فداکاری جوانان عرب پلی است فراسوی شادکامی بشر
پیامبر اسلام ص در شرایطی مبعوث شد که انسانیت به آخرین درجه از بدبختی رسیده بود، مشکل انسانیت به مراتب عمیقتر از آن بود که انسانهای خوشگذران و کسانی که با زیانها و مشکلات دچار نشدهاند، هم در دنیا آسایش داشتهاند و هم آیندهی ایشان تضمین شده، بتوانند جهت حل آن به پا خیزند؛ بلکه این موضوع نیاز به انسانهایی داشت که امکانات و آیندهی خویش را در راه خدمت به بشریت و ادای رسالت مقدسشان فدا کنند و جان و مال و زندگی و تمام منافع دنیایی خود را در معرض خطر و از بینرفتن قرار دهند، و کسب و تجارتشان را در معرض کساد قرار دهند و آرزوهای دوستان و پدران خویش را به یأس تبدیل کنند و از طرف قوم خویش چنان مورد خطاب قرار گیرند که قوم صالح وی را خطاب مینمودند:
﴿قَالُواْ يَٰصَٰلِحُ قَدۡ كُنتَ فِينَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَا﴾ [هود: ٦٢].
«گفتند: ای صالح! پیش از این مایهی امید ما بودی».
قطعاً بدون وجود این مجاهدان و بدون دعوتی ارزشمند، انسانیت صلاحیت بقا ندارد، با بدبختی یک مشت از انسانها به باور بسیاری از معاصرانشان در دنیا، امتها و انسانیت به سعادت میرسند و برای این که جهان از شر به سوی خیر متحول شود، جای بسی سعادت خواهد بود که افرادی چند با بدبختی دچار شوند، اما تودهای از ملتها به سعادت برسند، تجارت و دارایی برخی از افراد کاسد شود، اما انسانها و روحهایی که شمارشان را فقط خدا میداند، از عذاب خدا و عذاب جهنم نجات یابند.
خداوند متعال هنگام بعثت پیامبرش ص میدانسته است که رومیان، ایرانیان، امتهای متمدن و حاکم بر جهان، با توجه به زندگی ساختگی و مرفه خویش، نمیتوانند در راه دعوت، جهاد و خدمت به بشریت بیچاره خود را معرض خطر قرار دهند و مشکلات و مصیبتها را تحمل کنند و اصولاً حاضر نیستند ظرافتهای تمدن خود را در پوشاک و خوراک از دست دهند و از لذتها و کامجوییهای خود کناره گیرند، چه رسد به این که از نیازهای اولیهی خویش دست کشند. خداوند میدانسته است که در بین چنین ملتهایی افرادی که بر شهوات خود غالب شوند، از بلند پروازیهای خود بکاهند و از تجملات زندگی و آرزوهی دنیوی دست بشویند، یافت نمیشود.
بنابراین، خداوند متعال برای رساندن رسالت اسلام و مصاحبتِ پیامبرش، امتی را برگزید که مسؤولیت دعوت و جهاد را به عهده گیرند و توانایی فداکاری و ایثار را داشته باشند و این امت جز امت عرب چیزی دیگر نبود؛ امتی نیرومند و سالم که مورد هجوم تمدنها قرار نگرفته بود و رفاه و آسایش در آن شکاف ایجاد ننموده بود.
اینانند یاران رسول الله ص پاکترین انسانها از لحاظ قلب، عمیقترین انسانها از نظر علم و بیتکلفترین انسانها در زندگی.
پیامبر اسلام جهت ادای این دعوت به پا خاست و حقوقش را که عبارت از جهاد در راه اسلام، ترجیح آن بر تمام موانع و اجتناب از خواستهها و شهوات بود، ادا نمود. او در این باره برای تمام جهانیان بهترین الگو و نمونه است، نمایندگان قریش با وی مذاکره نمودند و تمام آنچه اغلب میتواند جوانان را فریب دهد و دلدادگان را راضی گرداند، مانند مقام، ثروت و زن زیبا، به وی پیشنهاد کردند؛ اما او با قاطعیت و صراحت تمام کلمات زیبایش را در جواب عمویش که میکوشید او را راضی گرداند، ایراد نمود: «يَا عَمّ وَاَللّهِ لَوْ وَضَعُوا الشّمْسَ فِي يَمِينِي، وَالْقَمَرَ فِي يَسَارِي عَلَى أَنْ أَتْرُكَ هَذَا الْأَمْرَ حَتّى يُظْهِرَهُ اللّهُ أَوْ أَهْلِكَ فِيهِ مَا تَرَكْته».
«قسم به خدا ای عمر! اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند، تا دست از این دعوت بکشم، هرگز چنین نخواهم کرد، تا این که خداوند این دعوت را پیروز گرداند یا این که من در راهش بمیرم».
رسول خدا ص با داشتن سهم بسزایی از جهاد، ایثار، زهد و زندگی سخت، در زمان خویش و بعد از آن برای تمام انسانها اسوه و الگوست. او با دعوتش در را بر روی خود بسته و تمام راهها را مسدود نموده بود و نه تنها خودش چنین وضعیت سختی داشت، بلکه این وضعیت به خاندان و تمام کسانی که با وی ارتباط داشتند نیز سرایت نموده بود. نزدیکترین و مرتبطترین انسانها با وی کمترین بهره را از دنیا و بیشترین بهره را از جهاد و ایثار داشتند، هرگاه میخواست چیزی را تحریم کند، قبل از همه از خانواده و اهل بیتش شروع مینمود.
خواست ربا را تحریم کند، قبل از همه متوجه ربای عمویش، عباس بن عبدالمطلب شد و با تحریم آن کار را شروع نمود، خواست انتقامها و خونخواهیهای جاهلیت را تحریم کند، قبل از همه خون ربیعه بن حارث بن عبدالمطلب را باطل کرد.
هنگامی که زکات را که منفعت عظیم مالی بود و تا قیامت ادامه دارد، مشروع گردانید، بر خاندان خویش یعنی بنی هاشم تا قیامت تحریم کرد.
روز فتح مکه حضرت علی س از وی خواست تا پردهداری و سقایهی حرم را به بنی هاشم واگذار نماید، اما رسول خدا ص عثمان بن طلحه را خواست و کلید را به وی سپرد و به او گفت: کلیدت را بگیر. امروز روز وفا و نیکی است. کلید را برای همیشه بگیر، هرکس آن را از شما بگیرد، قطعاً ستمگر خواهد بود.
ازواج مطهراتش را به تقوا و زندگی سخت واداشت و به آنها اختیار داد تا با وی با سختی وا فقر زندگی کنند، یا بدون وی زندگی راحت و مرفهی داشته باشند و این آیات را برآنها تلاوت نمود:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٢٨ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا ٢٩﴾ [الأحزاب: ٢٨- ٢٩].
«ای پیغمبر! به همسران خود بگو: اگر شما دنیا و تجمل آن را میخواهید، بیایید تا به شما هدیهای مناسب بدهم و شما را به طرز نیکویی رها سازم و اما اگر شما خدا و پیغمبرش و سرای آخرت را میخواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی را آماده ساخته است».
آنان خدا و رسول را برگزیدند.
حضرت فاطمه ل روزی خدمت پیامبر خدا میآید، از آبلهها و تاولهای دستانش که بر اثر استعمال آسیبادستی به وجود آمده، شکایت میکند، او قبلاً از رسیدن بردگان غنائم اطلاع یافته بود، اما رسول خدا ص وی را به تسبیح، تمجید و تکبیر توصیه میکند و میفرماید: اینها از خادم برای شما بهتر است.
اینگونه بود رفتارش با اهل بیت و بستگان نزدیکش.
در مکه تعدادی از مردمان قریش به پیامبران ایمان آورده بودند و بر اثر آن امور اقتصادی آنان شدیداً متزلزل گردیده و بازارشان سقوط نموده بود و حتی برخی از آنان، سرمایهای را که سالها با مشکلات فراوان تهیه نموده بودند، از دست دادند، برخی نیز بر اثر اشتغالشان به امر دعوت، تجارتشان کاسد شد و مشتریهای خویش را از دست دادند و تعدادی نیز از ثروت پدر محروم شدند.
هنگامی که رسول خدا ص به مدینه هجرت نمود و انصار از وی پیروی کردن، بر باغها و مزارعشان تأثیر گذاشت و تا حدودی از زندگی خویش عقب ماندند و چون خواستند به اصلاح اراضی و باغهای خود بپردازند و مقداری از وقتشان را به این منظور صرف کنند، رسول خدا ص به آنان اجازه نداد. خدوند اینگونه آنان را هشدار داد:
﴿وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ [البقرة: ١٩٥].
«در راه خدا انفاق کنید و با ترک انفاق، خود را با دست خویش به هلاکت نیافکنید».
اینگونه بود که عربها و کسانی که مسؤولیت این دعوت را به عهده گرفتند، سهم آنان از دشواریهای جهاد و زیانهای انسانی و مالی بیش از هر امتی دیگر در جهان بوده است، آنها را خداوند متعال اینگونه مورد خطاب قرار داده است:
﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٤﴾ [التوبة: ٢٤].
«اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیلهی شما و اموالی که فراچنگ آورده اید و بازرگانی و تجارتی که از بیبازاری و بیرونقی آن میترسید و منازلی که مورد علاقهی شماست، اینها در نظرتان از خدا و پیغمبرش و جهاد در راه او محبوبتر باشد، در انتظار باشید که خداوند کار خود را میکند و عذابش را میفرستد. خداوند کسان نافرمان را هدایت نمیکند».
﴿مَا كَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا يَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِۦ﴾ [التوبة: ١٢٠].
و میفرماید:
﴿مَا كَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا يَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِۦ﴾ [التوبة: ١٢٠].
«درست نیست که اهل مدینه و بادیهنشینان دور و بر آنان از پیغمبر خدا جا بمانند و مبادا جان خود را از جان پیغمبر بیشتر دوست داشته باشند».
یقیناً سعادت بشریت وابسته به ایثار، فداکاری و تحمل مصیبتها و زیانها بود:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِ﴾ [البقرة: ١٥٥].
«و قطعاً شما را با برخی از امور همچون ترس و گرسنگی و کمبودی در مالها و جانها و میوهها آزمایش میکنیم».
در جایی دیگر میفرماید:
﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ ٢﴾ [العنکبوت:٢].
«آیا مردمان گمان بردهاند همین که بگویند: ایمان آوردهایم، به حال خود رها میشوند و ایشان آزمایش نمیشوند؟».
شکی نیست که شانه خالیکردن عربها و تردیدشان در این مهم، امتداد بدبختی بشریت و ادامهی اوضاع نابسامان در جهان، میبود:
﴿إِلَّا تَفۡعَلُوهُ تَكُن فِتۡنَةٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَفَسَادٞ كَبِيرٞ ٧٣﴾ [الأنفال: ٧٣].
«اگر چنین نکیند فتنه و فساد عظیمی در روی زمین روی میدهد».
در قرن ششم میلادی، جهان بر سر دو راهی قرار داشت: یا این که عربها بایستی جو میآمدند و جان، مال، فرزندان و عزیزان خویش را در معرض خطر قرار میداند و از چشمداشتهای دنیایی دل بر میکندند و خودخواهی خویش را در راه منافع اجتماعی فدا میکردند، تا این که جهان به سعات برسد، بشریت اصلاح شود، بازار بهشت گرم شود و کالای ایمان رواج پیدا کند و یا این که آنان باید خواستهها، شهوات و منافع فردی خود را بر سعادت بشریت و صلاح جهان ترجیح میدادند و در نتیجه جهان در باتلاق گمراهی و بدبختی تا مدتهای طولانی دست و پا میزد.
اما خداوند متعال خیر انسانیت را فیصله کرد و عربها با روحی که رسول خدا ص از ایمان و ایثار، در آنان دمید و آنان را به آخرت و نعمتهای آن شیفته گردانید، شجاع و دلیر شدند تا آنجا که جان خویش را برای بشریت فدا کردند و به قصد یافتن بر پاداش الهی و سعادتمندشدن بنی نوع انسانی از دنیا بریدند، با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کردند و تمام آنچه را که مردمان نسبت به آنان حرص دارند از قبیل خواستهها، شهوات، آرزوها و آمال را فدا کردند و از آن طرف خداوند نیز پاداش دنیا و اجر نیک آخرت را به آنان ارزانی داشت، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
امروز نیز باری دیگر چون زمان بعثت پیامبر ص تاریخ تکرار شده است و جهان بر سر دو راهی قرار گرفته است: یا این که عربها که امت رسول و خاندان وی هستند باید وارد میدان شوند و امکانات، تمایلات و جانهای خویش را به خطر اندازند و از دنیای وسیع، زندگی مرقه، ثروتهای فراوان، فرصتهای طلایی زندگی و ابزار و سامان مورد استفادهی خویش دست کشند، تا به این ترتیب جهان به پا خیزد و زمین دگرگون شود، و یا این که عربها در آروزها و تمایلات، رقابت در پستها و کارمزدها، اندیشیدن در افزون واردات و صادرات، ازدیار درآمدها، سود تجارتها و دستیافتن بر ابزار رفاه و آسایش دادمه دهند و جهان در لجنزاری که قرنهاست در آن سقوط نموده، بماند.
جهان هرگز به سعادت نمیرسد، در حالی که بهترین جوانان عرب در کشورهای عربی در شهوات غرقاند و زندگیشان بر محور ماده و شکم میچرخد و جز آن دو به چیزی دیگر نمیاندیشند.
این در حالی است که برخی از جوانان ملتهای جاهلی در راه مبانی و اصولی که به آن باور داشتند، به مراتب بیشتر از جوانان کنونی عرب، فداکاری میکردند و افق دیدشان به مراتب بالاتر بود؛ به عنوان مثال امرء القیس، شاعر جاهلی خیلی همتش بالاتر از این دسته جوانان است.
آنجا که میگوید:
ولو أنّي أسعي لأدني معيشة
كفاني ولم أطلب قليلاَ من المال
ولكنما أسعي لمجد مؤثل
وقد يدرك المجد المؤثل أمثالي
«اگر برای مختصری از زندگی بکوشم، کفایتم مینود و مال کم را جستجو نمیکنم، ولی کوشش من برای به دستآورد عظمت اصیل است که امثال من این عظمت را مییابند».
برای جهان هرگز ممکن نیست به سعادت برسد، مگر با عبور از پل جهاد و فداکاریهایی که جوانان مسلمان باید تقدیم کنند.
زمین سخت نیازمند کود است و کود زمین بشریت که با آن اصلاح شود و کشت با عظمت اسلام درآن جوانه زند، خواستهها و تمایلات فردی است، باید جوانان عرب آنها را در راه سربلندی اسلام، گسترش امنیت و صلح در جهان و انتقال مردمان از مسیر منتهی به جهنم به مسیر منتهی به بهشت فدا کنند.
یقیناً به دستآوردن چنین کالایی با ارزش، پول، قیمت ناچیزی است.