رقابت استعمارگران بر سر مستعمرات و بازارها
در استعمارِ ملتهای ضعیف،دولتهایی پیشقدم و دولتهایی دیگر عقبماندهاند. بعدها این دولتهای به جامانده از قافله با هدف قرارگرفتن در ردیف امپراتوریهای بزرگ به مطالبهی سهام و رقابت با دولتهای بزرگ پیشین به پا خاستند و در جستوجوی مستعمرات و بازارهایی برای کالاهایشان و تپههایی جهت برافراشتن پرچمهایشان برآمدند. دولتهای پیشرو برای خنثیکردن این خواستهی دولتهای به جا مانده با کارهای ریاکارانه در قالب بشردوستی و پشتیانی از مظلومان، به دفع آنها پرداختند، ولی عموم مردم، چه از خودشان و چه از بیگانگان به سوء نیست و اهداف شوم و شیطانی این دولتها پی بردهاند.
استاد جود میگوید:
«انگلیسیها آگاه یا ناآگاه از مسایلی که منجر به تقسیم ناعادلانهی عمران شد و بیتوجه به نارضایتی برخی ملتها نظیر ژاپن، بر این باورند که مردم انگلیس آدمهایی صلحطلب هستند و ژاپنیها را به جنگطلبی و آتش افروزی نبرد متهم میکنند، این درست است که انگلیسیها مردمی صلحطلب هستند ولی صلحطلبی آنان مانند صلحطلبی دزدی است که از شغل قدیمی خود (دزدی) دست شکیده و در سایهی ثروتهای دزیدهی سابق، عربت و بزرگی مینماید و از این که جدیداً کسانی میخواهند به شغل قدیمی وی (دزدی) بپردازند، خشمناک میشود، او خود سرمایه و غنایم انبوهی در اختیار دارد که از مصرف آنها تن میزند ولی کسانی را که میخواهند در این ثروتها و املاک با وی شریک شوند، جنگجو و جنگطلب میخواند»[٣٠٦].
بسا بین آن استعمارگران قدیمی و این استعمارگرانِ تازه از راه رسیده بر سر حکمفرمایی و استعمار هرچه بیشتر، جنگ و درگیری رخ میدهد، ولی این درگیریها با جنگهایی که به منظور مقابله با ظالم و ستمگر و دفاع از حقوق مظلومان و برپایی عدل و داد انجام میگیرد قابل مقایسه نیست، در این باره خداوند میفرماید:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٩﴾ [الحجرات: ٩].
«هرگاه دو گروه از مؤمنان باهم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح براقرا کنید، اگر یکی از آنان در حق دیگری ستم کند و تعددی ورزد، با آن دستهای که ستم میکند و تعدی میروزد بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا باز گردد و حکم او را پذیرا شود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذیرا شد در میانشان دادگرانه صلح برقرار کنید و عدالت به کار برید؛ چرا که خدا عادلان را دوست دارد».
اما این جنگ و درگیر جنگ رقابت و تنگ نظری و آزمندی، جنگ غیرت و حسادت است که جامعهی ملل قدیم و جانشین، سازمان ملل جدید، برآنها نظارت و سرپرستی میکند، همانطور که شکیب ارسلان گفته:
«این جامعهی ملل شبیه بحور اوزان عروضی[٣٠٧] است که خالی از آب است. این سازمان جز به خاطر پوشش قانون دادن تجاوز و جلوهددن کشورگشاییهایشان با تغییر نام آن به دفاع از خود به منظور دیگری به وجود نیامده است. تنها قشر مستمند و ستمیدیده و ناتوان از آن پیروی میکنند و گرنه بر دولتهای قدرتمند و زورمند هیچ تسلطی ندارد».
یا به قول دانشمند بزرگ اسلام، دکتر محمد اقبال:
برفتد تا روش رزم درین بزم کهن
دردمندان جهان طرح نو انداختهاند
من بیش از این ندانم که کفن دزدی چند
بهر تقسیم قبور انجمنی ساختهاند[٣٠٨]
استاد جود انگلیسی میگوید:
«جنگی که با نظارت و سرپرستی سازمان ملل متحد صورت میپذیرد در راستای اقامهی عدالت نیست که تحت نر پلیس بین الملل برای گرفتن حق ستمدیده از ستمگر و مجازات آن و در نهایت برپایی عدالت وارد عمل شده باشد، بلکه این جنگ و درگیری چیزی جز ایجاد دشمنی بین اقوام و ملتهای رقیب بر سر زور و قدرت نیست، یکی برای حفظ سهم بیشتری از ثروتهای جهانی (استعمار سرزمینهای بیشتر) و دیگری برای به دستآوردن آنها تلاش میکند.
در حقیقت این جنگ با جنگهایی که میان ملتهای رقیب درگذشته یا جنگهایی که بین اتریش و آلمان[٣٠٩] و جنگهایی که در طول هفت سال بین فرانسه، روسیه، سوئد، آلمان و ایتالیا روی داده و با جنگهای ناپلئون بناپارت و جنگ جهانی اول، جز در اسم تفاوتی دیگر ندارند، اما این که این جنگها به خاطر دفاع از دموکراسی، دفاع از سازمان ملل و برای مبارزه با فاشیسم و یورشگری به وجود آمده است، ادعایی بیاساس بیش نیست»[٣١٠].
[٣٠٦]- همان، ص ١٨٠.
[٣٠٧]- در زبان عربی واژهی «بحر» همچنان که به معنای «دریا»ست، اصطلاحی است که اوزان عروضی و شعری را با ن میسنجند و شامل ١٩ بحر است. در اینجا تشابه صرفاً لفظی است و از لحاظ معنایی همگونی بین آنها نیست. نویسنده جامعهی ملل را به همان «بحر» که اصطلاحی خاص برای سنجش اوزان عروضی است تشبیه میکند. (د. ن.)
[٣٠٨]- کلیات اقبال، ص ٢٦٠.
[٣٠٩]- خاستگاه جنگهای هفتساله، رقابت و حرص و آز بود. در این جنگها، فرانسه، اسپانیا و انگلیس برای به دستآوردن غنایم شرکت کردند، در این جنگها قلمرو و املاک اتریش کاهش یافت. جنگهای مزبور پس از مرگ فردریک، پادشاه اتریش و بر تخت نشستنِ دخترش ماریا ژوزفا (مهندوشس) به وصیت پدر و موافقت دولت، به سال ١٧٤٠ م آغاز شد و به سال ١٧٤٨ پایان پذیرفت.
[٣١٠]- Guide to Modern Wickidness, p.١٩١