محمد، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روح جهان عرب
نباید فراموش کرد که مسلمان، جهان عرب را با دید متفاوت از آنچه یک اروپایی یا یک عرب میهنپرستی بدان مینگرد، نگاه میکند. مسلمان، جهان عرب را به عنوان مهد اسلام، سرچمهی نور اسلام، پناهگاه بشریت و مرکز رهبری جهان مینگرد و معتقد است که محمد ص، رسول الله روح، اساس و علت عظمت آن است و جهان عرب با تمام منابع ثروت و قدرتی که دارد و با تمام خیرات و برکاتی که از آن برخوردار است (خدا نکند!) اگر از رسول خدا ص راهش را جدا کند و ارتباطش را با وی تعلیمات و دینش ببرد، شکی نیست که کالبدی بیروح و خطی نامشخص خواهد بود؛ زیرا رسول خدا ص بود که جهان عرب را به منصهی ظهور رساند و قبل از آن عربها گروههایی جدا جدا، قبایلی متخاصم و ملتی استعمار شده، استعدادهایی در حال ضایعشدن و سرزمینی غوطهور در تاریکیها و جهالت بودند، آنان هرگز گمان نمیکردند که با امپراتوری روم و فارس درگیر شوند، اگر کسی چنین پیشبینی مینمود، تکذیبش میکردند. سوریه که در آن زمان پارهای از جهان عرب بود، مستعمرهی روم بود و همواره از نظام ظالمانه و استبدادی روم عذاب میکشید و از آزادی و عدالت، محروم بود. عراق نیز تحت سیطرهی دولت اشرافی ایران مالیاتهای سنگین و کمرشکن را تحمل میکرد، مصر هم تحت تسلط رومیها بود که چون شتری شیرده از وی استفاده میکردند و پشمش را میکندند و علوفهاش را کم میکردند و شدیداً از ظلم دینی و استبداد سیاسی در رنج بود.
دیری نپایید که در جهان از هم گیسخته و در حال فروپاشی، جهان مظلوم و تحت فشار، نسیمی از اسلام به دست محمد ص رسول خدا، وزید. رسول خدا ص این جهان را که در حال ضایعشدن و هلاکت بود کاملاً درک نمود، دستش را گرفت و به اذن خدا وی را زنده گردانید. نوری به وی ارزانی داشت که توانست با آن در دنیا به حرکت درآید و آن کتاب و حکمت آموخت و تزکیهاش گردانید.
جهان عرب بعد از بعثت پیامبر ص، سفیر اسلام، پیامآور صلح و امنیت، پیش قراول علم و دانش، مشعلدار فرهنگ و تمدن، دادرس ملتها و باران رحمت برای جهانیان بود، آنگاه بود که شام، عراق، مصر و جهان عرب مورد نظر پدید آمد.
یقیناً اگر پیامبر اسلام، رسالت و یا ملتش نمیبود، نه سوریهای وجود داشت و نه عراقی و نه مصری و نه اساساً جهان عربی و تازه نه دنیا وضعیتی داشت که اکنون از نظر تمدن، عقل، دیانت و اخلاق دارد. هرکدام از کشورهای عربی خودش را بینیاز از اسلام بداند و به سوی غرب یا جاهلیت نخستین عربی بازگردد، یا این که اصول زندگی و سیاستش را از غرب و فرامینش دریافت نماید، یا این که زندگیاش را برا ناسیونالیسم عربی و ملیت عربی که هیچ ارتباطی با اسلام ندارد، پیریزی نماید و پیامبر اسلام را به عنوان الگو، رهبر، امام و پیشوا نپذیرد، پس چنین دولتهای باید نعمتی را که پیامبر به آنان ارزانی داشته به وی باز گردانند و به زندگی جاهلیت نخستین خویش برگردند و یا این که به نظام رومی و ایرانی که سراپا استبداد و بردگی، ظلم و ستم، جهل و گمراهی، غفلت و بطالت، انزوا از جهان، جمود و خشکاندیشی است، تن در دهند؛ زیرا این تاریخ با عظمت و این تمدن شکوهمند و این ادبیات غنی و اساساً این کشورهای عربی، جز برکتی از برکات محمد ص رسول خدا، چیز دیگری نیستند.