جاهلیت به دفاع از خویش میپردازد
جامعهی جاهلی در فهم دعوت و مقاصد آن دچار اشتباه نگردید و موضوع از وی پنهان نماند، هنگامی که فریاد پیامبر به گوش مردمان آن جامعه رسید، کاملاً درک نمودند که دعوت ایمان به خدای یگانه، تیری است که قلب جاهلیت را نشانه گرفته و فاتحهاش را خوانده است، اینجا بود که جاهلیت از کوره در رفت و یکپارچه آتش شد و به آخرین دفاع از میراث خویش پرداخت و در راه حفاظت از آن فداکارانه مبارزه نمود و با تمام تجهیزات و توانایهایش به داعی خدا هجوم آورد:
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٞ يُرَادُ ٦﴾[ص:٦].
«سرکردگان ایشان راه افتادند [و به یکدیگر گفتند] که بروید [و محکم به بتان خویش بچسبید] و بر [عبادت] خدایان خود ثابت و استوار باشید، این همان چیزی است که خواسته میشود».
هر پایه و اساس زندگی جاهلیت خودش را مورد تهدید و زندگیاش را در شرف نابودی میدید، اینجا بود که حوادث تلخ شکنجه و فشار که تاریخ آنها را نقل نموده است، تحقق یافت و این نشانهی موفقیت رسول خدا ص بود؛ زیرا دقیقاً هدف را زده و بر شاهرگ اصلی ضربه وارد نموده بود و گیجگاه و اندام حیاتیاش را مورد ضربه قرار داده بود، پیامبر بر دعوت خویش چنان ثابتقدم ماند که کوههای سر به فلککشیده نیز چنان ثباتی نداشتند؛ نه آزار و شکنجه وی را از دعوت منصرف مینمود و نه کینه و مکر و نه هم به اغوا و توطئهی کسی توجه میکرد. به عمویش چنین میگوید: عمو جان! اگر خورشید در دست راستم گذاشته و ماه در دست چپم، هرگز این امر را رها نخواهم نمود، تا این که خداوند آن را چیره و پیروز گرداند و یا این که در راهش هلاک شوم[١٥٩].
[١٥٩]- البدایه و النهایه، ج ٣، ص ٦٣.