بتهای عربها در جاهلیت
با فرورفتن مردم در ورطهی جاهلیت و نزدیکبودن رویکرد بتپرستی به حواس و محسوسات و همسازی آن با سستی و رخوت اندیشه رفته رفته کار گروه دوم بالا گرفت و قدرت یافت، سرانجام این اعتقاد یعنی بتپرستی عقیدهی ریج در آن جامعه قرار گرفت و شمار کسانی که بین خدایان و واسطهها تفاوت قایل بودند و از طبقهی تحصیلکرده مسحوب میشدند، بینهایت کاهش یافت، به این ترتیب امت به بدترین شکل در بتپرستی فرو رفت. هر قبیله یا شهری یا منطقهای و حتی هر خانهای بت مخصوصی داشت.
کلبی میگوید: در مکه هر خانوادهای بتی در منزلش داشت که آن را عبادت میکرد و هرکس آهنگ سفر داشت، آخرین کاری که قبل از سفر انجام میداد، دستکشیدن به بت بود و هر وقت از سفر باز میگشت، اولین کارش نیز دستکشیدن به بت بود[٨٩].
عربها در عبادت بتها سخت بیباک بودند، برخی خانهای و برخی بتی را انتخاب کرده بودند و کسی هم که توانایی ساختِ خانه یا بتی را نداشت، سنگی را جلوی حرم یا جای دیگر نصب میکرد و به طواف آن مشول میشد، نام این نوع بتها را انصاب میگذاشتند[٩٠].
در دل کعبه (خانهای که برای عبادت خداوند یگانه ساخته شده بود) و در صحنش ٣٦٠ بت وجود داشت[٩١].
آنها به مرور از عبادت بتها و مجسمهها به عبادت سنگ روی آوردند.
امام بخاری از ابورجاء عطاردی نقل میکند: ما سنگ را پرستش میکردیم و چون سنگی بهتر مییافتیم اولی را دور میانداختیم و دومی را برمیداشتیم و هنگامی که هیچ سنگی نمییافتیم مقداری خاک جمع میکردیم و گوسفندی میآوردیم و روی آن خاکها ان را میدوشیدیم و سپس به طواف آن میپرداختیم[٩٢].
کلبی میگوید: چون فردی به مسافرت میرفت و جایی منزل میکرد، چهار سنگ برمیداشت و بهترین آنها را به عنوان رب خود برمیگرفت و سه سنگ دیگر را به عنوان پایههای دیگش استفاده میکرد و چون از آن منزل کوچ میکرد، ربّش را آنجا رها میکرد[٩٣].
[٨٩]- کتاب الأصنام، ص ٣٣.
[٩٠]- کتاب الأصنام، ص ٤٣.
[٩١]- بخاری، الجامع الصحیح، کتاب المغازی، باب فتح مکه.
[٩٢]- بخاری، الجامع الصحیح، کتاب المغازی، باب وفد بنی حنیفة.
[٩٣]- کتاب الأصنام.