جهان در سایه عقب ماندگی مسلمانان

فهرست کتاب

ویژگی‌های تمدن روم

ویژگی‌های تمدن روم

رومیان جانشین یونانیان شدند و از نظر قدرت، نظم مملکت و وسعت آن و خصوصیت لشکری از یونیانیان برتری حاصل کردند، ولی رومیان از لحاظ علم، فلسفه، آداب، شعر، تهذیب و نزاکت و تمدنی که مخصوص یونان بود و در آن بر تمام سرزمین‌های معاصر خویش برتری و تقدم داشتند، به آن‌ها نرسیدند. رومیان همواره در برابر علم آنان سر تسلیم فرود می‌آوردند و نیازمند آنان بودند و از علوم، فلسفه و افکار آنان استفاده می‌کردند.

لِکی (lecky) می‌گوید:

«یونان دارای ثروت علمی فراوانی بود که آن را در اثر گذشت قرن‌ها و عصرها به دست آورده و بر آن افزوده بود، ولی روم همچنان در مرحله‌ی نظامی سرگرم بود و از آثار ادبی و علمی بی‌بهره بود و حتی زبان رومیان از بازگویی و بازآفرینی افکار و مفاهیم عالی قاصر بود. لذا به سبب واپس‌ماندگی و کوتاهی‌شان در علم مغلوب یونان شدند و زبونانه در برابر تمدن یونان که مردمش در سیاست برتری داشتند، سر تسلیم فرود آوردند و تاکنون در هر بخش علم مسحور آنان هستند.

رومی سروردنِ اشعارِ خویش را به زبان لاتین آغاز کردند، زبان یونانی به عنوانِ زبان علم و زبان تألیف تداوم یافت»برومی سروردنِ اشعارِ خویش را به زبان لاتین آغاز کردند، زبان یونانی به عنوانِ زبان علم و زبان تألیف تداوم یافت»[٢٥٠].

اینگونه کرنش و زبونی صرفاً در حوزه‌ی تألیف و ادبیات نبود، بلکه تمدن یونان در اخلاق، سرشت، معاشرت، جامعه و حتی در عواطف و تمایلات، بر تمدن رومی چیره شد. بدینگونه فلسفه و فرهنگ یونانی و حتی اصل و سرشت یونانی در روم نفوذ کرد و این نفوذ به جایی رسید که مانند خون و روح در وجود آنان جاری شد. ناگفته نماند که رومیان با توجه به طبیعت اروپایی، از یونانیان به لحاظ ویژگی‌های فطری بسیار متفاوت نبودند و تازه شباهت بسیار زیادی نیز بین آنان وجود داشت؛ چرا که هردو معتقد به محسوسات بودند و در ارج‌نهادن به زندگی و شک‌کردن در دین، غلو و زیاده‌روی می‌کردند. در داشتنِ ضعف در یقین، اضطراب در عقیده و حقیرشمردن نظام و آداب و روش دینی و بزرگ‌شمردن قومیت و تعصب ورزیدن برآن و افراط در وطن دوستی، با یکدیگر شباهت فراوان داشتند، افزون برآن اهمیت قایل بودن به قدرت و احترام فوق العاده به آن، چنان بود که در حد عبادت و تقدیس رسیده بود.

در تاریخ نمایان است که رومیان ایمان راسخی در دین‌شان نداشتند، در این مورد من آنان را مقصر نمی‌دانم؛ زیرا سرشت نظامی دینی بت‌پرستی و خرافه‌پرستی حاکم بر روم مقتضی شک و تردید و ضعف ایمان بود و هر اندازه رومیان در علم پیشرفت می‌کردند افکارشان بازتر می‌شد، استخفاف آنان نسبت به دین افزایش می‌یافت، حتی رومیان از آغاز پیدایش، معتقد بودند که خدایان دخالتی در امور سیاست و دنیای آنان ندارند.

سیسرو (cicero) می‌گوید:

«موقعی که بازیگران نمایش اشعاری را در تماشاخانه‌های خود می‌سرودند مبنی بر این که خدایان دخالتی در دنیا ندارند، ردم با کمال میل و رغبت به آن گوش فرا می‌دادند»[٢٥١].

اگوستین[٢٥٢] (AUgUOSTiNe) قدیس در این باره می‌گوید:

«رومیان بت‌پرست خدایان‌شان را در معابد عبادت می‌کردند و در سالن‌های نمایش مسخره می‌کردند»[٢٥٣].

لذا آیین رومی قدرت روحی خویش را بر پیروانش از دست داده و احساسات دین در قلب‌های انسان‌ها سرد شده بود، این سردی به جایی رسیده بود که مردم نسبت به خدایان گستاخی می‌کردند و بعضی اوقات به آن‌ها اهانت می‌کردند، تاریخ به بازمی‌گوید که چون ناوگان جنگی امپراتور اگوستوس[٢٥٤] در دریا غرق شد، وی سخت خشمناک شد و مجسمه‌ی نپتون (neptone)[٢٥٥] خدای دریا را شکست. موقعی که گرمانیکوس (Germanicus) از دنیا رفت، مردم جایگاه قربانی خدایان را سنگ باران کردند[٢٥٦].

بنابراین، دین در اخلاق، سیاست و اجتماع مردم روم اثری نداشت و نمی‌توانست بر شعور و امیال آنان چیره شود و اخلاق و حرکات آنان را کنترل کند؛ زیرا در آن عصر دین عمیقی که بر روح‌ها حکومت کند و از اعماق قلب سرچمه گیرد وجود نداشت، بلکه دین یک عمل تقلیدی همانند اعمال تقلیدی دیگر بود که خواستِ سیاست بقای آن بود، هرچند در حد اسم و رسم.

لِکی در این باره می‌گوید:

«اساس دین رومیان بر تبعیض و قومیت استوار بود و هدفی جز رفاه افراد و سلامت آنان از مصیبت‌ها و سختی‌ها نداشت. شاهد این مطلب این است که در روم صدها انسان پهلوان و قوی هیکل تربیت شد، ولی یک نفر زاهد که از دنیا چشم پوشیده باشد و از لذت‌های زندگی بیزار باشد، پیدا نمی‌شد. حتی نمونه‌ای در تاریخ روم از قربانی و ایثار شنیده نمی‌شود که دین در آن تأثیر داشته باشد. اگر هم یافت بشود به سبب دین نیست، بلکه اساس آن را وطن‌پرستی تشکیل داده است»[٢٥٧].

ویژگی بسیار مشخصی که روم را از دیگر ملت‌های زمین در آن عصر و بعد از آن متمایز می‌سازد و حتی به صورت دین و شعاری برایش شده است که با آن شناخته می‌شود، روح استعمارگری و دید مادی محض به زندگی است و این همان چیزی است که اروپای کنونی آن را از رومیان قدیم به ارث برده و دنباله‌رو آن‌ها شده است.

دانشمند مسلمان آلمانی، استاد محمد اسد در کتاب با ارزش اسلام بر سر دو راهی این مطلب را به خوبی توصیف کرده و می‌گوید:

«تفکری که بر امپراتوری روم سیطره انداخته بود، این بود که قدرت را به نفع خویش جمع‌آوری کند و ملت‌های دیگر را فقط به نفع مصالح وطن خود به زنجیر بشکد. مردان و رهبران از انجام هیچگونه ظلم و سنگدلی در راه به دست‌آوردن یک زندگی راحت برای طبقه‌ی ممتاز دریغ نمی‌کردند، اما آنچه در مورد عدالت روم شهرت یافته است، درست نیست؛ چرا که عدالت مزبور صرفاً به رومیان اختصاص داشت. بدیهی است که این روش به ظاهر عدالت‌خواهانه ممکن نیست، مگر براساس درک مادی محض از زندگی و فرهنگ. مادی‌گری آنان اگرچه با ذوق عقلی پیراسته شده بود، اما از هر نوع ارزش روحی خالی بود؛ چرا که روم به طور صحیح هرگز با دین کنار نیامد و خدایان سنتی آنان بیش از خرافات و افسانه‌های یونان نبود. آنان به این ارواح صرفاً برای محافظت بر رابطه‌ی اجتماعی که آنان را به یکدیگر مرتبط و یکپارچه می‌ساخت، ایمان داشتند. همچنین به این خدایان هرگز اجازه نمی‌دادند که در زندگی عملی‌شان دخالت کننند، البته به آن‌ها اجازه می‌دادند که غیب را – زمانی که از آن‌ها بخواهند – به زبان کاهنان پیشگویی کنند، ولی هرگز اجازه نمی‌دادند که قوانین اخلاقی را بر مردم تحمیل کنند»[٢٥٨].

[٢٥٠]- lecky. op. cit. p. ٢٤٣

[٢٥١]- منبع پیشین، ص ١٧٨.

[٢٥٢]- اگوستین یا اوستینِ قدیس؛ روحاین مسیحی انگلستان، وی مقر روحانیت کنتربوری را ایجاد و در حدود ٦٠٥ م درگذشت. (د. ن.)

[٢٥٣]- منبع پیشین، ص ١٧٩.

[٢٥٤]- کایوس یولیوس کیزر اکتاویانوس اگوستوس؛ امپراتور روم، به سال ٦٣ پیش از میلاد زاده شده و به سال ١٤ میلادی درگذشت، وی پساز فتح آکتیوم و غلبه بر آنتونیوس صاحب اختیار مطلق شد. وی تعداد اعمال دولتی را در رم افزایش داد، اداره‌ی ایالات را نظمی جدید داد و طی اکثر جنگ‌ها پیروز شد. سلطنت اگوستوس را از درخشان‌ترین اعصار تاریخ روم می‌دانند، به هنگام مرگ مانند خدایی معبود رومیان بود. (د. ن.)

[٢٥٥]- در اساطیر رومی خدای دریاها، پسر پرساتورن و برادر ژوپیتر و پلوتون که در قصری در اعماق دریاها زندگی می‌کند، او سوار بر کالسکه‌ای است که اسب‌های دریایی او را روی امواج دریا می‌کشند. (د. ن.)

[٢٥٦]- تاریخ اخلاق اروپا: History of European morals (the Pagah empire). P. ١٧٨

[٢٥٧]- همان منبع، ص ١٧٧.

[٢٥٨]- Islam at the CrossC Roads. P.٣٨ - ٣٩