ملتها و کشورهای آسیایی
اما ملتها و دولتهای آسیایی و شرقی در حال حرکت به سوی هدفی هستند که ملتهای اروپایی در تمدن و سیاست خویش بدان رسیدهاند و در اخلاق، آداب و اجتماع خویش به چیزهایی باور دارند که اروپاییان به آنها روی آوردهاند. در مورد زندگی و هستی نیز باورهایی شبیه باروهایی اروپاییان دارند. در بعد اخلاق، سیرت و تهذیب به چیزی خود را میآرایند که اروپاییان به آن خود را آراسته نمودهاند. البته یک نکته هست و آن این که کشورهای آسیایی و شرقی حاضر نیستند بیگانگان فرومایه برآنها مسلط باشند و آنها را به سان انسانهای سفیه از تصرفاتشان باز دارند، و یا این که اروپاییان برآنها دولتها و امپراتوریهای خویش از آنچه اروپاییان مدتها در خارج از کشورهایشان به آن دست یافته بودند، محروم بمانند. اما این مطلب که آسیاییها و شرقیان مادیبودن اخلاق و رفتار اروپاییان را نکوهش کنند و از فلسفه و مبانیشان ایراد بگیرند، موضوعی است که نه تنها هیچگاه تصورش را نمیکنند، بلکه صفات اروپاییان به گونهای برایشان آراسته شده است که آنها را با دید تقدیر و تمجید مینگرند.
هرگاه این دسته از کشورها به استقلال دست یافتند و زمام امور خویش را به دست گرفتند، آن وقت است که اخلاق و اصولشان نمایان میشود و سیرت جاهلی آنها در شکلی طبیعی و حقیقی خویش بروز میکند و معلوم میشود که بدترین و فجیعترین شکل از سنگدلی، بازیکردن با خون انسانها، هتک ناموس، ربودنِ اموال، قتل، کشتار و نابودی در تاریخ است.
در برخی از کشورهای آسیایی در پی استقلال از سلطهی بیگانگان، جنایات و فجایعی رخ داده است که حیوانات و درندگان نیز چنین نمیکنند و گوشها حاضر به شنیدن نیستند، با برخی از شهروندان و همطونان خویش چنان برخورد کردند که نظیرش در تاریخ تکرار نشده است؛ فرزندانِ شیرخوار کشته و تکه تکه شدند، زنان هتک حرمت شدند و با سنگدلی تمام به قتل رسیدند، قنوات و چاهها آب، زهرآلود شدند، خانهها ویران گردیدند، بمبها فرو ریخته و آتشها شعلهور گردیدند، به هر قریهای که درآمدند ساکنانش را به خاک سیاه نشاندند و همه را از دم تیغ گذراندند.
انسانهای وحشی با خون و حرمت مردم بازی کردند و چاهها از زنانی که مرگ را بر هتک حرمت خویش ترجیح داده بودند، پر شد. این علاوه بر زنانی است که با وحشیگری و به طرزی فجیع و بیسابقه در تاریخ کشته شدند، جنایاتی که شاید کشورهای اسلامی و کشورهای متمدن دنیا در مورد وقوع آنها دچار شک و تردید شدند، دردآورتر از آن فشارهای دینی و تحریمهای اجتماعی است که گروههای فوق در داخل کشورهایشان از دست صاحبان قدرت تحمل میکنند و فرنگ و دیانتشان مورد تهاجم قرار میگیرد و اغلب از آزادی فرهنگی و حتی زبان باستانی خویش محروم میشوند و وادار به پذیرفتن زبانی پوسیده و ساختگی میشوند، در این کشورهای تازه به دوران رسیده، زورمندان میکوشند هر نوع اثری از فرهنگ و تمدن گروههای ضعیف را محو کنند و با جعل اکاذیب و جنایات، فرهنگشان را بیاعتبار سازند، هر روز حکایت گرگ و بره را تکرار میکنند، کارمندان را از کار برکنار میکنند و راههای تجارت و کسب درآمد را بر رویشان میبندند، مغازهها و اماکن تجاریشان را تعطیل و با دلایل مضحک و واهی املاک و داراییهایشان را مصادره میکنند.
از طرفی ملتهای فوق از نظر دین و اخلاق شدیداً تهی و شیفتهی مال و ماده شدهاند و شیطانِ منیت و حرص بر آنها تسلط یافته است؛ به گونهای که حکومتها را نیز خسته کردهاند و به فریاد واداشتهاند. نرخها به شکل سرسامآور بالا رفته است؛ هرگاه حکومتها به نرخگذاری روی میآورند، کالاها و مواد از بازار ناپدید میشود و مردم برای خوراک و پوشاکشان چیزی نمییابند و مجبور میشوند به همان قیمتی که مورد نظر فروشندگان است تن در دهند و آنگاه است که بازار سیاه رواج پیدا میکند و خیانت، جنایت، رشوهخواری و قاچاق شایع میشود و حکومت و تجار به مانند دو اسب و یا دو قهرمان میمانند که در میدان مسابقه قرار گرفتهاند و هریکی در صدد استفاده از فرصت و ضربهی فنیکردن حریف خویش است. در این میان مردم بیچاره مانند دانهای هستند که بین دو سنگ آسیاب قرار گرفته است و در زندگی خویش سرگردان و پریشاناند.
اصلاحگران و دینداران بارها کوشیدند تا در کالبد چنین امت، هایی، حیاتی جدید بدمند و روح اخلاق، فضیلت، امانت و اقتصاد صالح را در آنها ایجاد نمایند، اما با شکست مواجه شدند و چنین نتیجه گرفتند که ایجاد امتی مستقل و جدید آسانتر است از اصلاح و تهذیب چنین ملتهایی که اجلشان فرا رسیده و مدت دوامشان به سر رسیده است.