رکود علمی در ترکیه
بناو خالده ادیب رکود علمی در تریکه را دقیق توصیف نموده است، جای آن دارد تا در اینجا ذکر شود:
«تا زمانی که فسلفهی متکلمان در دنیا حاکم بود، علمای اسلام در ترکیه همواره به بهترین نحو وظیفهیشان را انجام میدادند، مدرسهی سلیمانیه و مدرسهی فاتح دو مرکز مهم علوم و فنون موجود در آن زمان بود؛ اما زمانی که غرب از بند فلسفهی الهی و مباحث دینی و کلامی خود را رها ساخت و اساس علوم جدید و حکمت نوین را گذاشت، انقلابی در دنیا پدید آورد که علما توان انجام وظیفهی تعلیم و برآوردن نیاز دانشآموزان را نداشتند، این دسته از علما اعتقاد داشتند که همان علمی که در قرن سیزدهم میلادی بود، همواره در جای خویش باقی است و جلوتر نرفته است، این ذهنیت اشتباه در سیستم تعلیمی آنان تا قرن نوزدهم میلادی ادامه داشت، باید توجه داشت که این ذهنیت علمای ترکیه و سایر سرزمینهای اسلامی استناد دینی نداشت، فلسفهی الهی با علم کلام که در اختیار مسلمانان یا مسیحیان بود، بنیان آن را فلسفهی یونانی تشکیل داده بود و بیشتر افکار ارسطو که خود فیلسوفی غیر دینی بود برآن غالب بود.
در این بخش مناسب به نظر میآید، اجمالاً اندیشهی علمای مسیحی و اسلامی باهم مقایسه شود: قرآنکریم از موضوع آفرینش جهان طبیعی به تفصیل سخن نگفته است، بخش اعظم تعلیمات قرآن را مباحث اخلاقی و اجتماعی به خود اختصاص داده است، هدف مهم قرآن تفکیک خیر و شر و حسن و قبح است، قرآن برای کل جهان یک آیین آورده است، هرگاه از مسایل ماوراء الطبیعه یا معارف روحی سخن به میان آمده است، کمتر میتوان در آن پیچیدگی یا اشکالی مشاهده کرد، اساس تعلیمات قرآن توحید است، اصولاً اسلام دینی است ساده و گسترده و به مراتب، وسعت نظرش در بارهی نظریات جدید پیرامون طبیعت، بیشتر است تا ادیان دیگر، اما این سعهی صدر و سادگی که در تحقیقات جدید علمی مؤثر بود، در زندگی مسلمانان چندان به طول نیانجامید، در قرن نهم هجری علما و متکلمان الهیات و فقه را در قید و بندهای تنگ منحصر کردند و باب تحقیق و اجتهاد را کاملاً مسدود کردند، در این برهه از زمان افکار ارسطو[٢٣٠] در فلسفهی اسلامی نفوذ کرد.
برعکس اسلام، آیین مسیحیت که بهتر است بگوییم دین بولس قدیس،[٢٣١] مباحث مفصلی پیامون جهان طبیعت دارد، به خصوص در سفر پیدایش. چون مسیحیان ایمان داشتند که این مباحث کلام خداست، ناگزیر باید درستی و حقانیت آن را تأیید میکردند؛ اما از طرفی چون تجربه و ظاهر امر با آن مباحث در تضاد بود ناگزیر به تأویل و توجیه روی آوردند، در این باب دست به دامن ارسطو شدند؛ چون نظریاتش مانند سحر تأثیر داشت.
هنگامی که غرب به تحقیق طبیعت براساس آزمایش و تجربه و تجزیه و تحلیل علمی پرداخت، رجال کلیسا شدیداً متحیر شدند و چون دانشمندان از طرق عملی به اکتشافات مهمی دست یافتند، علمای مسیحی از این که مبادا قدرت کلیسا از بین برود بیمناک شدند و تنش شدیدی بین دین و علم اتفاق افتاد و بسیاری از دانشمندان علوم طبیعی که در تحقیق و پژوهش خویش استقامت ورزیدند، قربانی علمشان گردیدند.
سرانجام بعد از برخوردهای خونین بین دین و علم، کلیسا مجبور شد، واقعیت را بپذیرد، به این منظور آنان علوم طبیعی را در برنامههای مدارس و دانشگاههای خود گنجاندند و بدین ترتیب دانشگاههایشان که تا دیروز چندان تفاوتی با مدارس مسلمانان نداشت، اکنون تبدیل به مراکز علوم طبیعی و یافتههای جدید گردیدند، با این وصف نیز فلسفهی خویش را کاملاً رها نکردند.
نتیجهی این تحول این بود که کلیسا توانست بر گروهی از طبقات روشنفکر تسلط پیدا کند. کشیشهای کاتولیک و پروتستان در علوم جدید مشارکت داشتند و بسا اوقات میتوانستند با نسل جدید در موضوعات مختلف به مباحثه بپردازند.
اما در ترکیهی عثمانی، علما وضعیت متفاوتی با آنچه بیان شد، داشتند. به فراگیری علوم جدید نپرداختند و شدیداً از ورود افکار جدید در سرزمینشان جلوگیری کردند، از آنجا که زمام تعلیم امت اسلام را به دست داشتند و به هیچ یافتهی علمی اجازهی ورود نمیدادند، بدیهی بود که رکود علمی، نظام آموزشیشان را تحت الشعاع قرار دهد.
همینطور در دوران انحطاط، مشاغل سیاسیشان به حدی تراکم یافته بود که نمیتوانستند رنجهای آزمایش و تجربه را تحمل کنند، تنها همتی که از خود نشان میدادند، اصرار بر لزوم فلسفهی یونانی بود و این که دانش خویش را بر استدلال استوار سازند، مدارس اسلامی در قرن نوزدهم میلادی، همان وضعیت را داشتند که در قرن سیزدهم میلادی داشتند[٢٣٢].
[٢٣٠]- حکیم نامدار یونانی، به سال ٣٧٤ پیش از میلاد در شهر استاگیرا متول شد، پزشک پارت پادشاه مقدونیه بود، ارسطو که در کودکی از پدر یتیم ماند به آتن رفت و در محضر افلاطون به کسب علم پرداخت، پس از مرگ استاد، وی مدتی در شهرهای مختلف گشت و گذار کرد و سرانجام به مقدونیه رفت و تربیت اسکندر مقدونی بدو سپرده شد، پس از مرگ اسنکندر وی ناگزیر آنجا را ترک کرد و در خالکیس سکونت گزید و چند ماه بعد به سال ٣٢ پیش از میلاد همانجا درگذشت. (د. ن.)
[٢٣١]- بولس قدیس ملقب به حواری نجبا، وی پس از مسیح به ظاهر به آیین عیسی مسیح پیوست و به تبلیغ آن پرداخت، وی یکی از نخستین پدیدآورندگان نظم کلیسایی و معتقدات مسیحی به شمار میرود، مکاتیب متعددی از وی بر جای مانده که در عهد جدید موجود است، وی طی مسافرتهای متعدد به انطاکیه، آتن، افس، کرفت، مقدونیه و اورشلیم مبادی مسیحیت را تبلیغ و ترویج کرد. (د. ن.)
[٢٣٢]- رویارویی شرق و غرب در ترکیه، سخنرانی دوم، انحطاط عثمانیان، ص ٤٠ – ٤٣ conflict of East and weast in turkey by Halide Edib p.٤٠-٤