تنشهای یهودیان و مسیحیان
در اوایل قرن هفتم حوادثی به قوع پیست که نزد مسیحیان چهرهی یهود را سخت نفرتانگیز کرد و بالعکس مسیحیان نیز تنفر یهود قرار گرفتند، در آخرین سال فرمانروایی فوکاس (٦١٠ م) یهود در قتل عام مسیحیان در انطاکیه، شدیداً زیادهروی کردند، به دنبال آن امپراتور، فرماندهاش، ابنوس را برای کنترل اوضاع فرستاد، فرماندهی مزبور مأموریت خویش را با خشونتی بینظیر اجرا کرد و همه را با شمشیر، اعدام، انداختن به دریا، شکنجه و جلو درندگان انداختن، از بین برد.
اینگونه برخوردها بین یهودیان و مسیحیان بارها و بارها به وقوع میپیوست.
مقریزی در کتاب الخطط میگوید:
«در زمان فوقا پادشاه روم، پادشاه ایران سپاهیانش را به شام و مصر فرستاد، آنها کلیساهای قدس، قلسطین و تمام شهرهای شام را تخریب و تمام مسیحیان را قتل عام کردند و در تعقیبشان به مصر آمدند و تعداد بیشماری را کشتند و اسیر کردند، در این فاجعه یهودیان همدست و همکار ایرانیان بودند، و از طبریه و کوه الجلیل و قریهی الناصریه و شهرهای قدس به سوی سرزمین فارس آمدند، تا آخرین حد به مسیحیان ستم کردند و زخم عمیقی بر پیکرهی آنان وارد ساختند. دو کلیسا را در قدس تخریب کردند، منازلشان را سوزاندند، صلیب را ربودند و بِطرِک قدس و تعداد زیادی از یارانش را اسیر کردند»[٣٨].
مقریزی ادامه میدهد و بعد از ذکر فتح مصر به دست ایرانیان میگوید:
«در این اثنا یهودیان به شهر صور یورش بردند و جهت حملهی نهایی و نابودکردن مسیحیان، از گوشه و کنار یکجا جمع شدند، جنگی سخت بین یهودیان و مسیحیان درگرفت، تعداد یهودیان به بیست هزار میرسید.، همهی کلیساهای مسیحیان را در خارج از شهر صور تخریب نمودند، اما دیری نگذشت که مسیحیان تقویت شدند و تعدادشان بر یهودیان افزوده شد، یهودیان متحمل شکست سنگینی شدند و تعداد زیااز آنها کشته شدند.
هراکلیوس در قسطنطنیه به فرمانروایی روم رسیوده بود، وی با به کارگرفتن تاکتیکهایی توانسته بود بر ایرانیان غلبه یابد و سپس جهت تسخیر سرزمینهای شام، مصر و بازسازی آنچه ایرانیان تخریب کرده بودند، از قسطنطنیه رهسپار آنجا گردید، یهود با هدایای زیادی از طبریه و مناطق دیگر به استقبالش بیرن آمدند و از وی امان خواستند و سوگندش دادند، هراکلیوس نیز بنابر درخواست آنها تأمینشان را پذیرفت.
هراکلیوس وارد قدس شد و مسیحیان با انجیلها، صلیبها، شمع و بخور به استقبالش آمدند، اما او شهر و کلیساها و قبههای تخریبشده را دید. این منظره سخت وی را غمگین و ناراحت کرد. مسیحیان وی را از عملکرد یهود و همکاریشان با ایرانیان نیز سرسختتر بودند و در کشتار و نابودیشان بیشتر نقش داشتند، آنان به روشهای گوناگون هراکلیوس را به انتقام گرفتن و خونخواهی از یهود تحریک و تشویق کردند، هراکلیوس موضوع سوگندنامهای را که به یهود هیچ ممنوعیتی وجود ندارد؛ زیرا آنها با مکر و حیله از وی امان گرفتهاند و پادشاه از عملکرد آنها اطلاعی نداشته است، گفتند: ما برای ادای کفارهی قَسَمت خود و تمام مسیحیان را ملزم میکنیم که در طول تاریخ در هر سال یک روز جمعه را روزه گیرند، هراکلیوس پیشنهاد آنها را پذیرفت و ضربهی سختی بر یهود وارد ساخت و همگی را از دم تیغ گذراند، تا آنجا که در قلمرو رومیان در مصر و شام، کسی از یهود باقی نماند، مگر کسی که فرار کرده یا پنهان شده بود...».
از این روایات میتوان به عمق علاقهی یهودیان و مسیحیان به ریختن خون انسان فرصتطلبی جهت انتقام از دشمن و عدم رعایت حدود در این موارد پی برد، مسلّم است که با این اخلاق پست و خوار و بیارزش شمردن زندگی انسان هیچ امت و گروهی نمیتواند رسالت حق، عداقت و صلح را ادا کند و بشریت در سایهی حکومت آن سعادتمند گردد.
[٣٨]- رک: مقریزی، الخطط، ج ٤، ص ٣٩٢.