طبیعت و تاریخ تمدن اروپا
قبل از این که آثار انتقال رهبری جهان از مسلمانان به اروپا در زمینههای تغییر در نگرش جهان، اخلاق ملتها، تمدن و اجتماع و هدف و آرمانهای بشر بررسی گردد و قبل از این که معلوم شود برای آدمیان از این تحول چه چیز عاید شده است و سودش بیشتر بوده است یا زیانش؟ لازم است تمدن غرب و وضع این تمدن و روح و فلسفهی زندگی ملتهای اروپایی را بشناسیم و بدانیم که از کجا نشأت گرفته است؟
تمدن قرن بیستم غرب برخلاف عقیدهی بسیاری از مردم تمدنی جدید و زاییدهی قرنهای اخیری که بعد از قرنهای تاریک اروپا آمده نیست، بلکه تاریخ این تمدن به چندین هزار سال پیش برمیردد؛ زیرا این تمدن سلالهی تمدن روم و یونان است و جانشین آن دو در میراث سیاسی، عقلی و مدنی است و وارث آن دو در تمام داراییها، نظام سیاسی، فلسفههای اجتماعی و میراث علمی و فرهنگیای که به جای گذاشتند، هست. خواستها، ویژگیها، تمایلات و انگیزههای آن دو تمدن گذشته در وجود این تمدن جای گرفته و در خونش به گردش درآمده است، تا آنجا که تاریخ به ما نشان میدهد نخستین مظهر باشکوه برای عقلانیت اروپایی تمدن یونان بده است. به طوری که تاریخ ثبت کرده، تمدن یونان نخستین تمدن بوده که براساس فلسفهی اروپا به وجود آمده و روحیهی اروپایی در آن تجلی یافته است، بر فراز آوارهای تمدن یونان، تمدن روم پا گرفته است. این تمدن دارای روحی واحد یعنی روح اروپایی بود، پس از قرنهای طولانی هنوز ویژگیها و اساس تغییر نکرده است و ملت اروپا همچنان وارث و حافظ اخلاق، فلسفه، علوم، آداب و افکار روم و یونان است، سرانجام این تمدن در قرن نوزدهم میلادی در لباسی درخشنده خود را نمایاند، گرچه زیبایی و درخشندگی رنگهای این لباس، این پندار را ایجاد میکند که این لباس تازه یافته شده، ولی باید دانست که تار و پود آن از رشتهی روم و یونان است.
بنابراین، شایسته است که نخست تمدن یونان و روم و حقیقت و روح آن دو را درک کنیم، تا با بینایی کامل، اشکالات تمدن غرب را نقد و بررسی کنیم و در قرن بیستم میلادی بتونیم در بارهی آن قضاوت کنیم.