها، ناتوانایی رهبانیت از ایجاد اصلاحات در مادیت بیبند و بار، فساد در مراکز دینی، رقابت پاپها و امپراتورها، بدبختی اروپا توسط علمای دینی، خیانت علمای دین بر کتابهای دینی، ستم کلیسا بر علم و دانشمندان، تمایل غرب به مادیت محض و رسوایی مادیت در دوران اخیر، مظاهر طبیعت مادی در اروپا، اهداف مادی حرکتهای روحی و علمی، نظریهی داروین و آثار آن در فرهنگ و افکار و تعصبات نژادی و ملی در اروپا میپردازد و میگوید: شکست کلیسا سبب تقویت تعصبات نژادی و ملی در اروپا شد.
سپس از سرایت ملیگرایی به کشورهای اسلامی بحث به میان میآورد و به توضیح راه حل اسلامی جهت برطرفکردن مشکل جنگ و تنشهای نژادی میپردازد و از چشمداشتهای غرب در کشورهای اسلامی بحث میکند و میگوید: اروپا به سوی خودکشی در حرکت است.
آری، اروپا اختراعات و اکتشافات را یاد گرفت، اما وسایل و اهداف را باهم درآمیخت و قطعاً قدرت و اخلاق در اروپا هماهنگ نیستند، اروپاییان دارای قدرتهایی خداگونه و عقلهایی کودکانه هستند و دارند اموری را فرا میگیرند که برایشان خسارت بار است نه سودمند، و سپس پیامدهای سوء بمبهای هستهای را توضیح میدهد و میگوید: آنچه اصالتاً خبیث باشد ثمرهاش نیز همانگونه خواهد بود: «إِنَّ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلا نَكِدَا».
استاد ندوی از مصیبتهایی که استعمار اروپایی به انسانیت و معنویت وارد کرده و در پی آن احساسات و عواطف دینی مسلمانان از بین رفته و جایش را طغیان ماده و معده و بیبند و باری در اخلاق گرفته است، بحث میکن و میگوید: جامعهی کنونی خودش را از ارتباطات خانوادگی و قرابتهای خونی و اصول اخلاقی با جایگزین کردن تنظیمات اجتماعی و ملی که بر خطوط سیاسی، صنعتی و اقتصادی استوار است، بینیاز گردانیده است و تا زمانی که افراد در دایرهی مدنی که توسط جامعه افراد را محصور کرده است، قرار داشته باشند در چنین جامعهای چگونگی برخورد فرزند با پدر یا زن با شوهر هیچ اهمیتی ندارد.
اسلام و رهبری جهان
در عصر فعلی، جهان بنابر عواملی قهری به سوی جاهلیت در حرکت است؛ نخست این که اروپای مسیحی تبدیل به جاهلیت مادی محض شده و از هر نوع تعلیمات روحبخش، فضایل اخلاقی و اصول انسانی درآمده است و جز به ذلت و منفعت مادی، در زندگی سیاسی به زور و غلبه، در زندگی اجتماعی به نژادپرستی بیش از حد و قومیت ظالمانه به چیزی دیگر نمیاندیشد و تنها به سبب قدرت مادیاش به فیلی خشمگین تبدیل گردیده است که ضعیفان را پایمال و انسانها و محصولات را نابود میگرداند، از طرفی با کنار رفتن مسلمانان از صحنهی زندگی و با فروگذارکردنشان از رهبری جهان و امامت ملتها و همینطور با کوتاهیشان در امر دین و دنیا، اروپا مهار ملتها را به دست گرفته و در رهبری جهان جانشین مسلمانان گردیده و بدین طریق جهان به صورت قطاری سریع السیر درآمده است که لوکوموتیوِ جاهلیتِ مادی آن را به سوی مقصدی نامعلوم به حرکت درآورده است و مسلمانان همانند ملتهای دیگر سوار بر این قطارند و از خود هیچ اختیاری ندارند، و به این شکل فلسفهی اروپایی بر کل جهان حاکم گردیده است.
به نظر شما راه حل این بحران چیست؟
پرسشی است که حضرت استاد ندوی پاسخش را اینگونه میدهد:
تنها راه حلی که جهت بیرونامدن از این بحران وجود دارد، تحول رهبری جهانی و منتقلکردن زمام زندگی است، از دست ناتوان و گنهکار، دستی که شدیداً وظیفهاش را بد انجام داده است، به دستی توانا و بیگناه. شکی نیست که مسلمانان با تمام کمبودهایی که دارند بازهم پناهگاه بشریت و امت آینده هستند، امتی که دینش او را واداشته است تا بر حرکت جهان نظارت کند و ملتها را بر اخلاق، اعمال و تمایلاتشان محاسبه کند و آنها را به طرف فضیلت، تقوا، سعادت دنیا و آخرت رهنمون شود و بین آنها و جهنمی که ناگزیر به سوی او درحرکتند، حایل گردد.
جهان اسلام هرگز به نخواهد خاست، مگر با رسالتی که مؤسس آن رسول خدا ص به وی سپرده است و با ایمان به آن رسالت و فداکاری در راه آن. و آن رسالتی است توانا، روشن و درخشان، جهان تاکنون رسالتی عادلتر، بهتر و امنیت بخشتر از آن برای جهانیان ندیده است، آن رسالت، دعوت به سوی خدا و رسول و ایمان به روز آخرت است و در این مسیر آمادگی کامل روحی، حتمی والزامی است، نباید فراموش کنیم که رمز قدرت مؤمن، کمکگرفتن از ایمان، نادیدهگرفتن دنیا، اجتناب از شهوات، شوق به شهادت و عشق به بهشت است.
قرآنکریم و سیرت رسول خدا ص دو نیروی بزرگ هستند که میتوانند شعلهی حماسه و ایمان را در جهان اسلام برافروزند و علیه عصر جاهلی انقلابی بس بزرگ پدید آورند و از امت شکست خودرهی مسلمان، امتی نوپا، سراسر حماسه و غیرت و خشمگین بر جاهلیت و نظامهای ستمگر، به وجود آورند.
بر جهان اسلام است که در آمادگی رزمی و صنعتی، برتریهای لازم را جهت به دستگرفتن رهبری جهان و تحقق بخشیدن رسالت خویش در این جهان سرگردان کسب کند. بنابراین، وجود برنامهی تازه و علمی، سازگار با رسالت اسلام و استقلال آموزشی، از مهمات میباشد و قابل ملاحظه است که مسلمانانِ غیر عرب همواره عربها را جهت ادای نقششان در زندگی مسلمانان و راهنماییشان به راه راست فرا میخوانند. استاد در این مورد میفرمایند:
جهان عرب از آنجایی که موطن امتهایی است که بزرگترین نقش را در تاریخ بشر داشتند، از اهمیتی بزرگ در نقشهی سیاسی جهان برخوردار است، از طرفی محمد ص روح جهان عرب، ایمان قدرتِ جهان عرب و فداکاریِ جوانان عرب، پلی است که بشریت را به سعادت میرساند. مبارزه با اسراف و تفاوت عمیق بین غنی و فقیر، درآمدن از انواع تبعیضات، ایجاد بیداری و آگاهی در تمام افراد امت مسلمان، از مواردی است که ناگزیر باید تحقق یابند.
جهان عرب با توجه به استعدادها و شاخصها، موقعیت مهم جغرافیایی و اهمیت سیاسیاش توان آن را دارد که رهبری جهان اسلام را به عهده گیرد.
در پایان این کتاب استاد ندوی میفرماید: این است رهبری جهان که با بعثت محمد ص فراهم گردید و عربها باید شدیداً از آن محافظت کنند و در هیچ شرایطی از آن فاصله نگیرند، سلطهی این رهبری بیشتر بر قلبها و ارواح است نه بر اجسام و این خود نیازمند اخلاص در دعوت اسلامی، به آغوشگرفتن و مبنا قراردادن آن و از خود گذشتگی در راه آن است و همینطور ترجیح منهج اسلامی بر تمام مناهج زندگی، توأم با یقین کامل که این منهج، منهج الهی است و با پیشرفت زمان و تحولات علمی هرگز قابل تغییر و تبدیل نیست و به هیچ وجه ضعف و فروپاشی در آن راه ندارد.
آنچه گذشت جملاتی بود نارسا، جهت معرفی این کتاب ارزشمند که بعد از کسب اجازه از استاد و مربیام، مؤلف این کتاب حضرت استاد سید ابوالحسن علی الحسنی الندوی برای چاپ در سرزمین شام نوشتم؛ سرزمینی که همواره مورد محبت استاد بوده و بهترین و شیرینترین روزها از ایام عمرش را در آن سرزمین گذرانده است و همیشه از آن ایام ذکر خیر میکرد، خداوند، بنده و تمام مسلمانان را از کوششهای استاد بزرگ و مربی جلیل القدر بهرهمند گرداند. و چاپکننده، ناشر و مصحح را در راه خدمت به اسلام و مسلمانان موفق گرداند و بر طول عمر مؤلف جهت بهرهمندشدن اسلام و مسلمانان از فضایل، کمالات و آثارش بیفزاید: ولله الحمد والمنة وصلى الله على سيدنا محمد خاتم النبيين وعلى آله وأصحابه أجمعين.
عبدالماجد غوری فارغ التحصیل دارالعلوم ندوة العلماء
٥ ذیقعده ١٤١٩ هـ.
١٢ فوریه ١٩٩٩ م.