آنچه را زیانآور است میآموزند
اگر استفادهکنندگانِ اختراعات و نوآوریهای امروزی با خیر و نیکی آشنایی داشتند و راه خیر را در پیش میگرفتند، قطعاً بهرهی زیادی به انسانیت میرسید؛ اما امروزه به گونهای شده است که زیانشان از سودشان به مراتب بیشتر است. چنانچه قرآن در مورد سحر میگوید:
﴿وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ﴾ [البقرة: ١٠٢].
«و آنچه را میآموختند که به آنان زیان میرساند و به آنان سود نمیبخشید».
به عنوان بهترین شاهد از خودشان یعنی استاد جود که قبلاً ذکر گذشت و شدیداً اختراعات جدید را مورد انتقاد قرار داده و حقیقت را آشکار کرده است، توجه کنید:
«ما با سرعت زیادی توانستیم از جایی به جای دیگر مسافرت کنیم، ولی جاههایی که ما بدانها سفر میکنیم شایستگی سفر را ندارند. زمین برای جهانگردان جمع شده است، مردمان به هم نزدیک شدهاند و به سرزمینهای یکدیگر رفت و آمد میکنند، ولی این آمد و شدها به جای این که ارتباطها و پیوندها را محکم و مردمان را باهم صمیمی کند به عکس، موجب آشفتگی رابطهها شده و بدتر از پیش شده است. ابزارها و امکاناتی که با آنها توانستیم با همسایگانمان ارتباط برقرار کنیم، موجب ایجاد آشوب و تخریب عالم شدهاند. رادیو را کشف کردیم و با سرزمینهای همسایه و دوست خود با آن سخن میگوییم، ولی نتیجه این شد که پس از چندی از همین اشعههای هوایی برای سرکوب همدیگر استفاده کردیم و مردم را آزردیم؛ زیرا هر کشوری میخواهد دیگری را تسلیم نظام و سیستم سیاسی خود گرداند»[٣١٥].
«نگاهی به پرواز هواپیماها بیافکن که به ما گوشزد میکنند که سازندگان آنها از دانش و مهارت بالایی برخوردار بودهاند و قدرت توانایی فوق بشری داشتهاند، شکی نیست آنان که نخستین بار در هواپیما نشستند و پرواز کردند دارای جرأت زیاد و شجاعت بیسابقهای بودند، ولی اگر امروزه هدف استفاده از هواپیما را بنگرید و بررسی کنید میبینید برای بممافکنی و نابودی آدمی به کار میرود تا بسوزاند، خفه کند، میکروبها را انتشار دهد و بیپناهان را تکه تکه کن، آیا این اهداف کوتهنظران، سبکسران و اهریمنان نیست؟!»[٣١٦].
«فردا تاریخنویسان و وقایعنگاران در مورد معادنِ طلا و... چه خواهند نوشت؟ یادآور خواهند شد که ما با وسایل جدید مانند بیسیم، معادن طلا را کشف و شناسایی کردیم. آنها تصاویری را که بیانگر مهارت و شایستگی بانکداران در شمارش و وزن طلا بود، بررسی خواهند کرد، و خاطر نشان خواهند نمود که ما چگونه در انتقال طلا از پایتختی به پایتخت دیگر، قانون جاذبه را هم زیرپل گذاشتیم، آنان ثبت خواهند کرد که وحشی صفتانی که در فتوحات صنعتی ماهر و گستاخ بودند، چگونه از همکاری بین المللی که خواستِ طبیعی کشف و استخراج طلا و تقسیم درست آن بود، عاجز بودند و جز به دفن و نهانکردن معادن با سرعت هرچه بیشتر به چیز دیگری نمیاندیشیدند؛ طلا و معادن را از سرزمینهای جنوب افریقا استخراج میکردند و در بانکهای لندن، نیویورک و پاریس ذخیره مینمودند»[٣١٧].
دکتر آلکسیس کارل (Alexis Carrel) دانشمندی که با علوم فلسفی و علوم طبیعی کاملاً آشناست، در تحلیلی دقیق و با سبکی عمیق، در کتاب انسان، موجود ناشناخته ضمین بیان تفاوت بین دانش و تکنولوژی و بین اخلاق انسانی و ناتوانی و عدم موفقیت تمدن جدید در ادای مأموریتِ خود، مینویسد:
«بدیهی است که تمدن عصر ما نمیتواند مردان نابغه و با شجاعتی بپروراند. در هرجا که بنگرید افرادی که زمامدار و ادارهکنندهی امور هستند از لحاظ اندیشه و اخلاق در انحطاط شدیدی به سر میبرند، ما میبینیم که این تمدن نتوانسته به آرزوهای بزرگ انسانیت جامهی عمل بپوشاند و در پرورش افراد با هوش و با جرأتی که بتوانند در این مسیر پرخطر و لغزان، تمدن را همراهی کنند، ناکام مانده است، و یقیناً انسانیت هرگز به آن سرعت سرسامآوری که مؤسسههای برآمده از اندیشهی انسانی بدان دست یافتهاند، نرسیده است و این خود دلیلی است بر کمبودهای فکری و اخلاقی رهبران سیاسی و نادانیشان که جهان را در معرض خطر قرار داده است. فضایی که علوم طبیعی و تکنولوژی برای انسان فراهم آورده است با حالات و اخلاقیات و روحیات انسانها سازگار نیست؛ چرا که این جنبش و پیشرفتها خرسند و دلخوش نیستیم؛ زیرا در یک فرومایگی اخلاقی و فکری افتادهایم، و بدون تردید مردمانی که در تمدن فعلی به پیشرفتها و شکوفاییهایی دست یافتهاند، از لحاظ اخلاقی از آنچه قبلاً بودهاند ضعیفتر و پستترند و با شتاب شگفتانگیزی به سوی وحشیگری و درندهخویی در حرکتند و خود نمیدانند»[٣١٨].
«این ملتها از اقیانوس خروشانی که علوم طبیعی پیرامونشان پدید آورده است، هیچ امنیت و اطمینانی ندارند، حقیقت امر این است که تمدن امروزها – مانند سایر تمندهای کهن – شرایط و محدودیتهایی بر زندگی تحمیل کرده که زندگی را بنا به دلایلی که همچنان ناشناختهاند مشکل و غیر ممکن میسازد، ما در عین حالی که در مادیات و تکنولوژی پیش رفتهایم، در نحوهی زندگیکردن بس عقب ماندهایم و همین واپسماندگی ما را بیچاره و بیخانمان کرده است [٣١٩]. کثرت و فراوانی شمار اختراعات و نوآوریهای اتوماتیکی هیچ سودی به دست نمیدهد، این که برای اکتشافات و اختراعات در علوم طبیعی، نجوم و علم شیمی اهمیت فوق العاده قایل شویم، هیچ سودی دربر ندارد».
هنگامی که در اثر ضعف و ناتوانی خویش نتانیم از این امکانات استفادهی بهینه کنیم و در جهت مصلحت خویش سوق دهیم، آسایش و عزت فراوان، زیبایی، خوشسیمایی و تجملات و پدیدههای لوکس تمدنمان چه سودی خواهد داشت؟! یقیناً تحکیم راهی که در آن عنصر اخلاقی کنار زده شود و عناصر مهم امتهای بزرگ نادیده گرفته شود، هیچ خیری برای آدمی ندارد».
«آنچه سزاوار حال ماست، این که به روح و وجود خود توجه کرده و بیش از آن که به ساختن کشتیهای سریع السیر و ماشینهای خوش سفر، رادیوهای ارزان و تلسکوپهایی که برای بررسی و جستجوی شکل و ساختمان «سدیم» از مسافت دور به کار میرود بپردازیم، به افکار و درون خود مشغول شویم، مگر میزان پیشرفت و ترقی واقعی چیست که در کمترین زمان هواپیمایی ما را از اروپا به چین منتقل میکند؟ آیا حتماً لازم است که فروآوردههای تولیدی را بدون توقف همچنان ادامه دهیم تا انسان بتواند حجم بیشتری از کالاها و چیزهای بیفایده را مصرف کند؟ آیا جای شک است که علوم مکانیک، علوم طبیعی و شیمی نمیتوانند به ما هوش، نظام اخلاقی، تندرسی و سلامتی، تعادل عصبی و امنیت و صلح و آرامش بدهند؟»[٣٢٠].
[٣١٥]-Guide To Modern Wickednessp.٢٤٧
[٣١٦]-Guide To Modern Wickedness p.٢٦٢
[٣١٧]-Guide To Modern Wickedness p.٢٦٢
[٣١٨]- Man the unknown p.٣٣
[٣١٩]- منبع پیشین، ص ٣٨.
[٣٢٠]- منبع پیشین، صص ٥٠ – ٥١.