مرده از زخم وارده برآن هرگز متأثر نمیشود
بزرگترین مشکلی که پیامبران و داعیان دین با آن روبرو بودهاند و با دعوت و سخنرانی و پند و اندرزهای آنان مبارزه و کارشکنی میکرده است، مبارزهی مردمی بوده است که از حس دینی محروم و یا این که آن را به طور کامل از دست داده بودند.
آنان که مغز و اندیشهیشان حالت جمود به خود گرفته و حس دینی نداشتند و تصمیم گرفته بودند که در امور دینی و اخروی فکر نکنند، مصیبت بزرگی برای رهبران الهی بودهاند، آنان که وقتی سخنان امثال رسول خدا ص را میشنیدند و با این که قلوب دیگران نرم میشد، قلب آنان نه تنها نرم نمیشد، بلکه به سرپیچی خود میافزودند و با کمال بیاعتنایی میگفتند:
﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ ٣٧﴾ [المؤمنون:٣٧].
«زندگی منحصر به همین دنیاست، میمیریم و زنده میشویم و قیامتی وجود ندراد».
هنگامی که بیان شیرین، رسا و سادهی رسول خدا ص را که از نظر سادگی برای کودکان خردسال نیز قابل درک بود و به زبان فصیح خودشان نیز بود، میشنیدند، میگفتند:
﴿مَا نَفۡقَهُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَىٰكَ فِينَا ضَعِيفٗا﴾ [هود: ٩١].
«ما بسیاری از سخنان تو را نمیفهمیم و ما تو را در میان خود ضعیف میبینیم».
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا فِيٓ أَكِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ وَفِيٓ ءَاذَانِنَا وَقۡرٞ وَمِنۢ بَيۡنِنَا وَبَيۡنِكَ حِجَابٞ فَٱعۡمَلۡ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ ٥﴾ [فصلت: ٥].
«و گفتند: دلهای ما زا آنچه ما را به آن میخوانی در پردههایی است و گوشهایمان سنگین است و میان من و تو حجابی است، پس [به روش خود] رفتار کن که ما نیز [به شیوهی خود] کار میکنیم».
جای تردید نیست که در آغاز نهضت جدید علمی اروپا اینگونه پرسشها و مطالب معنوی، موضوع مطالعه و مورد توجه اندیشهوران و دانشوران بوده است، ولی هرگامی که به سمت تمدن جدید برداشته میشد، یک گام از این مباحث و پرسشها که بر محور معنویات دور میزد دور میشدند، وقتی خصوصیاتِ نهانِ تمدن جدید کاملاً خودنمایی کرد، این صدا که از اعماق قلب و وجدان زندهی بشر سرچشمه میگرفت، خاموش شد.
جای انکار نیست که این مطالب اکنون نیز در دانگشاهها و مراکز علمی، در رشتهی فلسفه و علوم ماوراء الطبیعه تدریس میشود و متخصصان و فلاسفه در بارهی آنها بحث میکنند و کتاب مینویسند ولی حکومت و قدرت خود را بر افکار و دلها از دست دادهاند و مانند گذشته نیست که هر فرد انسانی در برابر پرسشهای پیش گفته – همانطور که قطار در برابر اشارهها و علامتها میایستد – بایستد، تا در بارهی آنها بیاندیشد، دیگر این پرسشها ذهن و قلب انسانها را همچون پدرانشان به خود مشغول نمیکند و از روی ایمان، انشراح صدر، آرامش دل و دستیافتن به نیتیجهای صحیح و قطعی طرح نمیشوند.
باید قبول کرد که امروز این مسایل فلسفی و الهی جای خود را به مسایل علمی و مادی داده است و فرزندان قرن نوزدهم و بیستم اندیشهی خود را در بارهی مسایل مادی صرف میکنند و کاری به این که آیا جهان دیگری هست یا نیست ندارند؛ زیرا انسان امروزی نسبت به این مسایل کاملاً بیطرفی اختیار کرده و زندگی دوباره، بهشت و جهنم، ثواب و عقاب و نجات و هلاکت برایش مهم نیست، چون این امور به مسایل روزانه و آخر ماه و خانوادهی وی متعلق نیست، اصلاً برای آنها وقت صرف نمیکند. امروزه طرز تفکر مردم این است که نقد را نباید به نسیه تبدیل کرد و این مباحث و موضوعات را باید به دانشمندِ فلسفه و فیلسوف واگذاشت که او خود بیاندیشد، فکر کند و کتاب بنویسد.
آری، جوان امروز مرد کار و کوشش است. زندگی را جز در کارخانهها، ادارات و به کارانداختن ماشینها و گرفتن سود و یا حقوق آخر هفته و ماه و سلامتی و زندگی خوش چیز دیگری نمیداند و فقط به تنآسایی در آخر روز و خواب آرام در آخر شب و مزد آخر هفته یا حقوقِ آخرِ ماه و سود آخر سال و بازگرداندن جوانی در آخر عمر میانیشد؛ اما جهان دیگر از نظر او معلوم نیست و شاید از وهم و خیال فرا نگذرد. خدا در بارهی این دسته میفرماید:
﴿بَلِ ٱدَّٰرَكَ عِلۡمُهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ ٦٦﴾ [النمل: ٦٦].
«بلکه دانششان در [بارهی] قیامت آرام آرام ته کشید، بلکه آنان از [رخدادنِ] آن در تردید هستند. بلکه آنان از [پذیرفتنِ] آن کورند».
این دسته از مردم به سبب تأثیراتِ تمدنِ غرب در هر ملت و کشوری افزایش و اهمیت مییابند. ولع و سرگرمیهای مادی آنان، اجازه نمیدهد که به سراغ دین بروند، کسی که بخواهد آنان را به سوی دین و زندگی آخرت فرا بخواند، مانند سندبار سرگردان خواهد شد. همانطوری که سندباد چون با تخم سیمرغ مواجه میشود و تصور میکند، یک بنای سنگی است، چندین مرتبه دور آن میچرخد و راهی برای داخلشدن پیدا نمیکند، مبلغان دینی هم اطراف مغزها و عقلهای دنیازدگان میچرخند و به فکر به دستآوردن راه نفوذ هستند، تا بتوانند به مغزها وارد شوند و افکار دینی و الهی را در قلبها جای دهند، ولی زندگی مادی درهای عقل و وردیهای اندیشه را مسدود کرده است. همانطوری که اگر کسی ذوق ادبی نداشته باشد، اشعار خوب و اوزان بلاغی را صرفاً صداهایی بدون فن و هنر میداند، همچنین کسانی که حسس ششم دینی را از دست دادهاند دعوت انبیا و سخنرانیهای گویندگان مذهبی و کتابهای آسمانی برای آنان اثری ندارد و سخنان بزرگان نسبت به آنان مانند دمیدن در خاکستر و فریاد در بیابان است، شاعر میگوید:
لقد أَسْمَعْتَ لو ناديتَ حَيّا
ولكن لا حياة لِمَن تُنادِي
«اگر زندهای را صدا میکردی، قطعاً او را میشنواندی، ولی کسی را که فریاد میکنی زنده نیست».
خلاصه، قلبها، گوشها، چشمها و عقلهای آنان تسخیر شده و مطالب دین را درک نمیکننند و سخن پیامبران و رهبران دینی و گویندگان مذهبی در مغز آنان اثری ندارد. شرح این نوع آیات در قرآن کسی میداند که اینگونه اشخاص را دیده باشد و در تفسیر این آیات مفسرانی که با این دسته از انسانها دچار نشدهاند، نمیتوانند به تجزیه و تحلیل بپردازند:
﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞ﴾ [البقرة: ٧].
«خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر زده است و بر چشمانشان پردهای است».
﴿أَمۡ تَحۡسَبُ أَنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَسۡمَعُونَ أَوۡ يَعۡقِلُونَۚ إِنۡ هُمۡ إِلَّا كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِيلًا ٤٤﴾ [الفرقان: ٤٤].
«آیا گمان میبری که بیشتر آنان میشنوند یا میفهمند؟ [نه] ایشان همچون چهارپایان هستند بلکه گمراهتر».
﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ ٱلَّذِي يَنۡعِقُ بِمَا لَا يَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُكۡمٌ عُمۡيٞ فَهُمۡ لَا يَعۡقِلُونَ ١٧١﴾ [البقرة: ١٧١].
«مثال [دعوتگرِ] کسانی که کفر ورزیدهاند [و راه حقیقت و هدایت را ترک گفته اند] همچون مثال کسی است که چیزی را که جز صدا و ندایی نمیشنود، بانگ زند. کر، گنگ و کورند؛ چرا که آنان خرد نمیورزند».
یکی از بیماریهای سخت و بیدرمان این عصر، بیماری «بینیازی از دین» است، رنجهایی که مردان الهی و دعوتگران دینی امروز از دعوت این دسته از مردم میکشند، در هیچ دورهای از ادوار فسق و فجور و در تاریکترین زمانهای معصیت و غفلت نکشیدهاند؛ زیرا این دسته از انسانها چنان غافلند که نسبت به مسایل کلامی هیچ توجهی سلبی یا ایجابی ندارند.
خداوند در بارهی این دسته به پیامبرش میفرماید:
﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ ٨٠﴾ [النمل:٨٠].
«بیگمان تو نمیتوانی مردگان [مردهدلان] را بشنوانی و ندای [دعوت خود] را به گوش کران برسانی، وقتی که پشت میکنند و میگریزند».
یکی از دانشمندان غرب که در یکی از دانشگاههای اروپا فلسفه و روانشناسی تدریس میکند، به این تفاوت اساسی بین روحیهی بشر عصر حاضر و بشر قدیم پی برده است و به طور اختصار آن را بیان کرده است:
س.م. جود میگوید:
«درگذشته اعتراض و تردید در بارهی پرسشهای دینی به میان میآمد و گاهی سؤالکنندگان به پاسخها، قانع نمیشدند، ولی نسل جدید به چنین پرسشهایی اهمیت نمیدهد و در ذهنش نیز خطور نمیکند».