جهان در سایه عقب ماندگی مسلمانان

فهرست کتاب

تقدیس کسراها

تقدیس کسراها

کسراها، پادشاهان ایران چنین ادعا داشتند که در رگ‌هایشان خون الهی جریان دارد و ایرانیان نیز به آن‌ها مانند خدایان می‌نگریستند و اعتقاد داشتند که در سرشت‌شان ماده‌ای آسمانی و مقدس وجود دارد و به هیمن دلیل به آنان تعظیم می‌کردند و در برابرشان خم می‌شدند و آن‌ها را مافوق قانون نقد و اساساً بالاتر از جنس بشر می‌داستند، از به زبان آوردن نام‌شان خودداری می‌کردند، در مجلس‌شان نمی‌نشستند و اعتقاد داشتند که آن‌ها بر ذمه‌ی هر انسانی حق دارند و هیچکس برآنها حق ندارد و اگر تکه نان از سفره‌هایشان یا از دارایی‌شان به کسی دادند، احسان و صدقه‌ای است که هیچکس استحقاق آن را نداشته است، مردم در برابر آن‌ها جز شنیدن و اطاعت‌کردن وظیفه‌ی دیگری ندارند، خاندانی مشخص را با عنوان‌کیا تعیین کردند و معتقد بودند که تاج و تخت و گرفتن خراج مخصوص آن‌هاست. این حق نسل اندر نسل باید در بین آنان انتقال یابد و هیچکس حق دخالت ندارد، هرکس هم با آن به کشمکش بپردازد، آدمی ستمگر خواهد بود و هرکس با آن به رقابت بپردازد، موجودی پست و فرومایه خواهد بود. به انتقال ارثی پادشاهانی در خانواده‌ی سلطنتی شدیداً اعتقاد داشتند و حتی اگر شخص بزرگی از این خاندان را برای پادشاهی نمی‌یافتند، کودک خردسالی را بر خویش می‌گماشتند، اگر از آن خاندان مردی نمی‌یافتند، زنی را به پادشاهی برمی‌گزیدند، بعد از شیرویه فرزند هفت ساله‌اش را پادشاه کردند و همینطور فرخ‌زاد، فرزند خسرو پرویز را. پوران دخت را نیز به پادشاهی برگزیدند و به دنبال او آذر میدخت دختران خسرو[٤٥]. هرز در فکر این نبودند که پیشوایی بزرگ یا رئیسی از رؤوساء مانند رستم و گابان و غیره را انتخاب کنند، چون آن‌ها از خاندان سلطنتی نبودند.

[٤٥]- رک: طبری، ج ٢؛ مکاریوس، تاریخ ایران.