ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی
عربها از لحاظ اخلاقی دچار ناهنجاریها و بیماریهای ژرف و ریشهداری شده بودند، عوامل و خاستگاههای این بیماریها نیز همه جا وجود داشت، میخوارگی سخت رواج داشت و در پهنایی وسیع و ژرف ریشهدار بود. شاعران از محافل میگساری سخنها گفتهاند، این پدیده قسمتی از ادبیات، تاریخ و شعرشان را به خود اختصاص داده است. نامها و ویژگیهای شرب در زبان عرب و ژرفاندیشی و شرح و بسط دادن آن در بین عربها از بس که زیاد بود، آدمی را دچار حیرت و شگفتی میکند[١٠٠]. میکدهها با نصب پرچمی به نام «غایة» هواره باز بود.
لبید شاعر نامدار عرب میگوید:
قد بتُّ سامرها وغاية تاجر
وافيت إذ رفعت وعزّ مدامها
«شب را پیوسته با او به شبنشینی گذراندم و هنگامی به میفروشی رسیدم که پرچمش برافراشته شده بود و شراب کهنهی او گران شده بود».
تجارت شراب به قدری شایع بود که کلمهی تجارت مترادف با شرابفروشی شده بود، لبید در شعر فوق با واژهی «وغاية تاجر» همین مقصود را باز میگفت.
عمرو بن قَمِئَه[١٠١]میگوید:
إذا سحب الريط والمروط إلى
أدني تجاري وانقض اللمها
«یادم میآید آن زمانی که [جوان بودم و] خودم را با چادرهایی که به تن داشتم به نزدیکترین شرابفروش (با غررو و تکبر] که با حرکت سرم موهای پشت گردنم تکان میخورد، میرساندم».
قماربازی یکی از افتخارات زندگی جاهلی بود.
شاعر جاهلی[١٠٢] میگوید:
أعيرتنا ألبانها ولحومها
وذلك عار يا بن ريطة ظاهر
نحابي بها أكفاءنا ونهينها
ونشرب في أثمانها ونقامر
«ای ابن رایطه! ما را در مورد گوشت و شیر شترانمان [که سخاوت نداریم] طعنه میزنی؟ بدان که [اگر وجوه مصرف آن را بیان کنم] این طعنهای است زدودنی. ما گوشت و شیر شتران را به دوستان و همردیفانمان میدهیم و [با پیزدن و کشتن شتران] به آنها اهانت میکنیم و پول گوشت و شیرشان را صرف شراب نوشی و قماربازی مینماییم».
عدم شرکت در محافل میگساری عیب محسوب میشد. چنانچه شاعر میگوید:
إذا هلكتُ فلا تريدي عاجزاً
غُساً ولا برماً ولا معزالاً[١٠٣]
«هرگاه من مُردم، آهنگِ [ازدواج با] مردی ناتوان، پست، درمانده و گوشهگیر را [که در میگساوی شرکت نمیکند] مکن!».
قتاده میگوید: بسا اوقات در جاهلیت یک فرد تمام اهل و مالش را در قماربازی میباخت، سپس با غم و اندوه و دست خالی زانوی غم بغل میگرفت و به ثروتش که در دست کسی دیگر بود، مینگریست. این عمل سرانجام در بین آنها اسباب عداوت و دشمنی را فراهم میآورد[١٠٤].
مردم حجاز، اعم از عرب و یهود معاملات ربوی را به کثرت انجام میدادند و در این زمینه بسا اوقات به زیادهروی و اجحاف نیز میرسیدند.
طبری میگوید: در جاهلیت ربا به دو شیوه انجام میگرفت: ١- چند برابرشدن دَین در صورت تأخیر در ادای آن. ٢- بالارفتن سن حیوان، (اگر دین، حیوان میبود) با تأخیر در تحویل آن.
هرگاه کسی از دیگری پول میخواست و زمان پرداخت فرا میرسید، طلبکار به بدهکارش میگفت: دوست داری قرضم را الآن پرداخت کنی و یا اگر میواهی در ادایش تأخیر کنی باید اضافه بدهی؟ اگر بدهکار چیزی میداشت، بدهیاش را پرداخت میکرد و اگر نمیداشت پرداخت دَین را به تأخیر میانداخت؛ به عنوان مثال به جای این که بچه شتر یکساله میداد، یک سال بعد بچه شتر دو ساله میگرفت. همینطور هرسالی که به تأخیر میافتاد یک سال بر عمر شتر مورد نظر اضافه میگردید. اگر قرض مورد نظر نقد میبود، نیز به همین شکل در ازای هر سال تأخیر دوبرابر میشد؛ به عنوان مثال اگر طلبش صد درهم میبود و از مدت معین یک سال به تأخیر میافتاد، باید دویست درهم میداد و همینطور با هر سال تأخیر صد درهم اضافه میشد تا به سیصد و چهارصد درهم میرسید[١٠٥].
در جامعهی جاهلی ربا چون امور طبیعی و عادی جریان داشت و به هیچ وجه بین تجارت طبیعی و ربا تفاوتی قایل نبود و میگفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ [البقرة: ٢٧٥][١٠٦].
طبری میگوید: در جاهلیت کسانی که معاملهی ربوی مینمودند، هنگامی که مدت پرداخت، دَین یکی از آنان سر میرسید، بدهکار به صاحب حق میگفت: «در مهلت باز پراخت بیفزا، تا در مالت بیفزایم»، اگر به آنان که مرتکب چنین عملی میشدند، گفته میشد: این عملتان رباست و ناجایز، در پاسخ میگفتند: چه تفاوتی دارد که در ابتدای معامله پول را اضافه کنیم با در انتهای آن زمانی که وقت باز پرداخت فرا میرسید[١٠٧].
زنان نیز در جامعهی جاهلی نادر نبود و زیاد مورد نکوهش قرار نمیگرفت، یکی از عادات رایجشان این بود که مردان خارج از چارچوب ازدواج همواره دارای معشوقههایی از زنان بودند و همچنین زنان دارای دوستانی از مردان بودند، در برخی موارد نیز زنان را به ارتکاب زنا اجبار میکردند.
ابن عباس س میفرماید: در جاهلیت جهت کسب درآمد، کنیزانشان را به ارتکاب زنا اجبار میکردند[١٠٨].
حضرت عایشه ل میگوید:
«در جاهلیت ازدواج به چهار شیوه وجود داشت:
١- ازدواجی که امروز در بین مردم رایج است. مردی جهت خواستگاری نزد ولی دختر میرفت و با پرداخت مهریه، دخترش را به عقد خویش درمیآورد.
٢- هنگامی که زن از دوران قاعدگیاش پاک میشد، شوهرش به او میگفت: فلانی را طلب کن و از وی جهت حاملهشدن نطفه بگیر. شوهر در این مدت کاملاً از زنش دوری میجست، تا حمل این زن از آن فرد دقیقاً روشن میشد. هنگامی که حاملهبودنش ثابت میشد، شوهرش میتوانست از زنش کامجویی کند، این عمل را به خاطر تمایل به داشتن فرزند نجیب و مورد پسند انجام میدادند. این نوع ازدواج را «نکاح استبضاع» میگفتند.
٣- گروهی کمتر از ده نفر از مردان با یک زن تماس جنسی میگرفتند. هرگاه حامله میشد و فرزندی به دنیا میآورد، بعد از گذشت چند شبی همه را فرا میخواند، هیچکدام نمیتوانست از حاضرشدن امتناع ورزد. زن به آنان میگفت: از موضوع کاملاً اطلاع دارید، من فرزندی به دنیا آوردهام، این فرزند از آن توست فلانی. او اختیار داشت نام هرکس را بگوید، فرزند نیز به همان فرد نسبت داده میشد و او هم به هیچ وجه نمیتوانست نپذیرد.
٤- افراد زیادی جمع میشدند و با یک زن تماس میگرفتند. زن مورد نظر نیز از آمدن هیچکس جلوگیری نمیکرد اینگونه زنان همان فاحشهها بودند که بر سر در منزلشان پرچمهایی را جهت معرفی خود نصب میکردند، هرکس میتوانست در چنین منازلی برای زنا و فحشا وارد شود. هنگامی که فرزندی به دنیا میآمد، همه جامع میشدند و قیافهشناسان را فرا میخواندند، آنان با تشخیصی که داشتند، فرزند را به یکی از آنان نسبت میدادند و او نیز حق امتناع ورزیدن نداشت»[١٠٩].
[١٠٠]- در این زمینه رک: ابن سیده، المخصص، ج ١١، صص ٨٢ – ١٠١.
[١٠١]- دیوان الحماسه.
[١٠٢]- دیوان الحماسه.
[١٠٣]- دیوان الحماسه.
[١٠٤]- رک: تفسیر طبری، ذیل آیهی: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ﴾ [المائدة: ٩١].
[١٠٥]- تفسیر طبری، ج ٤، ص ٥٩.
[١٠٦]- «بیع مانند رباست».
[١٠٧]- تفسیر طبری، ص ٦٩.
[١٠٨]- تفسیر طبری، ج ١٨، ص ٤٠١.
[١٠٩]- بخاری، الجامع الصحیح، باب من قال: لا نکاح إلا بولی.