تأثیرات رهبری اسلام در زندگی عمومی
این دسته از پیروان محمد ص لیاقت دارند که بشریت در سایهی حکومتشان به سعادت برسد و با گامهایی استوار و هدفی صحیح و مسیری درست تحت رهبریشان حرکت کند، جهان را میزیبد که در دوران این رهبری آباد گردد، آرامش یابد، سرسبز شود و زمین نیز به نوبهاش به خود ببالد؛ زیرا آنان بهترین و متولیان و حافظان گیتی بودند، آنان به زندگی مانند قفسی آهنین نمینگریستند که در تلاش شکستنش برآیند، همینطور زندگی را فرصتی برای لهو و لعب خوشگذرانی و عیاشی نمیدانستند که با از دسترفتن دوباره هرگز به دست نیاید، به این دلیل فرصت را غنیمت شمارند و زمان را از دست ندهند، همینطور دنیا را مایهی عذاب و عقوبت برای خویش نمیدانستند که در صدد خلاصی یافتن از آن برآیند، آنان به دنیا چون سفرهای پهن شده نمینگریستند که بر سر آن خود را به هلاکت رسانند، نعمتها، منابع و برکات زمین را نیز مالی بیصاحب نمیدانستند که در تصرف آن یکدیگر را به قتل رسانند.
آنان ملتهای ضعیف را مانند شکاری تصور نمیکردند که در صیدش با یکدیگر به رقابت بپردازند، بلکه زندگی را نعمتی از جانب خدا میدانستند که با بهرهگیری از آن به پروردگارشان تقرب میجستند و از این طریق به کمالات انسانی که برایشان مقدر بود دست مییافتند، همینطور زندگی را تنها فرصتی برای جهاد و عمل میدانستند.
خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡمَوۡتَ وَٱلۡحَيَوٰةَ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾ [الملک: ٢].
«خداوند ذاتی است که موت و حیا را پدید آورد، تا شما را بیازماید که کدامتان، کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود».
﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِينَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَيُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا ٧﴾ [الکهف: ٧].
«ما همهی چیزهای روی زمین را زینت آن قرار دادیم، تا ایشان را بیازماییم که کدام یک کار نیکوتر انجام میدهد».
آنان این جهان را ملک خدا میدانستند که آنان را در آن جانشین کرده است، البته نخست از این نظر که خداوند در اصل انسان را خلیفهی خویش در زمین تعیین نمود:
﴿إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗ﴾ [البقرة: ٣٠].
«من در زمین جانشینی قرار میدهم».
﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾ [البقرة: ٢٩].
«خداوند ذاتی است که تمام آنچه را در زمین است برای شما آفرید».
﴿۞وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا ٧٠﴾ [الإسراء: ٧٠].
«ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه و خوشمزده روزیشان دادیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتریشان دادیم».
و ثانیاً از این نظر که وی انسانی است که در برابر حکم الهی تسلیم شده و خداوند نیز او را در زمین جانشین خود کرده و زمینیان را به وی سپرده است:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡٔٗا﴾ [النور: ٥٥].
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند وعده میدهد که قطعاً آنان را جایگزین [پیشینیان] در زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان [دادگر] را جایگزین [باغیان] قبل از خود کرده است. همچنین آیین ایشان را که برای آنان میپسندد حتماً پابرجا و برقرار خواهد ساخت. و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل میسازد، مرا میپرستند و چیزی را با من شریک قرار نمیدهند».
خداوند متعال حق استفاده از برکات زمین را بدون اسراف و ولخرجی به آنان عنایت فرمود:
﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾ [البقرة: ٢٩].
﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ٣١﴾ [الأعراف: ٣١].
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾ [الأعراف: ٣٢].
خداوند متعال مسؤولیت امتهای روی زمین و دستههای بشری را به آنان سپرده و تا آنان حرکت و سیرت و اخلاق و تمایلات انسانها را زیرنظر گیرند و هر رهگم کرده را به راه بیاورند و هر فاسد و فاسق را اصلاح کنند، کجیها را راست گردانند، شکافها را پر کنند، انتقام ضعیفان را از قدرتمندان بگیرند، حق مظلومان را از ظالمان بازستانند، عدالت را در زمین برپا کنند و امنیت را در جهان حاکم گردانند:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾ [آل عمران: ١١٠].
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ﴾ [النساء: ١٣٥].
یک دانشمند مسلمان آلمانی، ویژگیهای یک مسلمان را بسیار دقیق، اینگونه شرح داده است:
«اسلام مانند مسیحیت با عینکی دودی به جهان نمینگرد، بلکه به ما میآموزد که در ارج گذاردن به زندگی دنیای زیاده روی نکنیم و آنگونه که تمدن معاصر غربی در تجلیل دنیا غلو و افراط کرده، ما مرتکب چنین افراطی نشویم، مسیحیت زندگی دنیا را شدیداً مذمت و نکوهش میکند و برعکس آن غرب به زندگی چنان اهتمام میورزد که انسان پرخور و طمّاع به خوردن علاقمند است. در عین حالی که چندان ارزشی برایش ندارد، آن را میبلعد. اسلام بر خلاف آن با آرامش و احترام خاصی به زندگی مینگرد، زندگی را نمیپرستد، بلکه آن را مرحلهای میداند که جهت رسیدن به زندگی ابدی انسانها باید از آن عبور کرد، از آنجایی که زندگی دنیا مرحلهای است که ناگزیر انسان باید آن را پشت سر گذارد، نباید به تحقیرش بپردازد و ارزشش را نادیده گیرد.
بنابراین، گذرمان به این جهان، در این سفر ضروری است و تقدیر الهی چنین بوده است، به همین جهت است که زندگی بشری ارزش والای خودش را دارد؛ ولی نباید فراموش کرد که دنیا به منزلهی واسطه و ابزاری بیش نیست و به این دلیل ارزشش بیشتر از وسایط و ابزار نخواهد بود.
اسلام قایل به این نظریهی مادی نیست که میگوید: «جز این جهان میهنی دیگر ندارم» و نه هم قایل به نظریهی مسیحی است که زندگی را نادیده میگیرد و میگوید: «این جهان میهن من نیست»، بلکه اسلام در بین این دو نظریه راه میانه را در پیش گرفته است. قرآن ما در دعاها راهنمایی نموده است که اینگونه دعا کنیم:
﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ﴾ [البقرة:٢٠١].
تجلیل از این جهان به هیج وجه مانعی در راه تلاشهای پربار روحیمان نیست، پیشرفت مادی در عین حالی که هدف نیست، امری است مطلوب. باید تمام کوششهایمان برای ایجاد اوضاع و احوال شخصی و اجتماعی به گونهای باشد که پیشرفت توانمندیهای اخلاقی انسان را مطابق با اصلی که بیان شد، تضمین کند.
اسلام مردم را در هر عملی کوچک یا بزرگ به سمت تعهد به مسؤولیت اخلاقی رهنمون میسازد، نظام دینی اسلام هرگز به آنچه انجیل دستور داده است اجازه نمیدهد: «آنچه را به قیصر تعلق دارد به قیصر بدهید، و آنچه را به خدا تعلق دارد به خدا بدهید».
اسلام قایل به این نیست که نیازها را به نیاز اخلاقی و نیاز عملی تقسیم کند، جز انتخاب چیز دیگری وجود ندارد؛ انتخاب حق یا باطل. جز حق و باطل گزینهی سومی وجود ندارد، به همین دلیل است که اسلام بر عمل پای میفشارد؛ چون عمل بخشی جدایی ناپذیر از اخلاق است، هر فرد مسلمان بایستی خود را نسبت به محیطی که در آن زندگی میکند مسؤول بداند و برای اقامهی حق و نابودی باطل در هر شرایطی خودش را موظف به جهاد بداند. قرآن میفرماید:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾ [آل عمران: ١١٠].
«شما بهترین امت برای مردمان در نظر گرفته شده اید که امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خداوند ایمان دارید».
این است توجیه اخلاقی حرکت جهادی و فتوحات نخستین اسلام و استعمار اسلامی، از یک لحاظ اگر چارهای از به کاربردن این تعبیر نیست، اسلام نیز نوعی استعمار است. البته این نوع استعمار با جاهطلبی زراندوزی و تبعیضات نژادی کاملاً متفاوت است، انگیزههای خوشگذرانی، عیاشی و دستیابی به زندگی مرفه به حساب سایر مردم به هیچ وجه مجاهدان نخستین را به میادین جنگ سوق نمیداد.
تنها هدفی که جهاد آن را دنبال میکرد، فراهم نمودن زمینهای جهانی بود که یک انسان به نحو احسن بتواند در آن به رشد روحی و معنوی خویش دست یابد، چنانچه به حسب فرامین اسلام، درک فضیلت باید انسان را وادار به عمل کند.
اسلام هرگز موافق با تقسیم افلاطونی در باب فضیلت و رذیلت که صرفاً جنبهی نظری دارد نیست، بلکه اسلام این بینش انسان را که فقط به جدایی فضیلت و رذیلت از یکدیگر اکتفا نماید و در صدد ارتقای حق و نابودی باطل نباشد، آن را یک نوع رذیلیت و وقاحت میشمارد، بلکه چنانچه اسلام میگوید: فضیلت زمانی احیا میشود که انسان جهت گسترش آن در گستردهی گیتی و تحکیم آن بکوشد و اگر فضیلت را رها کند و برای یاریاش به پا نخیزد، ناگزیر فضیلت از بین خواهد رفت»[٢٠٤].
[٢٠٤]- Mohammad Asad, Leopold, Islam at the Cross Roads, fifth edition, p.٢٩