قفل و کلید طبیعت بشری
پیامبر مثل عموم اصلاحگران نبود که اغلب از پشت دیوارها یا از دریچهها وارد منزل میشوند – و از ورودی اصلی وارد نمیشوند تا حالت طبیعی داشته باشد و به هدف برسد – و با برخی از مشکلات و بحرانهای اجتماعی و اخلاقی مبارزه میکنند و در این راستا برخی موفقیتهای موقّتی در بعضی از نواحی کسب میکنند و برخی هم بدون موفقیت در انجام وظیفه دنیا را ترک کنند[١٥٨].
پیامبر خدا ص از در اصلی وارد پایگاه دعوت و تبلیغ گردید، برای گشودن قفل طبیعت بشری از کلید خودش استفاده نود؛ همان قفل پیچیدهای که در زمان فترت (انقطاع نبوت) تمام اصلاحگران و کسانی را که میخواستند بدون کلیدش آن را بگشایند، خسته کرده بود.
مردم را به ایمان به خدای یگانه رها نمودن بتها و عبادت غیر الله و کفر به طاغوت با همهی معناهایی که واژهی طاغوت دربر دارد، فرا خواند، در بین مردم به پا خاست و فریاد برآورد: ای مردم! بگویید لا إله إلا الله تا رستگار شوید و همه را به ایمان به رسالت خویش آخرت دعوت نمود.
[١٥٨]- گاند، رهبر بزرگ هندی در زندگی سیاسی و روحی خویش دو اصل بزرگ را هدف قرار داده بود؛ رهبری سیاسی و شخصیت روحی خویش را که در این عصر بینظیر بود، در راستای تحقق این دو اصل منحصر کرده بود: اصل اول: عدم خشونت و عدم مقاومت، مردم را به این اصل به عنوان یک فلسفه و آیین فرا خواند و سالیان متوالی با سخنرانیها، مقالات و روزنامهها مردم را دعوت میکرد و تمامتلاشهای خویش را در این مسیر به کار میبرد. اما چون این دعوت از طریق تغییر روحی و دعوت بنیادین دینی نبود، در بین پیروانش تأثیر عمیقی به جای نگذاشت، زد و خوردهای شدید قومی که در پنجاب شرقی و دهلی در سال ١٩٤٧ اتفاق افتاد و بیش از نیم میلیون مسلمان کشته شد، و بزرگترین فاجعه بود که در طی آن به طرز باور نکردنی، زنان، اطفال و اموال مردم، مورد تعرض قرار گرفت، کاملاً دعوت وی را پوچ و بیارزش ساخت، این درگیریها نهایتاً به ترور خودش که پیروانش وی را به حد تقدیس و اله رسانده بودند، انجامید. اصل دوم: نسخ تماس گرفتن و لمسکردن نجسها بود، در این مهم نیز چندان موفقیتی نداشت، این خودش دلیلی است که روش انبیا روش طبیعی و درست در ایجاد اصلاح و تغییر است.